تبیان، دستیار زندگی
کم پیش می آید که در این روزها کسی نام رامبراند را نشنیده باشد. مردی که به نیکی سرآمد نقاشان است و از جمله افرادی است که نامشان همیشه باقی می ماند و تا ابد برروی کارهایشان صحبت می شود.امروز زادروز این هنرمند بزرگ است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رامبراند نابغه هلندی

به بهانه تولد رامبراند

کم پیش می آید که در این روزها کسی نام رامبراند را نشنیده باشد. مردی که به نیکی سرآمد نقاشان است و از جمله افرادی است که نامشان همیشه باقی می ماند و تا ابد برروی کارهایشان صحبت می شود.امروز زادروز این هنرمند بزرگ است.

فرآوری: یاسمن پیشوایی- بخش هنری تبیان
رامبراند


جدا از مباحث نقادانه و دلالی آثار هنری که رابطه تنگاتنگ و محکمی دارند، آثار رامبراند واقعا قابل ارزش گذاری نیستند و به نظر می آید که رامبراند در سفر تحقیقی آثارش در نهایت به روانشناسی پرتره نزدیک شده است.
تسلط به چین و چروک و نفوذ چشمان مسئله ای است که رامبراند با قدرت به آن رسیده است و او را به عنوان یکی از بزرگترین هنرمندان نقاش تمامی اعصار درآورده است.

تولد رامبراند


رامبراند (نام کامل Rembrandt Harmenszohn van Rijn) ، بهترین نقاش هلندی و یکی از بزرگترین هنرمندان تمام دوران ، در لیدن، در خانواده یک آسیابان مرفه متولد شد.
او به نسل بعد از فرانس هالس و روبنس تعلق داشت و از وان دایک ولاسکز هفت سال جوانتر بود.
رامبراند بر خلاف لئوناردو ودور از مشاهدات و تجارب خویش نوشته هایی به جا نگذاشته است. البته احساس می کنیم که رامبراند را صمیمانه تر و نزدیکتر از هر یک از این استادان بزرگ می شناسیم، زیرا او سابقه حیرت انگیزی از زندگی خویش را به شکل پرتره هایی از خود برای ما به جا نهاده است. این پرتره ها از دوران جوانی او، که نقاشی کامیاب و حتی باب روز بود، آغاز می شود و به روزگار پیری و تنهایی او می رسد که چهره اش غم ورشکستگی و اراده ناگسسته انسانی به راستی بزرگ را باز می تاباند. این پرتره ها به روی هم نوعی اتوبیوگرافی زندگینامه خودنگار را تشکیل می دهند.

رامبراند

فراگیری هنر


وی در جوانی دانشگاه را به قصد نقاش شدن ترک کرد. برخی از نخستین کارهای او به شدت مورد تمجید هنرشناسان روز واقع شد، وی با پستی و بلندی های زندگی اش و ورشکستگی ها و مرگ نزدیکانش کنار آمد و توانست حاصل تمامی تجارب خود انگیخته زندگی اش را در آثارش بیاورد.
پس از حضور در مدرسه لاتین، رامبراند جوان شروع به یادگیری نقاشی کرد، ابتدا در لیدن و پس از آن در آمستردام. در شهر آمستردام او تحت نظر پیتر لاستمان ، شروع با یادگیری تکنیک سایه روشن، تکنیک استفاده دراماتیک از نور و سایه کرد. پیتر لاستمان این تکنیک را از معلم خود "کاراواجو" در ایتالیا آموخته بود. رامبراند اولین استودیوی خود را در لیدن راه اندازی کرد، اما در سال 1631 به آمستردام نقل مکان کرد و باقی عمر خود را در آنجا گذراند. به علت کیفیت بالای کارهای رامبراند، به زودی کارهای نقاشی زیادی به وی پیشنهاد شد و به همین دلیل دستیاران زیادی استخدام کرد.

