تبیان، دستیار زندگی
مجتبی گلستانی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، معتقد است: در آثار آل احمد یک خط فکری وجود دارد و در عین حالی که نثرش برای مخاطب جذاب است اما پر از تک صدایی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نثر آل احمد سرشار از تک صدایی است

گفت وگو با مجتبی گلستانی نویسنده کتاب «واسازی متون جلال آل احمد»

مجتبی گلستانی، نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، معتقد است: در آثار آل احمد یک خط فکری وجود دارد و در عین حالی که نثرش برای مخاطب جذاب است اما پر از تک صدایی بوده و دموکراسی از آن بیرون نمی آید.

مصاحبه: ملیسا معمار - بخش ادبیات تبیان
مجتبی گلستانی

مجتبی گلستانی نویسنده کتاب «واسازی متون جلال آل احمد» است که نظرات انتقادی خود را درباره افکار و آثار جلال آل احمد و تاثیر آن در جریان های روشنفکری ایران در این کتاب بیان کرده است.

مجتبی گلستانی، در گفت وگو با تبیان می گوید: وقتی اسم جلال آل احمد به میان می آید، مهم ترین چیزی که به ذهن متبادر می شود، نثر اوست و همه می خواهند بدانند که این نثر چگونه شکل گرفته و از کجا آمده است. به طورکلی آل احمد و نویسندگانی مانند ابراهیم گلستان و همچنین هوشنگ گلشیری متعلق به نسلی از ادبیات داستانی ما هستند که بعد از نویسندگانی چون صادق هدایت و محمدعلی جمال زاده آمده بودند. صادق هدایت نثر خوبی نداشت و جمال زاده هم تلاش می کرد که برای نوشتن داستان های مدرن، بحران هویت زبان فارسی را در آن دوران حل کند و از نثر منشیانه  درباریِ کاتبان گذر کند، اما او در نهایت به دلایلی که فعلاً در این جا مطح نمی کنم، به موفقیت کامل نرسید.

این نویسنده، پژوهشگر و منتقد ادبی، افزود: در امتداد همین تلاش ها بود که نویسندگان نسل بعد، هم می خواستند به زبان نو و هم به یک شیوه  روایت نو در داستان نویسی برسند تا بتوانند قصه مدرن روایت کنند، ولی به نظر من تنها کسی که در میان آنها موفق شد، گلشیری بود که به نوشتار توجه کرد، یعنی در رمان های گلشیری غیر از مدرنیسم ادبی زمینه های اولیه  دموکراسی ادبی وجود داشت، یعنی راوی هایی که دارای ذهنی منسجم و تک صدا نیست، روایت هایی که کاملا سیالیت دارند و به یک معنای غایی و نهایی واحد نمی رسند؛ ولی نثر آل احمد به سنت جدایی گفتار از نوشتار ربط دارد، در متون او، گفتار یا نوشتار آوایی منشائی است برای نوشتار و در نهایت، قصه گویی. او با شیوه خاص نثرنویسی خودش و با ضرب آهنگ خاصی در جملات می خواست کار تازه ای در روایت و نثرنویسی انجام دهد که البته هرچند موفقیت هایی هم کسب کرد، در مجموع کاری جز بازتولید سنت متافیزیکی مسلط انجام نداد.

نکته ای که در مورد غربزدگی مهم است این است که آل احمد محصول زمانه خودش است، زمانه ای که در آن مبارزات زیادی وجود داشته، مبارزاتی که به مبارزات چریکی دردهه 50 می انجامد

وی با اشاره به اینکه عده ای معتقدند آل احمد تحت تاثیر نویسندگان غربی مانند لویی فردینان سلین بوده، بیان کرد: این موضوع دغدغه  اصلی من نیست، چون مساله تاثیر و تاثر ادبی به همان سنت گفتارمحوری تعلق دارد. آل احمد تنها کاری که در نثرنویسی کرده است، این است که گفتار را تبدیل به نوشتار کرده است؛ این همان چیزی است که بسیاری از افراد، ویژگی و عامل موفقیت نثر آل احمد می دانند، اما من با این افراد موافق نیستم.

