تبیان، دستیار زندگی
امیر حسین رستمی رمضان امسال «پادری» را روی آنتن داشت. نقش او از این منظر مهم است که نمونه های بهروز را اطراف مان دیده ایم و حالا باید در قالب یک اثر نمایشی بازآفرینی شود. اگر نقش کمی دچار اغراق می شد ، نه تنها به دل نمی نشست که با کاریکاتوری از بهروز روبر
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای«مرسی»‌و‌نصرت«چک‌کش»

گفت و گو با امیر حسین رستمی بازیگر سریال «پادری» که با نقش بهروز تجربه ای موفق در کارنامه اش ثبت کرد

امیر حسین رستمی رمضان امسال«پادری» را روی آنتن داشت. نقش او از این منظر مهم است که نمونه های بهروز را اطراف مان دیده ایم و حالا باید در قالب یک اثر نمایشی بازآفرینی شود. اگر نقش کمی دچار اغراق می شد، نه تنها به دل نمی نشست که با کاریکاتوری از بهروز روبرو بودیم. در روزهای پایانی سریال با او درباره این تجربه گپ زدیم که می خوانید.

مصاحبه: احمد رنجبر-بخش سینما و تلویزیون تبیان
پادری

همکاری با لطیفی

من و محمد حسین لطیفی سال ها با هم دوست بودیم ولی هیچ گاه فرصت همكاری پیش نمی آمد. قرار بود پیش از «دودكش» در كارهای او بازی كنم كه نشد و با «دودكش» نوار این بد شانسی پاره شد. ضمن این كه من قائل به این نیستم كه نقش ها كم یا زیاد هستند؛‌همان طور كه قائل به این نیستم كه نقشی اگر از نظر متن كم باشد دیده نشود. بعضی موقع ها یك بازیكن 85 دقیقه توی زمین فوتبال نمی تواند كاری كند اما بازیكن تعویضی در وقت اضافه گل می زند. مهم نیست كه شما 5 دقیقه فرصت بازی داشته اید ، مهم این است كه بلد باشید پاس هایی كه به شما می دهند را گل كنید.

بهروز چطور خلق شد؟

ما در «دودكش 1» به فهم مشتركی از نقش رسیده بودیم و در «دوكش 2» آن را ادامه دادیم. البته هدایت كارگردان، رتوش شدن توسط همكاران در دورخوانی و خود فیلمنامه در رسیدن به نقش تاثیر دارد اما نمی توان تجربه بازیگر  را نادیده گرفت. در «پادری»‌ كار سخت تر را كورش نریمانی (فیلمنامه نویس) داشت ، چون خالق این فضا نویسنده دیگری بود و حالا كوروش نریمانی باید وارد جهانی ناشناخته می شد،‌با كاراكترها ارتباط برقرار كند، بشناسد و برای شان قصه تعریف كند.

بهروز از من دور نبود

من با كارگردان و نویسنده صحبت كردم  گفتم بهروز «مرسی» را با لحن خاصی بگوید. یا برای نصرت ، صفت «چك كش» را از ذهنم متولد كردم. اما اگر  تكیه كلام ها می خواست زیاد شود ، كاراكتر شلخته می شد.

بعضی از نقش ها خیلی از من دور هستند و در آوردن آن ها خیلی سخت است ؛‌مثل نقش منفی كه در سریال «دختران حوا» بازی كردم. نقش بهروز اما خیلی از من دور نیست ؛‌حالا ممكن است از نظر سطح سواد و طبقه اجتماعی با من فرق داشته باشد اما ویژگی های انسانی اش مثل مهربانی ، خیر خواهی ،‌دلسوزی و .. مشخصاتی است كه خود من هم دارم و طبیعی است كه در نقش اثر می گذارد. مگر این كه نقش كاملا چیز دیگری باشد ،‌ مثلا اگر فقط مهربان باشد می شود بابك سریال «شهرزاد». یك پسر تحصیلكرده و مهربان كه عاشق هم هست. بلاهت ندارد و خیلی زود متوجه می شود برای نامزدش اتفاقی رخ داده ، پی گیری می كند و در نهایت هم كشته می شود.

