تبیان، دستیار زندگی
او كه درود خدا بر وى و خاندانش باد، روى زمین غذا مى خورد و همچون بندگان مى نشست، و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مى زد، و جامه خود را وصله مى كرد، و بر خرِ بى پالان سوار مى شد، و دیگرى را بر تركِ خود سوار مى كرد؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیرت نبوى در کلام امام علی علیه السلام

او كه درود خدا بر وى و خاندانش باد، روى زمین غذا مى خورد و همچون بندگان مى نشست، و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مى زد، و جامه خود را وصله مى كرد، و بر خرِ بى پالان سوار مى شد، و دیگرى را بر تركِ خود سوار مى كرد.

بخش نهج البلاغه تبیان
سیره نبوی

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ یَرْجُوا اللهَ وَ الْیَوْمَ الاْخِرَ وَ ذَكَرَ اللهَ كَثِیرًا؛ هر آینه شما را در ]خصلتها و روش[ رسول خدا نمونه و سرمشقى نیكو و پسندیده است براى كسى كه به خدا و روز بازپسین امید دارد و خداى را بسیار یاد مى كند»( قرآن،احزاب / ٢١)

خداى متعال پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را منبعى معرفى كرده است كه مسلمانان مى توانند آن حضرت را الگویى تامّ و تمام بگیرند و همه اعمال و رفتار و وظایف خود و راه و روش زندگى خویش را در همه وجوه از آن استخراج كنند و بدو تأسّى نمایند و به سلامت، قوّت، عزّت و عظمت دست یابند.

هر كه عشق مصطفى سامان اوست      بحر و بر در گوشه دامان اوست

(محمداقبال لاهورى،كلیات اشعارفارسى)

امیرمومنان على علیه السلام در موارد متعدد الگو بودن پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله به عنوان الگویى تامّ و تمام را مطرح كرده و راه و رسم و سیرت آن حضرت را تبیین نموده است.

«وَ لَقَدْ كَانَ فِی رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ كَافٍ لَکَ فِی الاْسْوَةِ. وَدَلِیلٌ لَکَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا، وَ كَثْرَةِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا، إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا، وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَكْنَافُهَا، وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا، وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا؛براى تو بسنده است رسول خدا صلی الله علیه و آله را مقتدا گردانى، و راهنماى شناخت بدى و عیب هاى دنیا و بسیارى خوارى و زشتی هاى فراوانش بدانى، كه چگونه دلبستگی هاى آن از او گرفته شده و براى غیر او گسترده شده. از نوش آن نخورد، و از زیورهایش بهره نبرد»( نهج البلاغه،خطبه ١٦٠).

«فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الاْطْیَبِ الاْطْهَرِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَةً لِمَنْ تَأَسَّى، وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى. وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیّهِ، وَالْمُقْتَصُّ لاَِثَرَهِ. قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْمًا، وَلَمْ یُعِرْهَا طَرْفًا. أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا كَشْحًا، وَأَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْنًا. عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَهَا، وَعَلِمَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئًا فَأَبْغَضَهُ، وَ حَقَّرَ شَیْئًا فَحَقَّرَهُ، وَصَغَّرَ شَیْئًا فَصَغَّرَهُ. وَ لَوْ لَمْ یَكُنْ فِینَا إِلاَّ حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللهُ وَ رَسُولُهُ، وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَاللهُ وَرَسُولُهُ، لَكَفَى بِهِ شِقَاقًا لِلّهِ، وَ مُحَادَّةً عَنْ أَمْرِ اللهِ؛

«شهرها به نور هدایت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهىِ تیره بود، و نادانى بر همه جا چیره، و درشتخویى و ستمكارى را همگان پذیره. مردم حرام را حلال مى شمردند، و خردمند را خوار مى گرفتند. مى زیستند، بى داشتن پیامبران، و مى مردند، خداناشناس و بى ایمان»