نظریه های آل احمد متافیزیکی و در راستای سنت افلاطونی اند

گلستانی با اشاره به نظریه ژاک دریدا گفت: براساس این نظریه در سنت متافیزیکی و افلاطونی که سنت مسلط در اندیشه  فلسفی بوده است، گفتار همیشه نوشتار را طرد کرده است. دریدا این باور را که متن ماهیتی تک  معنا دارد، رد می کند. او نمی پذیرد که واژگان حامل معنایی ذاتی باشند. بلکه برآن است که، واژگان تنها به واژگان دیگر اشاره دارند؛ به بیان فنی تر، معنای هر دال منوط به یک دال دیگر است و نه یک مدلول ثابت. معنا وابسته به گوینده یا مولف نیست، بلکه متن گستره ا ی بی نهایت از معناهایی متکثر و پایان ناپذیر است. بنابراین، نقد دریدا بر سنت آوا محور متافیزیک غربی این است که در این سنت، معنا را وابسته به مولف یا گوینده دانسته اند و از این رو، گفتار را بر نوشتار مرجح ساخته اند.

صاحب معنا در متون آل احمد یک «من» است. آل احمد یکی از برجسته ترین مقاله نویسان ماست که البته «من نویسی» کرده است، اما این «من نویسی» از دل همان چیزهایی برمی آید که او نفی می کند، یعنی مدرنیته و اومانیسم و غرب و سنت روشنفکری.

وی با بیان اینکه در نثر آل احمد برای حل بحران هویت نثرنویسی، جملات و ضرب آهنگ جملات شکل گفتاری دارند و جانشین نوشتار شده اند، تاکید کرد: کارهای آل احمد به سنت گفتارمحوری ربط دارد و در نتیجه، نظریه هایش متافیزیکی و در راستای سنت افلاطونی هستند. برای او گفتار مهم تر است، گفتاری که قائم به وجود یا حضور گوینده است. از این روست که در متون آل احمد تکثر معنا سرکوب می شود و درواقع هیچ کس جز شخص مولف، صاحب نهایی معنا قلمداد نمی شود.

به گفته این پژوهشگر، متون آل احمد کاملا کلام محور است و کلامی که مطرح می کند در مالکیت یک فرد است و این مساله او را به سنت گفتارمحوری و افلاطونی ربط می دهد. در نتیجه، از شیوه  نثرنویسی اش که بسیاری مجذوبش می شوند، چیزی درنمی آید مگر تک صدایی.

جلال آل احمد

آل احمد با گفتمان غرب زدگی به سراغ گفتمان غرب زده آمد

گلستانی یادآور شد: من به  شخصه، به ویژه در نوجوانی ام، شدیداً مجذوب نثر و نگاه آل احمد بودم، اما اتفاقاً باید آن را چیزی که ما را مجذوب خود می سازد، نقد کنیم و دوباره و دوباره آن را بخوانیم و ببینیم این نثر چه چیزی در ما تولید و بازتولید می کند؛ به صراحت بگویم که نثر آل احمد پر از تک صدایی و تک معنایی است و دموکراسی از آن بیرون نمی آید. من هم می پذیرم که ظاهراً نوشتار آوایی آل احمد درحال مبارزه با یکی از اَشکال سلطه بوده است اما این نوع نوشتار آوایی نهایتاً همان سلطه را به شکلی دیگر بازتولید کرده است. دو گفتمان با هم درگیرند، آل احمد با گفتمان غرب زدگی به سراغ گفتمان غرب زده آمد، اما کاری که می کند و روشی که در نثرش به کار می برد عین همان سلطه ای است که دارد نفی می کند.

