تبیان، دستیار زندگی
شهید دکتر سید حسن آیت در سالیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی،به رغم برخورداری از سطوح بالای تحصیلات آکادمیک،هماره معلمی را ترجیح می داد.او براین باور بود که با استفاده از این مسندِ والا،بیش از هرجایگاه دیگری می توان به روشنگری پرداخت ونیروهای اندیشسمند وان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید دکتر سید حسن آیت در قامت یک معلم انقلابی

شهید دکتر سید حسن آیت در سالیان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی،به رغم برخورداری از سطوح بالای تحصیلات آکادمیک،هماره معلمی را ترجیح می داد.او براین باور بود که با استفاده از این مسندِ والا،بیش از هرجایگاه دیگری می توان به روشنگری پرداخت ونیروهای اندیشسمند وانقلابی تربیت کرد...

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
شهید دکتر سید حسن آیت در قامت یک معلم انقلابی

درگفت وشنود پیش روی،جناب هادی ایمانی خوشخو از شاگردان پیش از انقلاب ِ دکتر آیت،در باره منش نظری وعملی استاد خویش سخن گفته است.

جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با شهید دکترسید حسن آیت آشنا شدید و چه ویژگیهایی در ایشان برای شما جذاب بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم.در نگاه کلی شهیددکتر آیت،آدم بسیار باملاحظه و کتومی بود و خیلی دوست نداشت حرف بزند. من در سالهای 1354 و 1355 دانشجو بودم و ایشان در مجتمع آموزش عالی قم وابسته به دانشگاه تهران درس می داد.من درآن دوره، از نحوه تدریس و برخورد ایشان با دانشجویان، بسیار لذت می بردم. آن روزها جو سنگینی بردانشگاهها حاکم بود و مخصوصاً جریان تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق، ضربه سنگینی به مبارزان وارد کرده بود. ایشان چون در پاسخ دادن به دانشجویان جوانب امر را در نظر می گرفت و به اصطلاح گزک به دست ساواک نمی داد، این شیوه رفتارش برایم جاذبه داشت و جزو مریدانش شدم.

کم کم رابطه تان با ایشان نزدیک شد؟

بله، ایشان به من اعتماد زیادی پیدا کرده بود و حتی در باره یک گروه مخفی که از افسرها و نظامی ها تشکیل داده بود و با زیرکی آن هدایت می کرد، با من حرف زده بود. در آن موقع،من مسئول آموزشی مجتمع بودم و مشغله زیادی داشتم و متأسفانه نتوانستم آن طور که باید و شاید از ایشان استفاده کنم. ایشان اهل فراست و صاحب نظر و به لحاظ تیپ فکری، مذهبی بود و طبیعتاً برای من و دوستانم جذابیت زیادی داشت.

دانشجوی ایشان هم بودید؟

از وقتی شروع به تدریس جامعه شناسی کرد، دانشجوی ایشان شدم. بعضی جاها خوانده ام که ایشان در قم درس حکومت اسلامی هم می داد! این درسی نبود که بشود به صورت رسمی آن تدریس کرد، بلکه مخفیانه درس می داد، چون ساواک به شدت این جور مسائل را کنترل می کرد و زیر نظر داشت.همانطور که عرض کردم ایشان بسیار کتوم و پنهان کار بود و به همین دلیل هیچ وقت از خودش ردی باقی نمی گذاشت و ساواک نمی توانست مدرکی از او به دست بیاورد. در مجتمع آموزش عالی هم سابقه و بهانه ای از ایشان وجود نداشت وگرنه ساواک با کوچک ترین بهانه ای، درس ایشان را تعطیل می کرد.

شهید آیت در باره حکومت اسلامی، در چه سالی صحبت وتدریس می کرد؟

در سالهای 1354، 1355 به شکل ضمنی مطالبی را مطرح می کرد، اما واضح حرف نمی زد! در اواخر سال 1356 سخنرانی های زیادی می کرد و در این باره آشکار حرف می زد و دیگر همه رویکرد ایشان را می شناختند.

همانگونه که اشاره کردید،شهید آیت در کار سیاسی آدم بسیار محتاطی بود. با توجه به جو خفقان آن دوران و تسلط شدید ساواک بر اوضاع ،ایشان چگونه به شما اعتماد کرد؟

شهید آیت فوق باهوش، زیرک و آدم شناس دقیقی بود و همه اساتید و دانشجوها را خیلی خوب می شناخت. با قدرت تحلیلی که داشت، شناخت  من نباید برایش دشوار بوده باشد. همیشه حواسش به همه چیز بود و هیچ نکته ریزی از زیر چشمش در نمی رفت.مثلا شما می دانید که در آن سالها که کسی کوچک ترین گمانی به میرحسین موسوی نمی برد، شهید آیت می گفت: او بنی صدر است منتهی با ریش! تا سالهای سال کسی متوجه نکته ای که شهید آیت گفت نشد، تا اینکه در فتنه 88 به عینه صحت حرفهای شهید آیت را مشاهده کردیم. در مورد خود بنی صدر هم به نکاتی اشاره می کرد که کمتر کسی متوجه می شد.

