جوابیه برادرزاده حسین مکی به یکی از بازماندگان جبهه ملی
یک تاریخ پژوه در پاسخ به ادعای یکی از بازماندگان جبهه ملی گفت: برخلاف آنچه که دگراندیشان می گویند که نه تنها خسره الدنیا والاخرة نشده است بلکه شاید آمرزشی دائمی را برای خود ذخیره نموده باشد ، که خداوند بر همه چیز آگاه است...

نگرشی خاکستری در جریان نهضت جبهه ملی
امیر مکی: با عنایت به گفتار یکی از اعضای به جای مانده از نهضت ملی یعنی جناب آقای شاه حسینی بر آن شدم که جسارت نمایم و یاداشتی اجمالی در جواب دیدگاه و بیان چاپ شده از ایشان مورخ 2/4/95 در بخش تاریخ خبرگزاری فارس برگزینم تا شاید در این بین به شفافیت گذر تاریخی نهضت ملی نفت کمکی هرچند کوچک بعمل آید.
جدای از نگرش خوبان و بدان در جریان نهضت جبهه ملی به آن بسنده کنیم که قضاوت سپید و سیاه خود را به رنگ خاکستری مبدل نماییم و تاریخچه و شرح حال هر فردی را در ظرف مکان و زمان خود بسنجیم.
حال جای بسی خوشحالیست که ایشان نیز اعتراف بر کمبودها و نقصان های آن روز رهبران جبهه ملی نموده اند اما کم لطفی ایشان را در تعریف از همراهان آن نهضت بسیار مشهود می بینیم، اینجانب بنا به مطالعات پژوهشی 15ساله خود که بطور خاص در جریان نهضت ملی شدن نفت صورت گرفته، عقاید ایشان را کمی در راستای تعصب گرائی و یا جناح گیری شده، تصور می نمایم ، چنانچه موضع گیری خاص ایشان در مقابل اقلیت مثال زدنی مجلس پانزدهم آنچنان نمود پیدا کرده که در بیاناتشان ، نگاهی غضب آلود نسبت به آنها دیده می شود .
اما اگر کمی واقع بینانه تر به دوره پانزدهم و عملا حرکت اعجاب برانگیز دوره شانزدهم بیاندازیم، به وضوح می بینیم که پیر و مراد نهضت جبهه ملی با آن تجربه انحصاری خود و دقیقا" در فصل کناره گیری از جریانات سیاسی و عزلت خویش تنها با درخواست و تسطیح مسیر زیرساختی اقلیت آن روز و به خصوص بقائی و مکی عجین شده است و درخواست ایشان از دکتر مصدق جهت بازگشت به عرصه سیاست اقدامی کم نظیر بوده است که بنا به گفته دست اندر کاران جریان نهضت در آن روزگار، نگاه تیز بین اقلیت مجلس پانزده م و مخالفت بی چون و چرای ای شان در به ثمر نرس یدن قرارداد استعماری گس گلشائیان دربهای جدید را بر روی اهداف نهضت و حرکت مردمی آن روز گشود که عملا دو بال پروازی نهضت یعنی ملیون و اقلیت از یکطرف و از طرف دیگر روحانیت آن زمان که در صدر آنها آیت الله کاشانی بود، پیروزی ملی شدن صنعت نفت را میسر، تسهیل و عملی نشود تا به هدف والاتری یعنی استعمار زدائی از منابع این مرز و بوم و همچنین به پیاده سازی استقلال کشور برسند.
بدرستی که مکی نیز از این جریانات مستثنی نمی باشد و اذعان داریم که شاید در کنار اشتباهات خویش، اقدامات موثری را نیز به اجرا رسانیده باشد اما بر این باورم که در کل برآیندی مثبت از خود به جای گزارده و چنانچه امروز بنا به مطالعات و تفسیرات بعمل آمده ایشان نه جاه طلب دیده شده، و نه فرصت طلب، آنچه که مشخص است.
بدرستی که مکی نیز از این جریانات مستثنی نمی باشد و اذعان داریم که شاید در کنار اشتباهات خویش، اقدامات موثری را نیز به اجرا رسانیده باشد اما بر این باورم که در کل برآیندی مثبت از خود به جای گزارده و چنانچه امروز بنا به مطالعات و تفسیرات بعمل آمده ایشان نه جاه طلب دیده شده، و نه فرصت طلب، آنچه که مشخص است.
مخالفت سید یزدی (مکی ) با زاویه گرفتن جریان نهضت ملی و در اصل تفکر تغییر یافته پیشوای نهضت به خصوص پس از قیام مقدس سی تیر بوده است که در آن روزگار عده ای با تلقی ایراد و اشکال به ذهن و فکر مکی، بیان داشتند که چرا در اصل موضوع با مصدق مخالفت می کنی و علامت سئوالی را بر پیشانی او قرارداده اند.
اما با گذر از آن دوره و نگاه عمیق تر خود می بینیم آنچه را که مکی و هم مسلکان ایشان و حتی دگر اندیشان در انتصابات دکتر مصدق چه در هیئت دولت و چه در هیئت اعزامی به نیویورک و لاهه گرفته اند هم پر بی علت و بی دلیل نبوده است.
حال به بیان مکی که عیناً نقل شده است ، نگاهی بیاندازیم: "........ آری با شاه ملاقات کرده ام ، پیشنهاد نخست وزیری به من داده است (هم قبل و هم بعد از 28 مرداد) ، پیشنهاد وزارت دربار هم شده است (هم از طرف شاه و هم از طرف دکتر مصدق) ولی هیچکدام را نپذیرفته ام، در صورتی که اگر به خیلی از افراد پیشنهاد آفتابه داری وزارت دربار هم می شد برچشم می ن هادند ، چون به مرکز قدرت نزدیک می شدند.
