از فیلم دیگران تا بابا عزیز ایران
سینمای معناگرا از هالیوود تا ایران
قسمت دوم
«دیگران» ساخته آلخاندرو آمنابار كارگردان اسپانیایی از دیگر فیلمهای مطرح سینمای معناگرای هالیوود است كه به زندگی پس از مرگ پرداخته است. «گریس» زن جوان و پایبند به اصول مذهبی كه به همراه دو فرزندش «نیكلاس» و «آن» در خانهای بزرگ و مجلل زندگی میكنند، سالها است كه مردهاند اما خود از این واقعیت بیاطلاع اند. ورود سه خدمتكار به خانه گریس كه آنها نیز سالها پیش دنیا را وداع گفتهاند، زمینههای مناسب برای پیبردن گریس به حقیقت مرگ را ایجاد میكند.
پردههای ضخیمی كه در سراسر روز پنجرهها را پوشانده، مانع از ورود هرگونه نوری به درون خانه میشود؛ چرا كه به گفته گریس، كودكان به نور آفتاب بسیار حساسند. آلخاندروآمنابار با تأكید بر پایبند بودن گریس به باورهای مذهبی از یك سو و در تاریكی قرار دادن كودكانش به بهانه حساسیت به نور آفتاب از سوی دیگر، همچنین عدم آگاهی گریس از واقعیاتی كه در سراسر فیلم به آن اشاره میشود، صریحاً بر ضعف دین در پاسخگویی به پرسشهای بشر و غیرعقلانی بودن باورهای مذهبی اشاره میكند.
مخاطب در فیلم دیگران با این تفكر روبهرو میشود كه زندگی پس از مرگ برخلاف آن چه كه در ادیان الاهی بر آن تأكید میشود، همچنان حالت طبیعی خود را ادامه میدهد، بیآنكه بحثی از بهشت برای صالحان و دوزخ برای ستمكاران و گناهكاران وجود داشته باشد.
این مطلب در سكانسی كه گریس برای كودكان خود از كتاب مقدس آیاتی درباره مجازات دروغگویان میخواند، درحالیكه دو كودكش را با دستان خود كشته و سپس خودكشی كرده و این كار از گناهان كبیره محسوب میشود، كاملاً مورد تأكید قرار گرفته است.
آلخاندرو با تكیه بر باورهای دین جدید كه برگرفته از عرفانهای سرخپوستی و بودایی است، اگرچه بر زندگی پس از مرگ صحه میگذارد اما از آن به عنوان راهی در ادامه زندگی دنیایی و درست با همان المانها و خاستگاههای زندگی مادی یاد میكند كه در آن عذاب برای بنده گناهكار بیمعنا بوده و اساساً چنین باورهایی، خرافاتی هستند كه از سوی ادیان الاهی به مردم متدین تلقین میشود! این مطلب را آلخاندرو در سكانسی كه خانم میلز (خدمتكار) ادعا میكند كه گریس تنها براساس خرافاتی كه از دوران كودكی به او تلقین شده، میاندیشد و از حقایق بیاطلاع است و او آمده تا چشمان گریس را به واقعیات بگشاید، مورد تأكید قرار میدهد.
در فیلمهای «بودایكوچك» و «مسیرسبز» نیز كه هر دو متعلق به ژانر معناگرایی در سینمای غرب است نیز معناگرایی به شیوه دیگری دنبال شده است. در فیلم «مسیرسبز» ساخته فرانك دارابانت، جان كافی نام زندانی سیاهپوست غولپیكری است كه به اتهام قتل دو كودك به اعدام محكوم شده است. جان كافی برخلاف هیكل بزرگش انسان مهربان و گوشهگیری است كه نه تنها آزارش به كسی نمیرسد، بلكه با در اختیار داشتن نیروی مرموزی به نجات بیماران میشتابد. كافی نمیداند كه كجا به دنیا آمده و پدر و مادرش كیست. او رنجهای بسیاری در طول زندگی متحمل شده است، بیآنكه بداند چرا و چگونه؟ آثار جراحتهای عمیق بر روی بدنش تنها راه پیبردن به آن حقیقت است. دنیا برای كافی مكان بیاهمیت، كوچك و غیر قابل تحملی است كه رهایی از آن غایت آرزوی كافی است؛ همانگونه كه در الاهیات مسیحی بر آن تأكید شده و در عرفانهای غیر دینی همچون عرفانهای بودایی و سرخپوستی دنبال میشود.
اینكه اساساً سینمای دینی به چه چیزی اطلاق میشود و آیا مطرح كردن و پرداختن به امور معنوی در سینمای ایران به صورت مجزا در حوزهای كاملاً مستقل از خواستگاهی منطقی برخوردار است و صدها پرسش دیگر در این راستا، پرسشهای بنیادین و مهمی است كه تاكنون پاسخی قانعكننده به آنها داده نشده است.
در این عرفانها سیر سالك به سمت خدا با نوعی عزلت و رهبانیت تعریف میشود. در حقیقت براساس تعلیم و سفارشهایی كه در این قبیل عرفانها به سالك میشود، سالك همواره در یك جهاد دایمی با نفس خویش در قالب ریاضتكشی و رهبانیت به سر میبرد. معناگرایی از دریچه الاهیات مسیحی وعارفان بودایی همواره در تضاد با زندگی دنیایی بوده و با عزلت و رنج بهدست میآید.
جانكافی در فیلم مسیرسبز، رنجهای فراوانی در طول زندگی متحمل شده و از زندگی در میان مردم گریزان است. این درحالی است كه براساس باورهای مذهبی دین اسلام، دستیابی به مقامات عالی عرفانی نه از راه رهبانیت و دوری از مردم بلكه با كمك كردن به انسانها حاصل میشود.
صرفنظر از مبحث معناگرایی در سینمای هالیوود كه به دلیل تنوع و تشتتآرا از گستردگی بسیار وسیعی برخوردار است، همانگونه كه پیش از این اشاره شد، سینمای ایران نیز در سال های اخیر به صورت جدی با این پدیده روبهرو شد.
اگرچه سینمای ایران پیش از این موضوعات، بخشها و مفاهیم متفاوتی همچون سینمای دینی، مصلحانه، حمایتی و هدایتی را پشت سر گذاشته بود كه هر یك به نوبه خود تا حدودی در راستای تقویت و حمایت از آثار دینی گام برداشته بود، اما توجه به مفاهیم متافیزیكی و امور معنوی به شكلی كه در سال های اخیر دنبال شد، تاكنون در سینمای ایران سابقه نداشته است. اینكه اساساً سینمای دینی به چه چیزی اطلاق میشود و آیا مطرح كردن و پرداختن به امور معنوی در سینمای ایران به صورت مجزا در حوزهای كاملاً مستقل از خواستگاهی منطقی برخوردار است و صدها پرسش دیگر در این راستا، پرسشهای بنیادین و مهمی است كه تاكنون پاسخی قانعكننده به آنها داده نشده است. «هر آنچه بیننده یك فیلم را به جهانی ورای این دنیای موجود متمایل كند، نمونهای از سینمای معناگرا است» جمله بالا تنها تعریف صریح و رسمی مسئولان بنیاد سینمایی فارابی و برگزاركنندگان جشنواره بینالمللی فیلم فجر از سینمای معناگرا بود. آنچه در این اظهار نظر و سایر اظهار نظرها از این دست مشهود است، عدم دستیابی به مفهومی دقیق و مشترك از معناگرایی در سینما است.
اگرچه رویكردهای معنوی برای انسان غربی كه قرنها محصور در مادهنگری افراطی بوده، پدیده مباركی است و در حقیقت با تقویت و حركت به سوی سینمای متافیزیك، به نیازهای معنوی خود پاسخ داده است، اما پیروی بیتدبیرانه از این رویكرد غرب در سینمای شرق كه براساس باورهایش لحظه لحظه زندگی بشر آمیخته با معنویت است، تقلید كوركورانه و عبثی است كه حاصلی جز انحراف عقاید و خارج شدن از مسیر در پی ندارد.
به نظر میرسد آنچه پیش از ورود به مبحث سینمای معناگرا در ایران باید مورد توجه قرار گیرد، تأمل در خاستگاه این تفكر است. اگرچه رویكردهای معنوی برای انسان غربی كه قرنها محصور در مادهنگری افراطی بوده، پدیده مباركی است و در حقیقت با تقویت و حركت به سوی سینمای متافیزیك، به نیازهای معنوی خود پاسخ داده است، اما پیروی بیتدبیرانه از این رویكرد غرب در سینمای شرق كه براساس باورهایش لحظهلحظه زندگی بشر آمیخته با معنویت است، تقلید كوركورانه و عبثی است كه حاصلی جز انحراف عقاید و خارج شدن از مسیر در پی ندارد.
