کدام عشق، کور کننده است؟!
سرگذشت بسیاری از انسان ها نشان می دهد که محبت های جنسی و آمیخته به هوس،که بر اساس هیچ معرفتی شکل نگرفته است،نخستین خطر آن، پرده افكنى بر عیب ها، نقص ها و زشتى ها است.
آیا عشق هدیه الهی است؟!
عشق، چیزی است مافوق محبت. محبت در حد عادی، در هر زمینه نیز در انسان وجود دارد، زمینه چیزی که آن را معمولا "عشق" می نامند. در زبان عربی می گویند کلمه "عشق" در اصل از ماده "عشقه" است و "عشقه" نام گیاهی است که در فارسی به آن "پیچک" می گویند که به هر چیز برسد دور آن می پیچد، مثلا وقتی به یک گیاه دیگر می رسد دور آن چنان می پیچد که آن را تقریبا محدود و محصور می کند و در اختیار خودش قرار می دهد.
یک چنین حالتی در انسان پیدا می شود و اثرش این است که بر خلاف محبت عادی انسان را از حال عادی خارج می کند، خواب و خوراک را از او می گیرد، توجه را منحصر به همان معشوق می کند، یعنی یک نوع توحد و تأحد و یگانگی در او به وجود می آورد، یعنی او را از همه چیز می برد و تنها به یک چیز متوجه می کند به طوری که همه چیزش او می شود، یک چنین محبت شدیدی. چون نام انسان از واژه ''انس'' گرفته شده و در انسان غریزه ى دوست یابى وجود دارد می توان گفت انسان از روزهای آغاز بلوغ در فکر یافتن همراه و همدل است، واین مسأله با عناوین دوست یابی و عشق در "روانکاوی" تحلیل می شود که واقعا ماهیت این حالت در انسان ها چیست؟
عشقی که کور می کند!
سرگذشت بسیاری از انسان ها نشان می دهد که محبت های جنسی و آمیخته به هوس،که بر اساس هیچ معرفتی شکل نگرفته است،نخستین خطر آن، پرده افكنى بر عیب ها، نقص ها و زشتى ها است. بسیارى از جدایى ها، فرارها، و انتحارها، ناشى از عدم انطباق تخیّلات عاشقانه، با زندگى واقعى انسان ها است. محیط های جنسی نه قادرند عشق باصطلاح شاعرانه و رمانتیک به وجود آورند و نه می توانند در میان دونفر آن چنان صفا و صمیمیت و وحدتی به وجود آورند! در نهج البلاغه از عشق به همین معنای منفی آن سخن گفته شده است .
حضرت آن را کور کننده چشم عقل و کر کننده گوش عقل و دل دانسته و فرموده است:
«وَ مَنْ عَشِقَ شَیْئاً أَعْشَى بَصَرَهُ، وَ أَمْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ یَنْظُرُ بِعَیْن غَیْرِ صَحِیحَة، وَ یَسْمَعُ بِأُذُن غَیْرِ سَمِیعَة...»«هر کس به چیزی عشق ناروا ورزد نابینایش می کند و قلبش را بیمار کرده با چشمی بیمار می نگرد و با گوشی بیمار می شنود . خواهش های نفس پرده عقلش را دریده ، دوستی دنیا دلش را میرانده است، شیفته بی اختیار دنیا و برده آن است و برده کسانی است که چیزی از دنیا در دست دارند. دنیا به هر طرف برگردد او نیز بر می گردد ، و هر چه هشدارش دهند از خدا نمی ترسد.»
امام على علیه السلام در توصیف دیگری از محبت آلوده به هوس هشدار می دهد :إنَّكَ إن أطَعتَ هَواكَ أصَمَّكَ و أعماكَ ، و أفسَدَ مُنقَلَبَكَ و أرداكَ .
اگر از هوس خویش فرمان برى، تو را كر و كور گرداند و بازگشتگاه (آینده و فرداى قیامت) تو را تباه سازد و به هلاكتت افكند. و همچنین فرمودند :الهَوى شَریكُ العَمى . هوا و هوس، شریك كورى [چشم و دل] است.
به چه چیز عشق بورزیم؟!
انسان ها باید جایگاه عشق را بشناسند و بدانند به چه چیزهایى مى توان عشق ورزید؟! از دیدگاه نهج البلاغه محبت و عشق ورزى باید در چهارچوب حلال الهى تعدیل شود و از محدوده ى حرام فاصله گیرد. امام على علیه السلام فرمود: ان الجنه حفت بالمكاره، و ان النار حفت بالشهوات ؛ همانا بهشت در انجام اعمال دشوار، و آتش جهنم در پرتو شهوات است.
در حدیثی آمده است : "با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت است و با عشق عبادت کند".
علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می فرماید: گاهی خیال می شود عشق، مخصوص علاقه داشتن به امور باطل است، به همین جهت در علاقه به خدا به کار نمی رود، اما این حدیث بر خلاف پندار مزبور است! آن چه مورد مذمت و سرزنش است، عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آن چه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی می باشد. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال ، فانی شده و از بین می رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است.
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه ١٠٩و ١٧٦
- بحارالانوار، ج ٦٧، ص ٢٥٤
- میزان الحکمه، جلد هفتم
- مرتضی مطهری، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، صفحه ٦٤-٦٦
- راه مقابله با مشکلات جوانی از دیدگاه نهج البلاغه، محمد دشتی،ص ٣