تبیان، دستیار زندگی
حاج رجب محمدزاده از 17 تیرماه جاری بر اثر عفونت ریه در بخش داخلی 2 بیمارستان امام حسین(ع) مشهد مقدس بستری شده بود، ظهر امروز علی رغم تلاش پزشکان در بیمارستان رضوی مشهد به علت ایست قلبی و تنفسی به جمع یاران شهیدش پیوست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عمورجب شهید شد

حاج رجب محمدزاده از 17 تیرماه جاری بر اثر عفونت ریه در بخش داخلی 2 بیمارستان امام حسین(ع) مشهد مقدس بستری شده بود،  ظهر  دیروز علی رغم تلاش پزشکان در بیمارستان رضوی مشهد به علت ایست قلبی و تنفسی به جمع یاران شهیدش پیوست.

فرآوری: صادق جعفری- بخش فرهنگ پایداری تبیان
عمو رجب


مردم مشهد دیگر توفیق ترسیدن از این چهره ایثارگر را ندارند چه زود دیر شد برای شناختن این چه چهره و دلربای هایش به جای ترسیدن و فرار کردن.
کمتر کسی است که تصاویر جانباز رجب محمدزاده را ندیده و سرگذشت وی را نشنیده باشد؛ این جانباز که سال 1366 در جنگ تحمیلی صورت خود را بر اثر اصابت گلوله از دست داد، تنها خواسته اش دیدار با رهبر فرزانه انقلاب و شرمنده نبودن در برابر سال ها رنج خانواده اش عنوان بود.
چندی پیش بود که انتشار تصاویر چهره این جانباز تعجب همه را برانگیخت؛ انگار کسی پیش از این نمی دانست که چنین جانبازی در کوچه پس کوچه های مشهد نفس می کشد و روزی هزار بار در کنج تنهایی، دلش برای حال و هوای روزهای جنگ یک ذره می شود. آن روز ناگهان خمپاره بر صورتش اصابت کرد و تمام چهره اش از بین رفت از آن روز خیلی ها وقتی چهره این بزرگمرد را می دیدند؛ می ترسیدند و حتی لحظه ای هم به ذهنشان خطور نمی کند که او یک جانباز است.

یک روزی دردل بسته اش را باز کرد و گفت: هر بار که از کوچه و خیابان عبور می کنم؛ عده ای هراسان فرار می کنند و به این دلیل خیلی وقت ها ترجیح می دهم در خانه بمانم تا مردم را به خاطر چهره ام آزرده نسازم اما از طرف دیگر خوردن لقمه ای نان و تنفسی آسوده هم برایم کاری سخت و طاقت فرساست ولی باز هم خدا را شکر می کنم و هیچ چیز جزء رضایت معبود مرا خشنود نمی سازد

سال هاست که جنگ به پایان رسیده اما حاج رجب همچنان پوتین های خسته اش را در گوشه ای از خانه قرار داده بود تا هیچ گاه یاد روزهای نبرد از خاطرش محو نشود.
یک روزی دردل بسته اش را باز کرد و گفت: هر بار که از کوچه و خیابان عبور می کنم؛ عده ای هراسان فرار می کنند و به این دلیل خیلی وقت ها ترجیح می دهم در خانه بمانم تا مردم را به خاطر چهره ام آزرده نسازم اما از طرف دیگر خوردن لقمه ای نان و تنفسی آسوده هم برایم کاری سخت و طاقت فرساست ولی باز هم خدا را شکر می کنم و هیچ چیز جز رضایت معبود مرا خشنود نمی سازد.

رجب محمدزاده که به سختی می توانست لب به سخن بگشاید، می گفت: امروز هرکس چهره ام را می بیند به هیچ وجه تصور نمی کند؛ جانباز و ایثارگر هستم و گاهی که برای رفتن به حرم امام رضا (ع) از منزل خارج می شوم، مشاهده می کنم برخی حتی نمی توانند یک دقیقه به چهره ام نگاه کنند و گمان می کنند که من جذامی هستم، البته به آنان حق می دهم زیرا نمی دانند جانباز تنها آن کسی نیست که قطع نخاع شده و دست و پایش را از دست داده بلکه برخی ها هم مثل من صورتشان در جنگ از بین رفته است.
روحش با امام شهدا محشور و شاد.


منابع: رجا نیوز، فارس، دفاع پرس