تبیان، دستیار زندگی
یکی از ویژگی های هنر معاصر، استفاده از مولتی مدیا یا همان چندرسانه ای در هنر است. شیوه هایی چون اینستالیشن، کانسپچوال آرت، ویدئو آرت و پرفورمنس از آن جمله هنرهایی هستند که می توان آنها را چندرسانه ای خواند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هنر چندرسانه ای در دوران معاصر

یکی از ویژگی های هنر معاصر، استفاده از مولتی مدیا یا همان چندرسانه ای در هنر است. شیوه هایی چون اینستالیشن، کانسپچوال آرت، ویدئو آرت و پرفورمنس از آن جمله هنرهایی هستند که می توان آنها را چندرسانه ای خواند.

فراوری: یاسمن پیشوایی- بخش هنری تبیان
پرفورمنس


اصطلاح چندرسانه ای به ترکیب رسانه های منفرد نظیر فیلم، ویدئو، موسیقی، کلام، عکس، پایگاه های اطلاعاتی، و جز آن اطلاق می شود که از طریق فن آوری رایانه به صورت محصولی واحد بر محملی رقومی ذخیره شده باشد.
در تعریف دیگری، نظام چندرسانه ای را "استفاده از رایانه به منظور ترکیب و ارائه متن، تصویر، صوت، و ویدئو از طریق ابزارها و پیوندهایی دانسته اند[1] که به استفاده کننده امکان راهبری[2] ، تعامل[3]،خلاقیت، و ارتباط می دهد.
دنیای امروز، دنیای ارتباطات و تکنولوژی است و بالطبع هنر برآمده از این عصر نیز می باید با این جریان همسو و موازی باشد.
شاید بتوان گفت استفاده از مولتی مدیا یا همان هنر چندرسانه ای مهم ترین ویژگی و تفاوت اصلی میان عصر مدرن و هنر معاصر است. تفاوتی که سبب می شود یک هنرمند نتواند تنها در یک شاخه هنری فعال باشد. در دینای امروز هنرمند معاصر کسی است که بتواند از شاخهه ای مختلف هنری به طور همزمان برای بیان ایده خود استفاده کند. در نتیجه یک عکاس می باید از سینما، فیلم سازی، تدوین ،موسیقی، نقاشی و حتی گرافیک سر در بیاورد.