از پیامبر پاك و پاكیزه ات پیروى كن، زیرا راه و رسمش سرمشقى [نیكو] است براى كسى كه بخواهد تأسّى جوید و انتسابى است [عالى] براى كسى كه بخواهد منتسب گردد و محبوبترین بندگان نزد خداوند كسى است كه از پیامبرش سرمشق گیرد و قدم در جاى قدم او گذارد. از دنیا چندان نخورد كه دهان را پر كند، و بدان ننگریست چندان كه گوشه چشم بدان افكند. تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود، و شكم او از همه خالى تر. دنیا را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزى را دشمن مى دارد، آن را دشمن داشت ]و ترك آن گفت[، و چیزى را كه خوار شمرده است، آن را خوار انگاشت، و چیزى را كه كوچك شمرده است، آن را كوچك داشت، و اگر در ما نبود جز دوستى آنچه خدا و رسول، آن را دشمن مى دارند، و بزرگ دیدن آنچه خدا و رسول، آن را خُرد مى شمارند، براى نشان دادن مخالفت ما با خدا كافى بود و سرپیچى ما را از فرمانهاى او آشكار مى نمود»(همان).

«وَ لَقَدْ كَانَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ یَأْكُلُ عَلَى الاْرْضِ، وَ یَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ، وَیَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ، وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ، وَ یَرْكَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ، وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ، وَ یَكُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَكُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ فَیَقُولُ: «یَا فُلاَنَةُ لاِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَكَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا». فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ، وَ أَمَاتَ ذِكْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ، وَأَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ، لِكَیْلاَ یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشًا، وَ لاَ یَعْتَقِدَهَا قَرَارًا، وَ لاَ یَرْجُوَ فِیهَا مُقَامًا، فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ، وَأَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ، وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَرِ. وَ كَذلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئًا أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ، وَ أَنْ یُذْكَرَ عِنْدَهُ.»

او كه درود خدا بر وى و خاندانش باد، روى زمین غذا مى خورد و همچون بندگان مى نشست، و به دست خود پاى افزار خویش را پینه مى زد، و جامه خود را وصله مى كرد، و بر خرِ بى پالان سوار مى شد، و دیگرى را بر تركِ خود سوار مى كرد؛ پرده اى بر در خانه او آویخته بود كه نقش و نگار داشت، یكى از زنان خویش را گفت: «این پرده را از نظرم پنهان كن كه هر گاه بدان مى نگرم، دنیا و زیورهاى آن را به یاد مى آورم ». آن حضرت با تمام قلب خویش از دنیا روى برگرداند و یاد آن را در وجود خود میراند؛ و دوست داشت كه زینت دنیا از او نهان مانَد تا زیورى از آن برندارد. دنیا را پایدار نمى دانست و در آن امید ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون كرد و دل از آن برداشت و دیده از آن برگرفت. آرى چنین است كسى كه چیزى را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نامِ آن نزدِ وى بر زبان رود.

«وَ لَقَدْ كَانَ فِی رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَا یَدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا: إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ، وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ. فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ: أَكْرَمَ اللهُ مُحَمَّدًا بِذلِکَ أَمْ أَهَانَهُ! فَإِنْ قَالَ: أَهَانَهُ، فَقَدْ كَذَبَ    وَ اللهِ الْعَظِیمِ    بِالاِْفْکِ الْعَظِیمِ، وَ إِنْ قَالَ: أَكْرَمَهُ، فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ، وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ. فَتَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ، وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ، وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ، وَ إِلاَّ فَلاَ یَأْمَنِ الْهَلَكَةَ؛

در زندگى رسول خدا صلی الله علیه و آله براى تو نشانه هایى است كه تو را به زشتیها و عیبهاى دنیا راهنماست چه او با نزدیكانِ خویش گرسنه به سر مى برد، و با منزلتى بزرگ كه داشت زینتهاى دنیا از او دور بود و آنها را به كار نمى برد. پس باید بیننده با چشم خِرَد بنگرد كه آیا خدا، محمد صلی الله علیه و آله را به داشتن چنین صفتها ]و این گونه زیستن[ گرامى داشته و اكرام كرده است یا خوار كرده و كوچك شمرده است؟ اگر بگوید: او را خوار كرده، دروغ گفته است و بهتانى بزرگ آورده است؛ و اگر بگوید: خدا او را گرامى داشته، پس باید بداند كه خداوند غیر آن حضرت را خوار كرده كه دنیا را به او ارزانى داشته و آن را از كسى كه نزدیكتر از همه بدوست، دور كرده است. پس باید پیروى كننده، پیامبر حق را پیروى كند و بر پى او رود، و پاى بر جاى پاى او نهد، و گرنه از تباهى ایمن نَبُوَد»(همان).