اشاره کردید به تشکل مخفی که ایشان ایجاد کرده بود. در این باره توضیح بدهید و نقش ایشان را در فضای مبارزات قبل از انقلاب توصیف کنید؟

شهید آیت در باره تشکیلات مخفی و مباحثی از این دست حرفی نمی زد و من از فحوای حرفهایش متوجه شدم. ابداً با صراحت حرفی را نمی زد و فقط همیشه می گفت: بدون تشکیلات و تشکل نمی شود کاری را پیش برد.درکل باید بگویم  که شهید آیت یک گوهر نایاب بود که ما از او محروم شده ایم. قبل از انقلاب به دلیل بی تجربگی و جوانی، آن گونه که باید از تجربه ها و دانش وسیع ایشان استفاده نکردیم. خودم متأسفانه مشغله های فراوانی داشتم و روزی ده ساعت در امور دانشجویی کار می کردم و بقیه ساعاتم را هم مشغله های زیادی داشتم، طوری که اصلاً نفهمیدم چگونه درس خواندم! در جریان رویدادهای منتهی به انقلاب هم، که هیچ کس وقت نداشت.مجال ما همین قدر بود که وقتی ایشان به قم می آمد، خواهش می کردم شب را بماند و نرودتا بتوانیم بیشتر با ایشان صحبت کنیم.

به نظر شما چنین زیرکی و قدرت شناخت عمیقی که در شهید آیت وجود داشت، ناشی از چه  بود؟درکل ریشه اعتقادی او ازچه امر یا اموری تشکیل می شد؟

اعتقادش به جهانی بودن اسلام. در آن دوره کمتر پیش می آمد استادی را پیدا کنید که به این نوع مسائل اعتقاد داشته باشد. دست کم من ندیدم. خیلیها مذهبی بودند و نماز هم می خواندند و متون فقهی در حقوق هم درس می دادند، اما در حال و هوای چنین مسائلی نبودند و کاری به مسائل اجتماعی و سیاسی نداشتند و سرشان به کار خودشان بود. شهید آیت باور داشت انقلاب خواهد شد و به همین دلیل به مبارزه معتقد بود. همیشه وقتی از ایشان می پرسیدم: آخر تشکیل حکومت اسلامی چگونه است؟ می خندید و می گفت: یعنی ما از قذافی کمتریم؟ چرا این قدر تردید دارید؟

دانشجوها نسبت به ایشان چه دیدگاهی داشتند؟

چه موافق و چه مخالف قبولش داشتند، چون بسیار عالی تدریس می کرد و از آن مهم تر حرفی برای گفتن داشت. انصافاً استاد برجسته ای بود. بسیار به تدریس اهمیت می داد و برایش مطالعات وسیع و عمیق می کرد. کلاس بسیار منظمی داشت. اساتید هم ایشان را بسیار با اراده، قوی و کاربلد می دانستند.

با شما بیشتر در باره چه موضوعاتی صحبت می کرد؟

راجع به ضرورت راه اندازی تشکلهایی در همه گروه های اجتماعی، صنفی و بعد هم افشاگری و ارتقای آگاهی دانشجویان در باره جریانات منحرف. امام را محور مبارزات و راه امام را، تنها راه مبارزه می دانست و هیچ کس دیگری را در حد رهبری نهضت قبول نداشت. البته درآن شرایء این را به کمتر کسی می گفت.

نظرش در باره جریانات گوناگون سیاسی چه بود؟

به جبهه ملی و ملی گراها فوق العاده بدبین بود و می گفت: به اینها مطلقاً نمی شود اعتماد کرد. از تمام گروههای سیاسی و فکری، شناخت وسیع و عمیقی داشت. همواره به ما توصیه می کرد در جهت روشنگری مردم تلاش کنیم. خودش هم بعد از پیروزی انقلاب، سخنرانیهای گسترده و متعددی داشت و در آنها مبانی حکومت اسلامی را برای مردم تشریح می کرد. مردم واقعاً نمی دانستند قرار است چه نوع حکومتی سر کار بیاید؟ و شهید آیت در تبیین مبانی نظام نقش بسیار زیادی داشت.

پس از پیروزی انقلاب رابطه تان با ایشان، به چه شکل ادامه یافت؟

ایشان دائماً فشار می آورد که به حزب جمهوری اسلامی برویم و ما هم مدام در می رفتیم! مواقعی پیش می آید که انسان چیزی را خوش ندارد. من هم در مورد حزبی شدن ، همین موضع را داشتم و با اینکه بزرگان انقلاب در این حزب حضور داشتند، نمی دانم روی چه برداشتی در این قضیه تعلل می کردم!