مروری بر آثار تولید شده و شركت داده شده در بخش سینمای معناگرای بیستوسومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به خوبی ادعای یاد شده را ثابت خواهد كرد. «باباعزیز» عنوان فیلمی از ناصر خمیر كارگردان تونسی الاصلی است كه با مشاركت كشورهای ایران، تونس، انگلستان و فرانسه به تصویر در آمده است.
بابا عزیز قصه سفر پیرمردی با نوه كوچكش، ایشتار در بیابانهای سوزان به قصد شركت در مراسم عمومی دراویش است كه هر پنج سال یكبار در محلی كه همچون كعبه پذیرای مردم با نژادها و زبانهای مختلف است، برگزار میشود. باباعزیز در طول مسیر برای نوه كوچكش تعریف میكند كه چگونه روزی در حشمت و جلال به همه چیز پشت كرده و برای یافتن حقیقت، سالها بیحركت به ته بركه آبی خیره شده بود. باباعزیز در طول مسیر در منازل مختلفی توقف میكند و با آدمهای مختلفی روبهرو میشود تا اینكه سرانجام با رسیدن به مكانی كه پیش از اینها برای خود تدارك دیده بود، چشم از جهان میبندد.
ناصر خمیر در فیلم خود به نكات ظریف و حساسی اشاره میكند كه بسیار قابل تأمل است: نخست آن كه خمیر با توجه به تاریخ زندگی بودا، زندگی و شیوه چگونه پیوستن باباعزیز به مسلك دراویش را به تصویر میكشد. باباعزیز همچون بودا، شاهزادهای در اوج مكنت و قدرت بوده كه با پشت كردن به تمامی تعلقات دنیایی و سالها زندگی در تنهایی و عزلت به مقامات عالیه دست یافته است. دوم آنكه مناسبترین راه تقرب به درگاه الاهی را در تمسك و پیروی از روش دراویش معرفی میكند. خمیر با استفاده از نوع پوشش باباعزیز و رقصهای سماع كه در لحظهلحظه فیلم به نمایش در میآید، همچنین گفتار و كردار باباعزیز كه در آن كوچكترین نشانهای از اعتقاد به شرع و احكام دیده نمیشود، هدف خود را تعقیب كرده است. همچنین در باباعزیز بر موسیقی به عنوان زبان مشترك در میان تمامی انسانها و شیوهای كه بهوسیله آن میتوان به خدا رسید، تأكید خاصی شده است. در سكانسهای پایانی فیلم، جاییكه تمامی دراویش و خداجویان از نژادها و زبانهای مختلف در قلعهای قدیمی گردهم آمدهاند، هر قبیله با ساز و زبان خاص خود خدا را میخواند. اگرچه سازها و گویشها بسیار متفاوت است، اما همگی در یك هدف یعنی رسیدن به خدا مشتركند! در باباعزیز هیچ شیوه و روشی مذمت نشده و تمامی شیوهها قابل قبول و پذیرش است؛ حتی اگر این شیوه در ارتباط نامشروع تعریف شده باشد.
نكته قابل تأمل در باباعزیز آن است كه خمیر نهتنها صریحاً درویشگری وصوفیمآبی را مورد تاكید قرار داده، بلكه افكار و عقاید پلورالیستی را نیز مورد حمایت قرار میدهد. رسیدن به خدا از هر راه ممكن بیآنكه كسی نقش ارشادگری را ایفا كند، از جمله نكات مهمی است كه متأسفانه با عنوان سینمای معناگرا در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
به هر حال ورود به سینمای معناگرا اگرچه باب جدید و پر مخاطبی است که سینما را از آن محیط کلیشه ای و یکنواخت خارج می کند اما باید توجه داشت که فضای معنوی باورهای ما به اندازه کافی سوژه برای پرداختن دارند و نیازی نیست که در این موارد هم از سینمای غرب تقلید کرد در حالی خود آن ها هم در موارد بسیاری از معنویات نهفته در دین ما ایده می گیرند و آن را به صورت آنچه خود می خواهند ارائه می دهند.
منبع اصلی کتاب نقد همراه با تغییرات