تبیان، دستیار زندگی
ر یک نگاه کلی می توان گروه ها و دسته های مختلف سیاسی جامعه را در حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) به سه جریان عمده مخالف، موافق و بی طرف تقسیم کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرورت بازنگری در نقش جریان اعتزال در حکومت امیرمؤمنان(ع)/ جواد سلیمانی

در یک نگاه کلی می توان گروه ها و دسته های مختلف سیاسی جامعه را در حکومت امیرمؤمنان(علیه السلام) به سه جریان عمده مخالف، موافق و بی طرف تقسیم کرد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
ل

جریان مخالف امیرمؤمنان(علیه السلام) خود به طیف های گوناگونی تقسیم می شوند: برخی، مناصب مهم دولتی از حضرت طلب می کردند، اما وقتی حضرت از اعطای آن مناصب به آن ها خودداری ورزید به مخالفت و نزاع با آن بزرگوار پرداختند. طلحه و زبیر از این گروه بودند. آن ها از لحاظ مالی در سطح بسیار بالایی از رفاه بودند، ولی از لحاظ موقعیت سیاسی ارضا نشده و پست و مقام بالایی را می طلبیدند و چون با امتناع امیرمؤمنان(علیه السلام) روبه رو شدند به جنگ با حضرت برخاستند. طیف دوم از مخالفان سیاسی حضرت مانند سران آن روز بنی امیه، اساس اسلام و ولایت و خلافت أمیرمؤمنان(علیه السلام) را قبول نداشتند و به منظور حفظ منافع دنیوی خویش می خواستند از شرایط موجود به طور کامل استفاده کنند. البته توقعات آن ها از حضرت و منافع مورد نظرشان متفاوت بود. عده ای، مانند ولید بن عقبه، سعید بن عاص و مروان بن حکم می خواستند اموالی را که عثمان از بیت المال مسلمانان به آن ها داده بود در دستشان بماند. معاویه هم دنبال آن بود تا علاوه بر حفظ سلطه اش بر اموالی که از بیت المال به دستش رسیده بود، سلطنت خویش را مثل گذشته و با همان بسط ید و استقلال رأی و خودکامگی بر شام حفظ کند. اما حضرت با توجه به شناخت عمیقی که از بنی امیه داشت و چون حکومتش بر محور عدالت استوار بود با هیچ یک از دو گروه مزبور مصالحه نکرد و از همین رو آن ها نیز به جنگ با آن بزرگوار برخاستند.

خوارج نیز طیف سّوم از معارضان امیرمؤمنان(علیه السلام) به حساب می آمدند که انگیزه و ریشه اصلی درگیری آنان با حضرت، جهل و نادانی و کج فهمی در دین بود. آن ها بر خلاف دو جریان سابق از زرق و برق دنیا فاصله داشتند و همین امر موجب می شد تا در وهم خویش خود را لایق تعیین مرز میان حق و باطل دیده به خلیفه امر و نهی کنند.

امیرمؤمنان(علیه السلام) به خطر این دسته در گسترش التقاط فکری در جامعه، ایجاد تردید در میان مسلمانان و زمینه سازی سلطه کفر و نفاق واقف گردید و به مقابله با آنان برخاست.

وجه مشترک هر سه طیف یاد شده این است که سرانجام به معارضه و درگیری نظامی با حضرت روی آورده و سه جنگ جمل، صفین و نهروان را بر امیرمؤمنان(علیه السلام)تحمیل کردند.

در مقابل این سه طیف، جریان موافق امیرمؤمنان(علیه السلام) بود که در مقام داوری و عمل از حاکمیت آن بزرگوار دفاع می کردند. آن ها همان کسانی بودند که در آغاز خلافت امیرمؤمنان(علیه السلام) با آن بزرگوار بیعت کرده (طلحه و زبیر و ناکثین نیز بیعت کرده بودند) و در مناقشه ها و نزاع های دوران حکومت آن حضرت با سیاست ها و مواضع ایشان همراه و در صورت امکان در جنگ ها نیز در کنار آن حضرت قرار داشتند. افرادی، چون عمّار، مالک اشتر، ابوالهیثم بن تیّهان، عثمان بن حنیف، سهل بن حنیف، عبد اللّه بن عباس، عمرو بن حمق، حجر بن عدی، محمد بن ابی بکر، قیس بن سعد بن عبادة، عدّی بن حاتم، جعدة بن هبیره و بسیاری از اصحاب از مهاجران و انصار و قبایل یمنی و غیره از این گروه به حساب می آیند. در میان دو موج ناهمساز و همساز با امیر مؤمنان(علیه السلام) موج سومی پدید آمد که خود را بی طرف معرفی می کرد و در مقام اثبات، عمل هر یک از دو جریان فوق را نفی می نمود. نقش حساس این گروه در فرجام حکومت علی(علیه السلام) از مسائل مهم و در خور تأمل می باشد، از این رو مقاله حاضر در جهت تبیین ضرورت بررسی نقش این گروه در تحولات حکومت علی(علیه السلام) به رشته تحریر درآمده است.

لینک مقاله


منبع :
تاریخ در آینه پژوهش، شماره 1 , جواد سلیمانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.