از شکور تا بهروز

اگر پرونده كاری من را بررسی كنید می بینید تنوع در انتخاب نقش ها وجود دارد. یك سال كمدی بازی كرده ام ، یك سال ملودرام ، یك سال نقش مثبت و سال بعد منفی. اتفاقا برای یك بازیگر خیلی راحت تر است كه نقش ثابتی بازی كند. البته بیننده باهوش است و خیلی زود این طیف بازیگرها را پس می زند كما این خیلی از بازیگرها بر اثر همین تكرارها جایگاه خود را از دست دادند. بنابراین بازیگر به خود و بیننده اش باید احترام بگذارد و فرصت برای ایجاد خلاقیت بوجود بیاورد. شكور «شمس العماره» پسر سرخوشی بود اما ربطی به بهروز «پادری»‌ندارد. همان قدر كه مردم شكور را دوست داشتند ، بهروز را دوست دارند. خیلی راحت بود كه شكور را ادامه دهم ولی بعد از آن با حمید نعمت الله «وضعیت سفید» را بازی كردم ،‌بعد از آن «یه تیكه زمین» و بعد «دودكش»‌پیش می آید.

پادری

مثل زندگی عادی

طراحی شخصیت در «دودكش 1» انجام گرفته بود و كاملا همه چیز مشخص بود. برزو نیك نژاد در فیلمنامه تعیین كرده بود كه اندازه بهروز چه قدر باشد، فیروز و نصرت و دیگران چه قدر. یكی از دلایلی هم كه به قول شما نقش غلو شده نیست به این خاطر بود كه می خواستیم عین زندگی واقعی باشیم. یعنی این طور نیست كه بهروز همیشه اشتباه بكند.گاهی اتفاقا ممكن است ابتدا نظر او پذیرفته نشود اما در نهایت برادرش به این نتیجه برسد كه نظر بهروز درست بوده. اگر همیشه پیشنهادهای اشتباه می داد ، تبدیل به كاریكاتور می شد. ما مدام سعی می كردیم از این كاریكاتور دور شویم تا سریال مثل زندگی عادی آدم های دور و برمان شود كه گاهی كار درست انجام می دهند و جایی كه انتظار داریم كار درست انجام دهند خطا می كنند. این گونه است كه كمدی سریال شكل می گیرد. قرار ما از ابتدا همین بود كه آدم های سریال همان هایی باشند كه در مترو ، ایستگاه اتوبوس و ... می بینیم. نخواستیم آدم های سریال غریبه باشند برای همین یك سری ویژگی در بهروز ، ‌فیروز و دیگران هست كه هر كدام را می توان در آدم های اطراف پیدا كرد.

ماجرای مرسی و نصرت چک کش

اصلا نمی پذیریم كه از تغییر زمان پخش صدمه نخوردیم؛‌اتفاقا خیلی صدمه خوردیم. شروع قصه در لوكیشن دیگری طراحی شده بود اما منتفی شد و چهار – پنج قصه بیرون ریخته شد. اگر دقت كنید ریتم سریال به یك باره تند می شود ،‌ بعد دوباره كند می شود. این دیگر دست ما نبود.

تو اگر تكیه كلام ها را زیاد كنی با شخصیت قبلی تفاوت پیدا می كند. این كه بهروز به آسمان نگاه می كند در دو سری سریال مشترك است ؛‌ هر جا خطایی می كند یا كم می آورد به آسمان نگاه می كند.من با كارگردان و نویسنده صحبت كردم  گفتم بهروز «مرسی» را با لحن خاصی بگوید. یا برای نصرت ، صفت «چك كش» را از ذهنم متولد كردم. اما اگر می خواست زیاد شود ، كاراكتر شلخته می شد و این اتفاقا آسیب زننده است. به قول معروف یكی از وسائل صحنه می تواند تكیه كلام بازیگر باشد،‌ ولی اگر خیلی با آن ور بروی مخاطب پس می زند.

عید نوروز یا ماه رمضان؟

به شخصه دوست داشتم ماه رمضان پخش شود چون حال و هوای این ماه را دوست دارم و مردم هم سریال ها را جور دیگر نگاه می كنند. «پادری» اما از اول برای عید طراحی شده بود و تا 29 اسفند ما فكر می كردیم در كنداكتور پخش شبكه یك است ، حتی سر صحنه آمدند و خسته نباشید گفتند اما در لحظه آخر تصمیم عوض شد. برای این كه داستان لطمه نخورد كار حدود دو هفته تعطیل شد تا كارگردان و نویسنده فرصت داشته باشند شرایط جدید را بررسی كنند. اصلا نمی پذیریم كه از تغییر زمان پخش صدمه نخوردیم ؛‌اتفاقا خیلی صدمه خوردیم. شروع قصه در لوكیشن دیگری طراحی شده بود اما منتفی شد و چهار – پنج قصه بیرون ریخته شد. شما اگر دقت كنید ریتم سریال به یك باره تند می شود،‌ بعد دوباره كند می شود. این دیگر دست ما نبود. تغییر كنداكتور بیش از همه به نویسنده لطمه زد و ‌محمد حسین لطیفی را بهم ریخت .