«فَإِنَّ اللهَ جَعَلَ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَلَمًا لِلسَّاعَةِ، وَ مُبَشِّرًا بِالْجَنَّةِ، وَ مُنَذِرًا بِالْعُقُوبَةِ. خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصًا، وَ وَرَدَ الاْخِرَةَ سَلِیمًا. لَمْ یَضَعْ حَجَرًا عَلَى حَجَرٍ، حَتَّى مَضَى لِسَبِیلِهِ، وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ. فَمَا أَعْظَمَ مِنَّةَ اللهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفًا نَتَّبِعُهُ، وَ قَائِدًا نَطَأُ عَقِبَهُ!؛ همانا خداوند محمد صلی الله علیه و آله را نشانه اى قرار داده است براى قیامت، و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت. با شكم گرسنه از این جهان رفت و با سلامت به سراى دیگر وارد شد. سنگى بر سنگى ننهاد تا جهان را ترك گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت. پس چه بزرگ است منّتى كه خدا بر ما نهاده، و چنین نعمتى به ما داده. پیشرویى كه باید او را پیروى كنیم، و پیشوایى كه پاى بر جاى پاى او نهیم.

«از پیامبر پاك و پاكیزه ات پیروى كن، زیرا راه و رسمش سرمشقى [نیكو] است براى كسى كه بخواهد تأسّى جوید و انتسابى است [عالى] براى كسى كه بخواهد منتسب گردد.»

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله هیچ دلبستگى به دنیا نداشت و ساده زیستن را سخت پاس مى داشت و همین وارستگى و سادگى و بى پیرایگى آن حضرت در رفتار، معاشرت، نشست و برخاست و وجوه گوناگون زندگى هركسى را شیفته و ارادتمند او مى ساخت».

رسول خدا صلی الله علیه و آله برترین آفریده حق و سیرت او بهترین سیرت هاست تا با پیروى از آن، زندگى این جهانى و زندگى آن جهانى مردمان به كمال مطلوبش برسد.

«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا؛و ما تو را جز بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردمان نفرستادیم»(قرآن،سبأ/ ٢٨).

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا وَ دَاعِیًا إِلَى اللهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِیرًا وَبَشِّرِ الْمُوْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللهِ فَضْلاً كَبِیرًا؛ اى پیامبر، ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستادیم، و دعوت كننده به سوى خدا به فرمان او، و چراغى تابناك. و مومنان را مژده ده كه براى آنان از جانب خدا بخشایشى فراوان خواهد بود»( قرآن،فتح / ٨-٩).

«إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ شَاهِدًا وَ مُبَشِّرًا وَ نَذِیرًا لِتُوْمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُوِلِه وَ تُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ أَصِیلاً؛ اى پیامبر، ما تو را گواه و بشارتگر و هشداردهنده اى فرستادیم تا به خدا و فرستاده اش ایمان آورید و او را یارى كنید و ارجش نهید و خدا را بامدادان و شامگاهان به پاكى بستائید».

