زنانی که «هویتشان» جدی گرفته نمی شود
یکی از معضلاتی که جامعه ایران در دهه 60 با آن روبرو شد، ورود مهاجران افغان به کشور در پی وقوع جنگ در این کشور همسایه بود. ورود افاغنه به ایران موجب شد که زندگی های جدیدی شکل بگیرد که یک طرف آن تبعه ایرانی و طرف مقابل تبعه افغانستان باشد.
مشکل از آنجا شروع شد که زنان ایرانی به عقد مردان افغان درآمدند و فرزندان دوتابعیتی آن ها به دلیل این که نتوانستند شناسنامه و کارت هویتی دریافت کنند، از دریافت هر نوع خدمات اجتماعی و رفاهی در ایران محروم ماندند. مشکلاتی که در نهایت باعث شد، بسیاری از مردان افغان خانه و خانواده خود را رها کرده و تمام بار مسوولیت های زندگی بر دوش مادران ایرانی قرار گیرد.
20 سال از ازدواجش می گذرد، اما هنوز خیلی ها قبولش نکرده اند. خانه شان در خاک سفید است؛ دو اتاق تو در توی کوچک. پرده را کنار می زنم؛ هر دو اتاق با قالی های قرمز فرش شده. دور تا دور پشتی چیده اند. روی هر پشتی یک ملافه سفید کوچک. خانه از تمیزی برق می زند. خانه شان کوچک است اما اینها برایش مهم نیست، یک جوری می گذرد. مهم چهار فرزندی است که بدون شناسنامه، تحصیلات ناتمام، بدون دفترچه بیمه درمانی و... سرگردانند. خودشان را ایرانی می دانند اما انگار هیچ کس حاضر نیست این واقعیت را بپذیرد.
نزدیک به 20 سال از ازدواج حمیده 42 ساله با یک مرد افغان می گذرد. 20 سال از نخستین روزی که طاهر همسرش را دید و با هم ازدواج کردند. اوایل، عقدشان محضری نبود. اما با کلی هزینه محضری اش کردند. دخترها 10 و 11 ساله اند، پسرها 18 و 20 ساله. هیچ کدام شناسنامه و مدرک هویتی ندارند. تنها مدرک هویتشان گذرنامه ای است که از سفارت افغانستان گرفته اند.
حمیده آهی می کشد سینی چای و قندان را جلویم می گذارد: «پاسپورت گرفتیم برای بچه ها. هر سال می رویم سفارت افغانستان و پاسپورت ها را تمدید می کنیم. برای تمدید اقامت هم می رویم امور اتباع خارجه. هر کدام هم هزینه جداگانه می گیرند. باورت می شود؟ شوهرم 28 سال است ایران زندگی می کند اما وضع ما همین است.»
به حمیده گفتند بچه ها که 18 ساله شدند می توانید برایشان شناسنامه بگیرید. گفتند نامه بیمارستان و نامه کلانتری که باشد می توانید شناسنامه بچه ها را بگیرید اما نشد که نشد: «انگار قانونش هست اما اجرا نمی کنند. خیلی چیزها می گویند قانون شده اما اجرا نمی شود. هیچ کدام از بچه ها شناسنامه و کارت ملی ندارند. شوهرم حساب بانکی ندارد. همه چیز، یعنی همه کارهایی که نیاز به شناسنامه و کارت ملی دارد به عهده من است. زندگی و دارایی که نداریم اما پسرم می خواست موتور هم بخرد باز به اسم من شد. خودشان نمی توانند. بچه ها همه با پاسپورت رفتند مدرسه. هزار جا رفتم؛ می گویم مگر من مادرشان نیستم؟ مگر من ایرانی نیستم؟ یعنی بچه های من هیچ حقی ندارند؟»
از تهران تا کابل
حمیده و بچه ها سه سالی هم برای زندگی به کابل رفتند. مثل خیلی از زنان ایرانی دیگر که بعد از ازدواج با شوهران افغان شان مجبور شدند برای زندگی به افغانستان بروند. بیشتری ها به هرات. هر چند آمار دقیقی از تعداد این زنان در دست نیست اما می گویند کنسولگری افغانستان توانسته حدود 400 زن ایرانی را در هرات شناسایی کند. هرچند تعداد زنان ایرانی در ولایات و شهرهای مختلف افغانستان بسیار بیشتر از این تعداد است.