من در زندگی سیاسی خود هدف مقدسی را دنبال می کردم و از راه وصول به آن هیچگاه منحرف نشدم (بدیهی است به این نکته معترف و معتقدم که هیچ بشر غیر معصومی از اشتباه مصون نیست و البته که من هم معصوم نیستم ) راه و هدف من سعادت و بهروزی ملت ایران و رهائی از بند استعمار بود، در این راه حتی اگر با کجرویهای دکتر مصدق هم مواجه می شدم بی مهابا تعرض می کردم و در حد توانائی جلوگیری می کردم، تاریخ حاکی است که دکتر مصدق اشتباه بسیار کرده که یکی از آنها به همکاری پذیرفتن اشخاص ناصالحی چون دکتر متین دفتری ، رضا فلاح ، افشار طوس ، سرتیپ دفتری ، مفتاح و بسیاری دیگر بوده که پاره ای از آنها افرادی ابن الوقت و مقام پرست و پاره ای حلقه به گوش اجنبی بودند و از دیگر اشتباهات او خواستن قانون اختیارات بود که برخلاف تمام سنن حکومتهای دموکراسی در دنیاست و یکی هم قانون ظالمانه مطبوعات و قانون امنیت اجتماعی و .... به هر صورت که به او تذکرمی دادیم و او را باز می داشتیم که با لجاجت و یکدنگی بر این کجرویها و اشتباهات اصرار می ورزید ."
جالب آنکه مکی پس از 28 مرداد از زاهدی پرسید که چطور مفتاح را به عنوان معاون وزارت خارجه عوض نکردید و در جواب ایشان گفت که او یکی از بهترین دوستان ما می باشد چون تمامی اخبار و اطلاعات و تصمیمات هیئت دولت را عینا به ما گزارش می داد و اما در تائید مورد مذکور متذکر می شود که مرحوم دکتر غلامحسین مصدق (فرزند دکتر مصدق) در کتاب خاطرات خود که به ویرایش و تنظیم سرهنگ غلامرضا نجاتی با نام (( درکنار پدرم ، مصدق )) گرد آوری شده است خود نیز به ارسال و اعلام خبرهای محرمانه و مذاکرات هیئت وزیران به انگلیسی ها را از طرف عبدالحسین مفتاح اشاره مستقیم نموده است ( صفحه 13 کتاب ) و باز فرزند دکتر مصدق در شرح سفر به لاهه که به همراه پدر و دیگر گروه اعزامی صورت گرفته بود شرح حال همراهان را اینچنین مطرح نموده که (صفحه 103 کتاب) :
" اعضای هیئت نمایندگی ایران در دیوان دادگستری بین المللی لاهه ، آقایان حسین نواب (وزیر مختار ایران در هلند) نصرالله انتظام ، الهیار صالح ، دکتر علی شایگان، مهندس کاظم حسیبی ، دکتر کریم سنجابی ، دکتر مظفر بقائی و دکتر محمد حسین علی آبادی بودند.
بی مناسبت نیست که این موضوع را یادآور شوم که بیشتر اعضای هیئت نمایندگی ایران ((سیاهی لشگر)) بودند به استثنای نواب، صالح و حسیبی، بقیه دنبال گردش و تفریح و کارهای خصوصی می رفتد حتی بعضی اوقات جمع آوری آنها در محل اقامتشان که هتل متوسطی بود، با اشکال مواجه می شد ، به خاطر دارم که روزی پدرم به من گفت ((غلام برو مقداری شکلات بخر)) من هم رفتم و یک جعبه بزرگ شکلات خریدم وقتی جعبه را دید گفت: چرا یک جعبه خریدی؟ گفتم: چقدر باید می خریدم؟ گفت چهار پنج جعبه دیگر هم بخر ، اینها را باید با شکلات جمع و جورشان کرد ."
در هرحال در خاتمه به برگ زرین و روشن مرحوم سید حسی مکی اشاره و اعلام جرم ایشان در 16 آذر 1332 بسنده خواهم نمود و قضاوت آن را بر عهده خوانندگان و مردم جویای حقیقت خواهم گذاشت، شاید که در آن روز یعنی دقیقا 4 ماه پس از کودتای 28 مرداد سال 1332، کمتر کسی و یا در واقع هیچ کسی جرات چنان اظهار نظر جسورانه ای را به «دولت کودتا» نداشت، و شاید اعلام جرم مکی را بت وان به عنوان نقطه عطف م بارزات سیاسیش دانست تا بر خلاف آنچه که دگراندیشان می گویند که نه تنها خسره الدنیا والاخرة نشده است بلکه شاید آمرزشی دائمی را برای خود ذخیره نموده باشد ، که خداوند بر همه چیز آگاه است.
ایشان با افتخار نیز تا آخرین روز حیات خویش در خانه خود آرام و در خاک وطن جاودانه گردید و شاید بیان این مطلب نیز خالی از لطف نباشد که درج نام ایشان بر فضای آموزشی وقف شده ای در منطقه لواسانات (شرق تهران) ، یادی از او را در خاطر همگان زنده سازد و مطمئناً پس از گذشت بیش از 17 سال از فوت ایشان اولین باری است که این مطلب به نظر خوانندگان محترم می رسد.
منبع : خبرگزاری فارس