رامبراند
خودنگاره هنرمند

چهره پردازی از خود


رامبراند، چهره زیبایی نداشت و محققا هیچ گاه درصدد پوشاندن زشتی صورت خود بر نیامده است. او خویشتن را با نهایت صداقت در آینه می نگریست، و به خاطر همین صداقت است که پس از لحظه ای که از دیدن چهره اش می گذرد، دیگر زشتی یا خوش قیافگی او برای مان مطرح نخواهد بود. چهره ای که او تصویر می کند چهره یک انسان واقعی است. هیچ اثری از حالت گیری و هیچ نشانه ای از نخوت در آن دیده نمی شود، فقط نگاه نافذ نقاش را می بینیم که ریز نقش های چهره خویش را می کاود و می خواهد هرچه بیشتر به رازهای نهفته در سیمای آدمی پی ببرد. اگر این تلقی عمیق رامبراند نمی بود، هرگز نمی توانست تابلوهای عظیم خود را بکشد، تابلوهایی هم چون ولینعمت و دوست خویش. رامبراند گویی همیشه مجموعه یا کلیت یک شخصیت را باز می نمایاند. مهارتی که می توانست با آن، برق و جلای یراق دوزی های زرین یا انژاس نور به یقه سفید را به تصویر درآورد. او مدعی بود که این حق نقاش است که در هر تابلو هنگامی که به هدف موردنظر خود می رسد، کار خویش را تمام شده اعلام کند، اینها همه باعث شدند که روح و زندگی در شخصیت به تصویر درآمده او اعتلا یابد.
در پرتره های بزرگ رامبراند خود را با انسان های حقیقی چهره به چهره می یابیم، گرمای آن را احساس می کنیم، نیاز به محبت و تنهایی و رنجشان را درک می کنیم. گویی آن نگاه نافذ و موشکافانه که در خودنگاری های رامبراند آشنای ماست، توانسته است به ژرفای قلب آدمی نفوذ کند.
همین نبوغ است که موجب می شود تابلوهایی که رامبراند از داستان ها کشیده است، از هرآنچه قبلاً ساخته شده، متفاوت باشد.

رامبراند
سنگسار کردن استیون قدیس،١٦٢٥م.

سبک هنری رامبراند


رامبراند استاد اعظم در هر روش نقاشی بود، مناظر شاعرانه ، پرتره های که در عمق روان افراد نفوذ می کند، آثار مذهبی و اساطیری که نشان از رویکرد شخصی او به مسیحیت داشت، موضوعات تئاتری و یا عجیب و غریب، و موارد بسیاری دیگر.

دوران هنری رامبراند


 کار رامبراند معمولاً به سه دوره متفاوت تقسیم می شود:
1. کارهای اولیه او با خطوط تیز کشیده شده و در پالت متنوعی که برای کاهش بازه و گزاره مستقیم علاقه رو به رشد او به نور و سایه  انجام می شد رنگ می شد.
2. در سال های بین 1640 و 1660 ، دوره میانی کار رامبراند ، او یک سبک تیره تر را پیش گرفت که در آن رنگ ها بصورت حباب های ضخیم، با خطوط یا ضربه های سریع قلم مو اضافه شده، و دارای واش های رقیق تری بود که با هم ترکیب شده و ترکیبی براق و هماهنگ، که از پس زمینه رنگی جدا شده و تاثیرات سطحی عمیق، درخشان، و ناصافی را ایجاد می کرد.
3. پس از سال 1660 ، روش کار او حتی از قبل هم آزادتر شد، و در آن غنایی جواهر مانند از رنگ، و بیان احساسات شدید دیده می شد.

رامبراند
سران صنف پارچه فروشان، ١٦٦٣م.

ویژگی های منحصر به فرد نقاشی های رامبراند


رامبراند به عنوان یک پروتستان باایمان، بدون شک بارها و بارها کتاب های مذهبی را خوانده است. او به ژرفای روح قصص آن کتاب ها نفوذ کرده و کوشیده است هر موقعیت را به گونه ای که می بایست بوده باشد و چگونگی رفتار و کردار آدمیان را در چنان موقعیتی، دقیقاً مجسم کند.
رامبراند برای خودنمایی معنای عمیق یک صحنه، نیاز چندانی به ادا و اطوار و حرکات ندارد او هرگز به شخصیت هایش حالت نمایشی نمی دهد. یکی از نقاشی های او رخداد مهیجی را به تصویر درآورده است که قبلاً در هیچ تابلوی دیگری ظاهر نشده است. این صحنه، آشتی بین داود پادشاه و پسر شرورش آبشالوم را باز می نمایاند.