حمیده به قول خودش همان سال هایی برای زندگی به افغانستان رفت که طالبان رفته و آمریکایی ها آمده بودند: «بچه ها هیچ مدرکی نداشتند، آن سال ها مدرسه رفتنشان بسیار سخت بود. گفتم حاضرم در افغانستان زندگی کنم. فداکاری کردم. خیلی سخت بود. زندگی مان با ترس می گذشت. دائم فکر می کردیم بمباران می شود. حتی یک بار توی خانه مان مواد منفجره انداختند. بچه ها اما اصلا نمی توانستند با محیط آنجا کنار بیایند. مدرسه همه چیزش با اینجا فرق داشت. باید دو تا زبان می خواندند. ریاضی فرق داشت اصلا همه چیز. وسایل بهداشتی نبود. توالت نبود، از کنار دیوار استفاده می کردند. حمام هم عمومی. همه جا خاک بود. خیلی سخت بود برگشتیم.»
حمیده زانوهایش را توی بغلش می گیرد. جثه کوچکی دارد: «همه خانواده ام با ازدواجمان مخالف بودند اما من شوهرم را دوست دارم، مرد خوبی است. بچه ها مدرسه می رفتند می گفتند مامان به کسی نگو بابا افغان است. شوهرم از یک خانواده بالای افغانستان است. سرگرد بوده. می گفتم پدرتان مرد خوبی است. می گفتند بچه ها مسخره مان می کنند. همه این طوری نیستند، اما بعضی ها بد رفتاری می کنند. بچه های من روحیه ندارند، بدون شناسنامه اند. بچه ها درسشان خوب است؛ یک بار پسرم در فوتبال رتبه اول آورد. اما چون شناسنامه نداشت، نبردنش مسابقه. پسر دومم تاریخ و جغرافیا اول شد. لوح تقدیر گرفت اما خلاصه مجبور شدند درس شان را ول کنند. یکی شان الان پیک موتوری شده یکی هم آرایشگاه کار می کند.»
«لیزا غبار» فعال اجتماعی اهل کشور افغانستان، سال هاست این مشکلات را از نزدیک دیده است: «این مسأله یعنی ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان مشکلات زیادی ایجاد کرده، نمی دانم چرا دولت ایران راه حلی برای این موضوع پیدا نمی کند. مردان افغان زیادی را دیده ام که همسر ایرانی شان را رها کرده و رفته اند و زن اینجا مانده بدون هیچ حمایتی. زنی را می شناسم که دو کودک بدون شناسنامه دارد و شوهرش هم برگشته افغانستان و هیچ ردی هم از خودش به جا نگذاشته.
خیلی اوقات هم زنان ایرانی اصلا عقد محضری نیستند و صیغه اند. خلاصه زن می ماند با مشکلات زیاد و بچه های بدون شناسنامه. البته برعکسش را هم داشته ایم. مردان افغان که سال ها اینجا کار کرده اند و همه چیزشان را به نام زن ایرانی شان کرده اند؛ خانه، ماشین و و.. چون خودشان حق ندارند چیزی با نام خودشان داشته باشند. خانم ایرانی هم با کوچکترین مشکلی جدا شده و همه چیز را برای خودش برداشته و مرد هم رد مرز شده و برگشته کشور خودش. مشکلات بی شمار است.»
به گفته یكی از مسوولان سفارت افغانستان تاكنون ۷۰ هزار ازدواج زن ایرانی با مرد افغانی در كشور اتفاق افتاده است. آماری درباره این كه چه تعداد از این ازدواج ها ثبت شده و چه تعداد هنوز ثبت نشده است در دست نیست، اما به هر حال موضوع خروج افغان ها از كشور و تاكید دولت ایران بر تسریع روند خروج، یك بار دیگر در موضوع ازدواج زنان ایرانی و مردان افغان یكی از موارد تبعیض آمیز قانون اساسی ایران را مرور می كند كه آن نیز همین موضوع تكراری قوانین مربوط به تابعیت است كه در دالان یك سفارتخانه شلوغ بر چهره زنی كه هنوز از دوران نوجوانی و جوانی عبور نكرده سنگین تر از هر مقوله اقتصادی و اجتماعی دیگری عارض است.