در آثار آل احمد یک خط فکری وجود دارد و در عین حالی که نثرش برای مخاطب جذاب است اما پر از تک صدایی بوده و دموکراسی از آن بیرون نمی آید.

این مترجم و ویراستار، در ادامه سخنانش به تاثیر آثار آل احمد بر ادبیات کشورمان پرداخت و گفت: البته آل احمد تحولی در نثر ایجاد کرده است و نویسندگان و روشنفکران زیادی از وی تقلید کرده اند. اما در مورد مبحث غربزدگی که او مطرح می کند، ماجرا به شکل دیگری است. نظریه غربزدگی متعلق به احمد فردید است و آل احمد هم در مقدمه کتاب غربزدگی اش به این موضوع اشاره می کند که این بحث را از «افادات» احمد فردید گرفته است. مرحوم فردید در واقع مسایلی را مطرح می کرد که بیشتر ماهیت فلسفی داشتند تا ادبی یا روشنفکرانه. ضمن اینکه مرحوم فردید به شدت با مقوله روشنفکری در تضاد و ستیز بود.

گلستانی یادآور شد: روشن است که دراندیشه های فردید قرار بود سنت عرفانی اسلامی با اندیشه های مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، در هم آمیزد. البته این هم صرفاً روایتی است از اندیشه های هایدگر که مسلماً من با آن موافقتی ندارم. فردید خود می گوید جلال آل احمد نظریه  غرب زدگی را در معنایی که او به کار می برد، درنیافته. او در مصاحبه ای که در اواخر دهه 1350 با علیرضا میبدی داشته به این نکته اشاره کرده است و صراحتاً گفته: «مزخرفات آل احمد ربطی به حرف های من ندارد».

آل احمد درگیر دوالیسم و دیدگاه جدلی، نسبت به غرب است

نویسنده کتاب «واسازی متون جلال آل احمد» افزود: نکته ای که در مورد غربزدگی مهم است این است که آل احمد محصول زمانه خودش است، زمانه ای که در آن مبارزات زیادی وجود داشته، مبارزاتی که به مبارزات چریکی دردهه 50 می انجامد. مباحثی که آل احمد در این زمینه بیان کرده، مشابهت هایی با مباحث شرق شناسی ادوارد سعید دارد، اما این مشابهت ها بسیار سطحی و ظاهری است. درواقع غرب در مقالات آل احمد و دیگرمتون او به عنوان دیگری و غیر، مطرح می شود و البته همواره طرد می شود. در نتیجه، آل احمد درگیر دوالیسم و دوگانه انگاری و دیدگاه جدلی، نسبت به غرب است.به سبب تک صدایی و آن نوع سلطه جویی که در نثر او وجود دارد، بسیاری از پیش فرض هایی که او مطرح می کند حاصل سنت متافیزیک غربی است.

این پژوهشگر و منتقد ادبی، همچنین بیان کرد: آل احمد به عنوان یک روشنفکر، یک اومانیست است و می خواهد غرب را که منبع اومانیسم است با همین اومانیسم سرکوب کند؛ با این همه آل احمد به شکل تناقض آمیزی می گوید غرب هرچه داشته از گذشته برتر شرق بوده. غرب این گذشته را دزدیده است و ما باید آنها را پس بگیریم و خودمان جای او بنشینیم. دزدی و غارت یکی از مهم ترین استعاره هایی است که اندیشیدن در متون آل احمد با کمک آن ها ساخت یافته است و سرانجام، آن جهان بینی که در متون آل احمد وجود دارد، دانسته و نادانسته، بسیار طردکننده و جدلی و سرکوب گر است.

به اعتقاد گلستانی، صاحب معنا در متون آل احمد یک «من» است. آل احمد یکی از برجسته ترین مقاله نویسان ماست که البته «من نویسی» کرده است، اما این «من نویسی» از دل همان چیزهایی برمی آید که او نفی می کند، یعنی مدرنیته و اومانیسم و غرب و سنت روشنفکری.