والاترین نمونه تربیت شده مدرسه پیامبر صلی الله علیه و آله، على علیه السلام در این باره فرموده است«حَتَّى بَعَثَ اللهُ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ شَهِیدًا، وَ بَشِیرًا، وَ نَذِیرًا،خَیْرَ الْبَرِیَّةِ طِفلاً، وَ أَنْجَبَهَا كَهْلاً، وَ أَطْهَرُ الْمُطَهَّرِینَ شِیمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِینَ دِیمَةً؛ تا اینكه خداوند محمد صلی الله علیه و آله را برانگیخت؛ گواه و بشارتگر و هشداردهنده. بهترین آفریدگان، به هنگام كودكى، و بزرگوارترین مردمان، در بزرگسالى. اخلاق نیكوى او از همه پاكان پاكتر بود، و بخشش و رحمت وجودى او از رحمت و بخشش مورد انتظار مردمان از باران فزونتر بود»( نهج البلاغه،خطبه ١٠٥)

«أَمِینُ وَحْیِهِ، وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ، وَ بَشِیرُ رَحْمَتِهِ، وَ نَذِیرُ نِقْمَتِهِ؛ امین وحى اوست و خاتم فرستادگانش، رحمت او را بشارت دهنده و از كیفر او ترساننده».

«بَلَّغَ عَنْ رَبِّهِ مُعْذِرًا، وَ نَصَحَ لاُِمَّتِهِ مُنْذِرًا، وَ دَعَا إِلَى الْجَنَّةِ مُبَشِّرًا، وَخَوَّفَ مِنَ النَّارِ مُحَذِّرًا؛

رسالت پروردگار را چنان رساند، كه براى كسى جاى عذر نماند؛ و امّت خود را اندرز گفت و ترساند، و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند، و مردمان را از دوزخ بیم داد، و از آن بر حذر نمود»( همان،خطبه ٨٣).

«وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، أَرْسَلَهُ لاِِنْفَاذِ أَمْرِهِ، وَ إِنْهَاءِ عُذْرِهِ وَ تَقْدِیمِ نُذُرِهِ؛و گواهى مى دهم كه محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست. او را فرستاد براى روان ساختن فرمان، و بستن راه عذر بر مردمان، و بیم دادن از كیفر آن جهان»(همان،خطبه ١٠٨)

آن حضرت در راه تحقق رسالت خویش چون پدرى مهربان و پزشكى دلسوز، مردمان را به حقّ و سعادت فراخواند و از گرایش به باطل و شقاوت بیم داد و راه عدالت و سیر به سوى حقیقت هستى را بر آنان هموار ساخت.

«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ، قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ، وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ؛ یَضَعُ ذلِکَ حَیْثُ الْحَاجَةُ إِلَیْهِ، مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ، وَ آذَانٍ صُمٍّ، وَ أَلْسِنَةٍ بُكْمٍ، مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَةِ، وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَةِ؛ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِأَضْوَاءِ الْحِكْمَةِ، وَ لَمْ یَقْدَحُوا بِزِنَادِ الْعُلُومِ الثَّاقِبَةِ؛ او طبیبى بود كه به وسیله طب و معالجه خویش ]براى بهبود امراض مهلك و بیماریهاى گوناگون در میان مردم[ همواره گردش مى كرد، و مرهمهایش را به خوبى آماده ساخته و ابزارها را سرخ كرده و تافته بود. آن را به هنگام حاجت بر دلهایى مى نهاد كه [از دیدن حقیقت] نابینا بود و گوشهایى كه [بر شنیدن حق] ناشنوا بود و زبانهایى كه [در بیان حق] گنگ بود. با داروى خود دلهایى را مى جست كه در غفلت و حیرت فرورفته بود: كسانى كه از چراغ حكمت بهره اى نیندوختند، و آتشزنه علم را براى روشنىِ جان نیفروختند»(همان،خطبه ١١٦)

پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در راه انجام دادن رسالت هدایت مردمان و رساندن آنان به سعادت حقیقى، بى پیرایه و بى تكلّف، با رحمت و محبّت، و با استوارى و استقامت، عمل كرد و مردمان را به حریّت، عدالت و اخوّت فراخواند و در این راه هیچ سستى نشان نداد.