مدیر كل امور اتباع خارجی وزارت كشور در بخش دیگری از سخنانش با هشدار به دختران و زنان ایرانی كه قصد ازدواج با افراد خارجی به ویژه مردان افغان را دارند، یادآور شد: « بر اساس قانون كشور افغانستان به محض ثبت ازدواج یك مرد افغان با زن خارجی همسر او نیز اجبارا از تابعیت این كشور برخوردار می شود و در صورت تولد فرزند او نیز تابعیت افغانستان را خواهد داشت.»
وزارت كشور ایران ازدواج زنان و دختران ایرانی با مردان افغان را كه از سال ۱۳۸۰ به بعد صورت گرفته، غیرقانونی اعلام كرده است چرا كه بر اساس قوانین داخلی ازدواج دختر یا زن ایرانی باید با اطلاع مقامات مسوول دولتی صورت گیرد و اگر غیر از این باشد ازدواج آنان غیرقانونی محسوب می شود.»
۷۰ هزار ازدواج زنان ایرانی با مردان افغان به گفته یكی از مسوولان سفارت افغانستان تاكنون ثبت شده است. این در حالی است كه وزارت كشور ایران این آمار را در حدود ۴۵ تا ۵۰ هزار ازدواج اعلام كرده است.
یك مقام آگاه در سفارت افغانستان می گوید: «از آن جا كه خیلی از ازدواج ها به ثبت رسمی نرسیده و برخی صرفا عقد شرعی بوده و مدارج قانونی یك ازدواج را طی نكرده است احتمالا آمار چندان قابل تاییدی نمی توان ارایه كرد، اما موضوع اصلی این است كه قطعا آمار این ازدواج ها از تعداد ۵۰ هزار ازدواج یعنی رقمی كه وزارت كشور اعلام كرده بیش تر است.»
به موجب قانونی كه در سال ۱۳۸۰ در ایران و به منظور مشخص كردن وضعیت كودكان حاصل از ازدواج زنان ایرانی و مردان افغان به وجود آمده است، «فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی كه در ایران متولد شده، یا حداكثر تا یك سال پس از تصویب این قانون در ایران متولد می شوند، می توانند بعد از رسیدن به سن ۱۸ سال تمام تقاضای تابعیت ایرانی كنند. این افراد در صورت نداشتن سوء پیشینه كیفری یا امنیتی و اعلام رد تابعیت غیرایرانی به تابعیت ایرانی پذیرفته می شوند. وزارت كشور نسبت به احراز ولادت طفل در ایران و صدور پروانهء ازدواج موضوع مادهء «۱۰۶۰» قانون مدنی اقدام می كند. نیروی انتظامی نیز با اعلام وزارت كشور پروانهء اقامت برای پدر خارجی مذكور در این ماده صادر خواهد كرد. فرزندان موضوع این ماده قبل از تحصیل تابعیت نیز مجاز به اقامت در ایران هستند.
در حال حاضر حدودا دو میلیون افغان پناهنده در حال حاضر در ایران زندگی می كنند. بخشی از مردان افغان با زنان ایرانی و زنان افغان با مردان ایرانی ازدواج كرده اند و صاحب فرزند و خانواده اند. آمار ازدواج دختران ایرانی با مردان افغان این روزها چنانچه مسوولان سفارت افغانستان می گویند به شكل چشمگیری كاهش یافته است که كاهش مهاجرت افغان ها به ایران در مقایسه با سال های گذشته و آگاهی زنان و دختران ایران از مشكلات ناشی از ازدواج های غیرثبت شده و تبعات ناشی از آن، از جمله دلایلی است كه در كاهش این نوع ازدواج ها طی سال های اخیر موثر بوده است.
منابع: مشرق/تغییر برای برابری