كوكبه عدل
گرچه از اهل جهان روی نهان ساخته ای |
روشن از پرتو خود روی جهان ساخته ای |
دیدن طلعت تو چشم جهان بین خواهد |
كه جهانی به سوی خود نگران ساخته ای |
آنچه پیداست به چشم تو نهانست ز ما |
و آنچه پنهان بُوَد از ما تو عیان ساخته ای |
تو چو خورشید، پدیدی ولی از فرط ظهور |
رخ نهان از نظر پیر و جوان ساخته ای |
عالم جم اگر از جنگ تبه گشت چه باك |
كز پی صلح تو جا در دل و جان ساخته ای |
هر كجا كوكبه عدل تو پرچم افراشت |
عرصه مظلمه را مهد امان ساخته ای |
هادی خلقی و مهدیّ حق و حجّت عصر |
وز رُخ اهل جهان روی نهان ساخته ای |
به ولای تو كه فرمان ولایت با توست |
بنده درگه خود پادشهان ساخته ای |
هر كه شد پیرو تو، پیروی از ظلم نكرد |
كه ز بیداد گرش دادستان ساخته ای |
صاحب امری و از حكم تو بیرون نبوَد |
آنچه در دایره كون و مكان ساخته ای |
تو به خود قائم و قائم به تو عالم كه جهان |
قائم از عدل كران تا به كران ساخته ای |
حجّت بالغۀ عقلی و در روی زمین |
پیرو حكم خود اعصار و زمان ساخته ای |
دولت حق طلب ار دولت"سرمد" طلبی |
گر بدین سودا بی سود و زیان ساخته ای |
صادق سرمد