رامبراند

مثال گنج پنهان، ١٦٣٠م.

رامبراند و دیگر هنرمندان هم عصر او همگی به شیوه پیش از خود، شمایل نگاری می کردند و به قصص جان می دادند اما هردفعه با شیوه ای متفاوت با نگاهی ژرف تر از گذشته خود و صدالبته نورپردازی رامبراند در خور تحسین است. آن گونه که گویی در تئاتر نمایشی می بینی. اسلوب نورپردازی او سرمشق بسیاری از هنرهای نمایشی است. نیمی از صورت در تیرگی و نیمی دیگر هویدا.
در بسیاری از تابلوهای او، رنگی که در نگاه نخست به چشم می آید قهوه ای نسبتاً تیره است. ولی مایه های تیره کارهای او، به کنتراست چند رنگ روشن و شفاف، قدرت و نافذیت بیشتری می بخشد. درنتیجه نور در برخی نقاشی های رامبراند توجه برانگیز است.
وی هم چون آلبرشت دورر در هنرهای چاپ نقشی دستی توانا داشت. او دیگر از شیوه کنده کاری روی چوب یا مس استفاده نمی کرد. بلکه روشی را به کار می برد که از روش کار با مغار راحت ترو سریعتر به نتیجه می رسید.
شخصیت رامبراند در همه رشته های نقاشی هلند آن چنان عظیم و مهم است که هیچ نقاش دیگری در دوره وی نمی تواند در مقام قیاس با او مطرح شود. ولی این گفته بدان معنا نیست که استادان زیادی در هلند نبودند که به سهم خود شایسته مطالعه وتحسین باشند.
اما براستی اگر به صورت ها در آثار او دقت کنیم چه چیز در پس چشم آنهاست؟ نگاهشان به کدامین سوی است؟

رامبراند
شیون ارمیا بعد از تخریب بیت المقدس، ١٦٣٠م


گویی این آدم ها تا انتهای نامیرا درتابلو جا خوش کرده اند. حالات هر کدام حاکی از استادی نقاش است. ضرب قلم بر صلابت کار نقاش می افزاید. رنگها جرمی هستند. گویی با نگاه هر آدم می توانی به عقبه آن و طرز فکرش پی ببری. زیرک، باهوش، ابله، بدجنس اینها همه به یک طرف و خودنگاریهایش به سوی دیگر. نگاهش گویی در ما نفوذ می کند. درپس این چشم ها چه چیز نهفته است؟ نگاه مسیح را او به هنرمندی درآورده است.

رامبراند

یعقوب در حال متبرک کردن فرزندان یوسف، ١٦٥٦م

رامبراند مانند داستایفسکی درادبیات است که تاثیرگذار و بدعت گذار است و به گفته کامو که تاثیر نپذیرفتن از داستایفسکی دشوارترین کار عالم است، درنقاشی هم پس از مشاهده آثار رامبراند تأثیر نپذیرفتن از او دشوار است. شخصیتی مولف که با قدرت، نقاشی به معنای خاص کلام را انجام می دهد. چه زیباست هنگامی که در آثار او بخشی از پرتره های در سیاهی رفته را در انتزاع خود باز می یابی. نگاهی نوبه نور پردازی که پس از گذشت سالیان که از عمر مکتب با روک که او در آن قلم میزد تبدیل به یک نگاه کلاسیک شده است.
گویی، امر طبیعی است که نقاشان در بی چیزی و فقر بمیرند وآیندگان هنگامی که با لباس های مبدل به مهمانی شبی دعوت شده اند پس از خوردن شام درباره یک اثر چند میلیونی وی چانه زنی کنند دلالانی که منتقد هم هستند، اما گویی تاریخ به ما و نگاه بصری ما قدرت قضاوت می دهد. بی آنکه دلالان بر اساس یک جریان ون گوگ ها و رامبراندها را به سرزبان بیندازد.
رامبراند
سنت پاول در کنار میز تحریرش، ١٦٤٠م.
رامبراند
آسیاب، ١٦٤٥م.


منابع:
روزنامه کیهان
ویستا
ویکی 5040