بدین ترتیب گسترش حیطه های هنر و ظهور گرایش ها و رسانه های جدید در آن، موجب پیدایش زمینه های تخصصی بسیاری شده است.  امروزه هنرمندان به کار و فعالیت در چند رشته مختلف، تمایل بیشتری دارند؛ همچنین گرایش آنها به فعالیت های گروهی، در خلق آثاری که در جمعی متشکل از افرادی با تخصص های مختلف شکل گرفته است، بیش از گذشته است. شاید بتوان یکی از دلایل چنین رویکردهایی را اهمیت چشم اندازهای گوناگونی دانست که چند رشته  مختلف به موضوعی واحد دارند و امکان از بین بردن فاصله و فضای خالی بین رشته ها و تخصص ها را میسر می سازند.
امیرحاجبی در مورد این ویژگی و چگونگی بروز آن در بستر معاصر می نویسد:
هنر معاصر زمینه ای است برای طرح پرسش ها. حال این پرسش ها می توانند پاسخی داشته باشند و می توانند بدون پاسخ رها شوند. اما اصل پرسش همواره در هنر معاصر باقی می ماند. چندروز پیش دوستی پرسید: «آیا اجرای مجدد یک اثر پرفورمنس در زیرمجموعه هنر میان موضوعی/ میان رشته ای intersbujective قرار می گیرد؟» این پرسش را در همان جا به طور مختصر پاسخ دادم که «خیر اجرای مجدد یک پرفورمنس در همان حوزه پرفورمنس قرار می گیرد و نه هنر میان رشته ای».
اما به دلیل وفور این گونه آثار که به تکرار یک اثر قدیمی می پردازند و نیز مسئله هنر میان رشته ای، فکر کردم که بد نیست به طور خلاصه در ستون این هفته به آن بپردازم. دلیل دیگری هم داشتم و آن اینکه عباس کیارستمی، هنرمند بزرگ کشورمان که هنوز به شدت داغدار فقدانش هستیم، دغدغه های فراوانی در زمینه هنرهای چندوجهی داشت و هیچ گاه به یک رشته هنری بسنده نکرد.
ریشه های اصلی هنرهای میان رشته ای را می توان در مکتب باهاوس جست وجو کرد؛ مکتبی که بسیاری از هنرمندان از رشته های مختلف از جمله نقاشی، تئاتر، معماری و مجسمه سازی را دور هم جمع کرده بود تا فضایی جدید برای حل مشکلات زیباشناختی قرن بیستم پیدا شود. ارتباط بین هنرمندانی چون پل کله، والتر گروپیوس، موهیلی ناگی و اسکار اشلمر با مفهوم هنر جامع و کامل در همین مدرسه برقرار شد. دیگر به طور دقیق مشخص نبود چه هنرمندی مشغول چه کاری است. طرح های گرافیکی برای کتاب اثر پل کله و نیز مجسمه هایش که بیشتر فضایی معمارانه را بازنمایی می کند یا آثار طراحی اسکار اشلمر که نشان دهنده ذهنیت نقاشانه یک کارگردان تئاتر است، نمادی از این پویایی است.
دیگر عصر هنر یک بُعدی تمام شده بود. این نوع نگاه را اروپا در دوران رنسانس نیز تجربه کرده بود و نمونه بارز هنرمند چند رسانه ای را همه به خوبی می شناسیم: «لئوناردو داوینچی» که هم نقاش بود، هم مجسمه ساز و معمار، هم مهندس هوافضا و هم پزشک. نوعی وحدت و گسترش همه جانبه در این گونه نگرش به هنر و علوم به وجود آمده بود.
این نگرش وحدت طلب در دوره کلاسیک رو به افول نهاد تا دوره مدرنیسم و دوستان مکتب باهاوس. البته بهار باهاوس با آمدن رایش سوم به خزانی زودرس تبدیل شد اما ایده هنر چندرسانه ای در ناخودآگاه هنرمندان باقی ماند.
در دهه 60 میلادی نهضت های پیشرو آمریکایی دوباره این نگرش را بازتولید کردند از جمله مهم ترین این گروه ها در کالج بلک مانتین آمریکا تأسیس شد. گروهی از هنرمندان از رشته های مختلف در کنار هم به هنر میان رسانه ای پرداختند ازجمله جان کیج، مرس کانینگهام، دیوید تودور، رابرت راشنبرگ و فرانس کلاین. پرفورمنس، نقاشی، موسیقی و رقص بدون ارجحیت یکی بر دیگری در کنار یکدیگر قرار گرفتند و یکی از درخشان ترین دوره های هنر معاصر در همین کالج بلک مانتین رقم خورد؛ اجراهای گروهی و درخشان که ترکیبی بود از هنرهای مختلف در یک آن و یک لحظه.
جان کیج در این میان نقش مهمی را در برجسته کردن هنرهای میان رشته ای برعهده داشت. او، هم نقاشی می کرد، هم مجسمه می ساخت و هم موسیقی دان بود.
مفهوم هنر میان رشته ای در دهه 70 به طورکل نهادینه شد و تا به امروز نیز ادامه دارد. در بسیاری از علوم انسانی و نیز علوم دیگری چون فیزیک، ریاضی و شیمی نیز ایده های میان رشته ای مورد توجه فراوان قرار گرفته است و نیز در ادبیات تئوری بیانا متنی بودن آثار از دهه 80 با استقبال مواجه شد که سرآمد نویسندگان این گونه کسی نیست جز امبرتو اکو.
نمونه دیگری از نهادهایی که به هنر میان رشته ای در اروپا پرداختند موسسه مطالعات تطبیقی آکوستیک و موسیقی پاریس مشهور به «ایرکم» است. ایده ایرکم و بنیان گذار آن پی یر بولز، آهنگ ساز فرانسوی، از ابتدا این بود که مرکزی تأسیس شود برای آشتی و پیوند دوباره موسیقی با معماری و فیزیک آکوستیک (علم صوت شناسی).
این ایده در دهه 80 و 90 میلادی گسترش یافت و از حدود ارتباط معماری و موسیقی بسیار فراتر رفت و مرکزی برای پیوند بین موسیقی و سایر هنرها از جمله هنرهای بصری و اجرائی شد.
احساس چندوجهی بودن در موسیقی نیز از همان دهه های 70 و 80 آغاز شده بود و در اواخر قرن بیستم و آغاز قرن بیست ویکم ما شاهد انفجار موسیقی تلفیقی و فیوژن بوده و هستیم.
تمام این سوابق را یادآوری کردم تا به این نکته برسم که هنرمند معاصر می تواند در رشته های مختلف از روش های بیانی مختلف برای ایده پردازی و خلق اثر هنری استفاده کند، نقاط مشترک را به یکدیگر پیوند بزند و به نتیجه ای چندجانبه برسد.
دیگر این افتخار نیست که هنرمندی بگوید به جز نقاشی کار دیگری نمی کنم. این نگرش تک بُعدی در هنر معاصر نشان دهنده ضعف و کم بینایی هنرمند است. هنرمند می تواند از پتانسیل های جدید و روزآمد تکنولوژیک برای بیان ایده هایش استفاده کند.
شاه راه هنر، شاه راه انتخاب های بد و خوب است. ... خلاصه کلام آنکه هنر معاصر شکاف ها و خلأهای هنر در قرون گذشته را با تلفیق و ترکیب و همکاری پر می کند. خلق اثر معاصر دیگر تنها روی یک بوم نقاشی خلاصه نمی شود؛ فرهنگ متکثر، زبان متکثر، رسانه و هنرمند متکثر می خواهد.

پی نوشت:
[1] Links
[2] Navigation
[3] Interaction


منابع:
شرق/ علیرضا امیرحاجبی
همشهری آنلاین/کیوان کوشا
حق شناس، مهدی (1392). «ضرورت توجه به مطالعات و فعالیت های میان رشته ای هنر در ایران». تهران: دانشگاه هنر، هفته ملی پژوهش و فناوری.