«أَرْسَلَهُ دَاعِیًا إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِدًا عَلَى الْخَلْقِ. فَبَلَّغَ رِسَالاَتِ رَبِّهِ غَیْرَ وَانٍ وَلاَ مُقَصِّرٍ، وَجَاهَدَ فِی اللهِ أَعْدَاءَهُ غَیْرَ وَاهِنٍ وَ لاَ مُعَذِّرٍ. إِمَامُ مَنِ اتَّقَى، وَبَصَرُ مَنِ اهْتَدَى؛ او را فرستاد تا حق را دعوت كننده راه باشد، و بر آفریدگان گواه باشد. او پیامهاى پروردگارش را رساند. نه سستى كرد و نه باز ماند؛ و در راه خدا با دشمنان او جهاد كرد، نه ناتوان شد و نه عذرى آورد. پیشواى هر كه پرواپیشگى گزیند، و دیده هر كه هدایت پذیرد».

«الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛

الف، لام، راء. كتابى است كه آن را به سوى تو فرود آوردیم تا مردمان را به اذن پروردگارشان از تاریكی ها به سوى روشنایى بیرون آورى: به سوى راه آن شكست ناپذیر ستوده»( قرآن،ابراهیم / ١).

رسالت كتاب این است كه مردمان را از تاریكی ها به سوى روشنایى بیرون آورد: از بت پرستى به خداپرستى، از گستاخى به پرواپیشگى، از خودخواهى به از خودگذشتگى، از گمراهى به راه یافتگى، از قساوت به رحمت، از جهالت به بصیرت، از رقیّت به حرّیت، و از ذلّت به عزّت.

«فَبَعَثَ اللهُ مُحَمَّدًا صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الاَْوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَأَحْكَمَهُ، لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَلِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْكَرُوهُ. فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِی كِتَابِهِ مِنْ غَیْرِ أَنْ یَكُونُوا رَأَوْهُ بِمَا أَرَاهُمْ مِنْ قُدْرَتِهِ، وَ خَوَّفَهُمْ مِنْ سَطْوَتِهِ، وَ كَیْفَ مَحَقَ مَنْ مَحَقَ بِالْمَثُلاَتِ، وَ احْتَصَدَ مَنِ احْتَصَدَ بِالنَّقِمَاتِ!»

«پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله هیچ دلبستگى به دنیا نداشت و ساده زیستن را سخت پاس مى داشت و همین وارستگى و سادگى و بى پیرایگى آن حضرت در رفتار، معاشرت، نشست و برخاست و وجوه گوناگون زندگى هركسى را شیفته و ارادتمند او مى ساخت».

«پس خدا، محمد صلی الله علیه و آله را به راستى برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان برون آرد، و به عبادت او وادارد، و از پیروى شیطان برهاند، و به اطاعت خدا كشاند؛ با قرآنى كه معنى آن را آشكار نمود، و اساسش را استوار فرمود، تا بندگان بدانند -بزرگى- پروردگار خود را كه داناى آن نبودند، و بدو اقرار كنند، از پسِ آنكه برانكار مى افزودند؛ و او را نیك بشناسند، از آن پس كه خود را ناآشنا بدو مى نمودند. پس خداى سبحان، در كتاب خویش -قرآن- بى آنكه او را ببینند خود را به ایشان آشكار گرداند، بدانچه از قدرتش به آنان نمایاند، و از قهر خود ترساند. و اینكه چگونه با كیفرها، آن را كه باید نابود گردانید، و با داس انتقام خرمن هستى شان را دِروید»(نهج البلاغه،خطبه ١٤٧).

«أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلاَدُ بَعْدَ الضَّلاَلَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِیَةِ؛ وَ النَّاسُ یَسْتَحِلُّونَ الْحَرِیمَ، وَ یَسْتَذِلُّونَ الْحَكِیمَ. یَحْیَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ یَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!؛ شهرها به نور هدایت او روشن گشت، از آن پس كه در گمراهىِ تیره بود، و نادانى بر همه جا چیره، و درشتخویى و ستمكارى را همگان پذیره. مردم حرام را حلال مى شمردند، و خردمند را خوار مى گرفتند. مى زیستند، بى داشتن پیامبران، و مى مردند، خداناشناس و بى ایمان»( همان،خطبه ١٥١).


یادداشت مصطفی دلشاد تهرانی/ محقق و پژوهشگر نهج البلاغه

منبع: ایکنا

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.