تبیان، دستیار زندگی
«طلاق» واژه ای است که این روزها زیاد می شنویم؛ از توافقی گرفته تا غیابی. پدیده ای که فروپاشی بنیان خانواده و مشکلات روحی، روانی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جسمی را برای زوجین و کودکان آن ها به ارمغان می آورد. کوهی از مشکلات بر سر طرفین به خصوص زنان خراب می شو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مصائب زنان بعد از جدایی از همسر

«طلاق» واژه ای است که این روزها زیاد می شنویم؛ از توافقی گرفته تا غیابی. پدیده ای که فروپاشی بنیان خانواده و مشکلات روحی، روانی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جسمی را برای زوجین و کودکان آن ها به ارمغان می آورد. کوهی از مشکلات بر سر طرفین به خصوص زنان خراب می شود. ترکش ها و مشکلات ناشی از طلاق در کشور به حدی زیاد است که طبق اعلام شورای عالی انقلاب فرهنگی، 90 درصد زنان پس از جدایی، از کرده خود پشیمان می شوند.

فرآوری :غزل کیانی - بخش اجتماعی تبیان
زنان مطلقه


جامعه شناسان افسارگسیختگی طلاق در میان سایر پدیده های اجتماعی در کشور ما را پادتن سازی جامعه در برابر فشاری می دانند که بستر فرهنگی به آن تحمیل کرده است. به بیان دیگر آمار بالای ثبت روزانه و ساعتی طلاق در سال های اخیر را حاصل دوران گذار جامعه به سمت برقراری تعادل ارزیابی می کنند و آن را یک فرآیند تکاملی اجتماعی می دانند.
طلاق هم برای مرد و هم برای زن اثرات مخرب و ناگواری در زندگی دارد، اما زنان بیش از مردان در معرض این آسیب ها هستند که مهمترین آنها افسردگی و فشارهای اقتصادی بر زنان است. افراد قبل از تصمیم به جدایی کمتر به فکر سرنوشت و آینده خود هستند و تنها می کوشند تا از وضعیت فعلی که در آن دچار شده اند خارج شوند و معمولا توصیه ها و نصایح بزرگتر ها و خانواده ها نیز چندان مثمر ثمر واقع نمی شود و فرد در شرایط بحرانی احساس می کند که هیچ کس قادر به درک او نیست.

هر شکستی تبعات روانی خاص خود را دارد و این مسئله در زنان و مردان تفاوتی نمی کند. طلاق نیز فارغ از توافقی یا غیرتوافقی بودن آن یک شکست به شمار می رود


این احساس در زنان بیش از مردان است چرا که مردان با طلاق موقعیت اجتماعی شان را کمتر از دست می دهند و از نظر فردی نیز امکان کسب درآمد و تشکیل یک زندگی جدید را بیش از زنان دارند. زنی که دچار چنین شرایطی می شود در نخستین برخورد با ماجرا، یک جمله بیشتر در ذهنش نیست، باختن همه زندگی! در چنین مواردی معمولا حجم بالای مشکلات مالی به عهده گرفتن وظایف سنگین مادری و پدری توامان با هم در اکثر مواقع تمام توان زنی که سرپرست خانواده باشد را می گیرد.
به عقیده کارشناسان هر شکستی تبعات روانی خاص خود را دارد و این مسئله در زنان و مردان تفاوتی نمی کند. طلاق نیز فارغ از توافقی یا غیرتوافقی بودن آن یک شکست به شمار می رود اما زمینه های فرهنگی و اجتماعی جامعه، طلاق را برای زنان با آسیب های بیشتری همراه می کند.
بدری السادات بهرامی، روانشناس در این باره معتقد است: «زنان پس از طلاق دچار انزوا می شوند، چراکه حتی نزدیکان شان به دلایل فرهنگی و باورهای اشتباه از آنان دوری می کنند و حتی پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی حرمتی قرار می گیرند.»
کارشناسان امور خانواده متفق القول هستند که طلاق در جوامع سنتی مذموم است، بنابراین اکثر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتد، برخی تابع قوانین و سنت های خانوادگی شان هستند که مثلاً عروس با لباس سفید می رود و با کفن برمی گردد. از طرفی زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است، درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند.

حضانت کودکان تبدیل به حربه ای شده است برای برخی از مردان سودجو تا با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق مالی شان، آنها را از حقوق حقه خویش محروم کنند و برخی دیگر از کودکان به عنوان ابزاری برای انتقام از همسران سابق خود استفاده و آنها را از دیدار کودکان خود محروم می کنند


اگر زنی که طلاق گرفته است دارای فرزند باشد مشکلات بیشتری در انتظار اوست به دلیل اینکه حق حضانت زنان بر کودکان با توجه به قانون مدنی تا هفت سالگی است. بنابراین جدایی از فرزند نیز از مشکلاتی است که به شدت زنان را رنج خواهد داد و از سوی دیگر این مورد تبدیل به حربه ای شده است برای برخی از مردان سودجو تا با دادن حق حضانت به زنان در قبال گذشتن از حقوق مالی شان، آنها را از حقوق حقه خویش محروم کنند و برخی دیگر از کودکان به عنوان ابزاری برای انتقام از همسران سابق خود استفاده و آنها را از دیدار کودکان خود محروم می کنند.
مثلا اگر به یک خانم جوان با یک یا دو کودک تحت سرپرستی اش که از صبح اول وقت در یک کارخانه کار می کند و عصر ساعت ۵ مجبور است با مترو یا اتوبوس دو ساعت در راه باشد تا به خانه برسد و با این همه مجبور است به کارهای خانه برسد و اگر بگویی که ورزش برای شما لازم است، یا به تغذیه ات توجه کن یا وقت بیشتری برای بچه هایت بگذار بلافاصله از کمبود وقت، نداشتن حوصله و هزار مشکل بازدارنده دیگر حرف می زند.
در خصوص تربیت فرزندان نیز نگرانی و استرس در مورد بچه هایی که مادر به تنهایی مسئول سرپرستی، تامین زندگی و تربیت آن هاست اصل ثابت و تغییرناپذیر است اما چنین مادرانی دلشوره و استرسی پایان ناپذیر در مورد فرزندشان دارند و فکر می کنند چون شرایط زیستی فرزند آن ها با سایر همسالانش فرق می کند پس آن ها باید از همه وجود خود برای تامین نیازهای عاطفی و مادی فرزندشان مایه بگذارند و در نتیجه در اکثر موارد با محبت بیش از حد از سپردن مسئولیت های حتی کوچک به کودکشان (حتی تا دوران نوجوانی) به فرزندشان پرهیز می کنند مبادا که به او فشار بیاید و یا از نظر عاطفی مشکلی برایش به وجود بیاید و در نهایت با به عهده گرفتن کل مسئولیت های زندگی و محبت های بیش از حد مانع تربیت درست و شکل گیری شخصیت فرزندشان می شوند.
دسته دیگری از مادران با توجه به این که نان آور خانواده می شوند فکر می کنند همه وقتشان را باید بگذارند تا فرزند یا فرزندان تحت تکفل شان از نظر مادی کوچکترین کمبودی نداشته باشند و حتی گاه اقدام به تهیه چیزهایی برای فرزندشان می کنند که در شرایط عادی کم تر کودکی از آن ها بهره مند است.

زنان مطلقه  از منظر روانشناسی بیشتر در معرض افسردگی قرار دارند و با افزایش سن، استرس ساختن زندگی مشترک که یک بار از دست داده اند را بیش از مردان احساس می کنند


از تربیت کودک که بگذریم، زنان مطلقه  از منظر روانشناسی بیشتر در معرض افسردگی قرار دارند و با افزایش سن، استرس ساختن زندگی مشترک که یک بار از دست داده اند را بیش از مردان احساس می کنند. به طور طبیعی زنان بیشتر از مردان نیازمند اتکا روحی به جنس مخالف خود هستند و تنهایی آسیب جدی به روح و روان آنها وارد کرده و باعث افسردگی یشان بعد از دوران طلاق می شود.
به اعتقاد بهرامی کارشناس سلامت خانواده، «پیامدهای اجتماعی مسئله بعدی زنان مطلقه است. نپذیرفتن فرزندان زنان مطلقه در ازدواج های بعدی، ترس از ازدواج با اینگونه از زنان با تصور داشتن مشکلات شخصیتی و وقوع طلاق مجدد، انتخاب به عنوان همسر دوم و صیغه ای، در امان نبودن از طعنه ها و کنجکاوی های اطرافیان، سرخوردگی اجتماعی و بسیاری دیگر از این دست امور، زنان مطلقه را با چالش مواجه می کند.»
همچنین اگر زنی مطلقه به هر دلیلی نتواند به خانه پدری بازگردد و از حمایت آنها بهره مند شود باید با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کند، زنانی که دارای درآمد و سرمایه مالی نیستند بعد از طلاق اگر از جانب فرد دیگری حمایت نشوند برای تأمین مسکن و مایحتاج زندگی خود نیز دچار مشکلاتی خواهند شد و اگر حضانت فرزندان را هم بر عهده گرفته باشند، اوضاع به مراتب سخت تر خواهد بود و متأسفانه در بعضی از موارد دیده شده است که این زنان برای تأمین نیازهای اقتصادی خود به سمت فعالیت های بزهکارانه کشیده شده اند.
 بنابراین طلاق زنجیره ای از آسیب های به هم پیوسته است، که به رغم این همه قربانی، روزبه روز افزایش می یابد، اگرچه تمام افرادی که طلاق را تجربه می کنند، با کشمکش های فردی و بین فردی متعددی مواجه هستند.
از سوی دیگر گرفتار شدن زنان مطلقه در چنبره مجموع یا بخشی از این مسائل، آنها را از طلاق پشیمان می کند، به طوری که طبق آخرین آمار اعلام شده پشیمانی زنان از متارکه تا 90 درصد طلاق ها را شامل می شود، اگرچه جامعه آماری برآورد 90 درصدی پشیمانی زوجین و به ویژه زنان از طلاق مشخص نشده، با این حال رقم مذکور از سوی مراکز رسمی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی تأیید شده است.

طلاق زنجیره ای از آسیب های به هم پیوسته است، که به رغم این همه قربانی، روزبه روز افزایش می یابد، اگرچه تمام افرادی که طلاق را تجربه می کنند، با کشمکش های فردی و بین فردی متعددی مواجه هستند.


در هر صورت ظهور و بروز فشارهای اقتصادی و اجتماعی، تربیت کودکان، فراموشی خود، افسردگی و ... بخشی از مصائب زنان مطلقه است که کام زندگی را برای آنان تلخ می کند. حال این سوال مطرح می شود که چرا قبل از ازدواج دقت لازم صورت نمی گیرد تا سرنوشت تلخ طلاق در انتظار خانواده ها نباشد؟ چرا زنان و مردان با تصمیمات نادرست حاضر به تحمل سختی های فراوان در زندگی می شوند و زندگی خود را به نابود می کشانند. درست است که با طلاق زندگی پایان نمی پذیرد و هم مرد و هم زن باید به زندگی خود ادامه دهند، اما باید به هزینه های طلاق برای هر دو طرف توجه کرد و با تصمیمات درست مانع فروپاشی زندگی ها شد.



منابع: شریان نیوز/ جوان