در باره این تردیدها با کسی هم مشورت کردید؟

بله، با آیت الله حائری شیرازی جلسات هفتگی داشتیم. با ایشان هم که مطرح کردم دیدم چندان راضی نیستند. به شهید آیت گفتم: خوب است صحبتی با آیت الله حائری کنید. یادم هست جلسه آنها از ساعت 9 تا 12 شب طول کشید. آیت الله حائری می گفتند: در این کشور به دلیل حضور مراجع تقلید و به خاطر تبعیت مقلدین از مراجع، حزب نمی تواند پا بگیرد. ایشان اساساً با شکل گیری حزب مشکل داشت و درست هم تشخیص داده بود. همین حرف باعث شد تردید را کنار بگذارم و وارد حزب نشوم. همین هم باعث شد بین ما کم کم فاصله بیفتد. آیت الله حائری میان تبعیت از مرجعیت و تحزب، تناقض می دید و می گفت: فرد یا باید دستورات حزبی را اجرا، یا به دستورالعمل مرجع تقلیدش عمل کند. عملاً هم دیدیم حزب جمهوری گرفتار چه مشکلاتی شد و امام در سال 1364 دستور دادند تعطیل شود

در دوره بنی صدر، هجمه تبلیغاتی سنگینی علیه شهید آیت به راه افتاد. به نظر شما با وجود این ،ایشان چگونه توانست برای مجلس شورای اسلامی رأی بالایی بیاورد؟

چون مردم به او اعتماد داشتند. ما در بین تیپهای دانشگاهی کسی را نداشتیم که این طور عمیق به روحانیت اعتقاد داشته باشد. از آن مهم تر اینکه، حرفهای تازه ای داشت و پیش بینیهایش هم درست از آب در می آمد. جریان بنی صدر بسیار سطحی و خالی از محتوا بود، به همین دلیل خیلی زود از سکه افتاد. حتی رأی 11 میلیونیش هم به دلیل سطحی بودن مواضع، خیلی زود بی اعتبار شد. او توانسته بود افراد عادی و عامی را جذب کند و صاحبان فکر و اندیشه، واقعاً به او اختلافات جدی داشتند. انصافاً افشاگریهای شهید آیت در کنار زدن پرده عوام فریبی از چهره بنی صدر، بسیار نقش داشت.

در مقابله با جریان بنی صدر و نیز ملی گراها، شهید آیت کاملاً تنها بود و حتی دوستان حزبیش هم به او ایراد می گرفتند.فکر می کنید علت این امر چه بود؟

شهید آیت انسان متفکر و عمیقی بود.هیچگاه خیلی زود در مورد موضوعی قانع نمی شد، ولی وقتی هم به چیزی می رسید، دیگر هیچ فرد و جریانی نمی توانست فکرش را تغییر بدهد. در باره جریانات سیاسی و اجتماعی، مطالعات فوق العاده گسترده ای داشت و هیچ حرفی را بدون سند و مدرک نمی زد. برایش هم ابداً مهم نبود چند نفر حرفش را قبول دارند یا ندارند! علتش هم مبانی محکم اعتقادی بود. او جریانات سیاسی را خوب می شناخت و لذا تحت تأثیر تبلیغات و هوچی گریهای آنها قرار نمی گرفت.

یکی از فرازهای مهم زندگی شهید آیت، نقش ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی است. تحلیل شما درباره این نقش آفرینی چیست؟

کمتر نماینده ای می توانست آن قدر اصولی و مستدل حرف بزند، در حالی که واقعاً بهترینهای کشور در آن مجلس جمع شده بودند، ولی نقش ایشان در کنار شهید بهشتی، بسیار تعیین کننده بودند. یکی از خدمات ماندگار او تلاش برای تصویب اصل ولایت فقیه بود. ایشان دقیقاً می دانست نظام بدون اصل ولایت فقیه به انحراف کشیده خواهد شد، چون او به خوبی بر تاریخ مسلط بود و انحرافات عصر مشروطه و نهضت ملی نفت را کاملاً لمس می کرد. آیت چون تاریخ سیاسی می دانست، این مسائل را دقیق تر درک می کرد. اعتقاد به مبانی اسلامی و بینش عمیق سیاسی به او این قدرت را داد که با استدلالهای قوی بالاخره حرفش را در مجلس خبرگان به کرسی بنشاند.

و سخن آخر؟

شهید آیت یک مدیر استراتژیک بود، به همین دلیل همه جوانب و افقهای دوردست را می دید، مسائل را دقیق تشخیص می داد و راه حل ارائه می کرد. نظیر او در هردوره از زمان،بسیار سخت پیدا می شود.


منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران