تبیان، دستیار زندگی
حسین دهقان، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در جریان گفت وگویی، خبر غیرمنتظره درباره احمد متوسلیان و سه زندانی ربوده شده را داد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

هاله ای از غبار

حسین دهقان، وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح چندی پیش خبر از زنده بودن حاج احمد متوسلیان و سه زندانی ربوده شده داد.

فرآوری: سامیه امینی- بخش فرهنگ پایداری تبیان

مادر متوسلیان

مدارک جدید برای اسارت

دهقان وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در آخرین مصاحبه خود اعلام می کند: «این ها زنده و در اسارت رژیم صهیونیستی هستند و مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آن ها مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را باید بر عهده بگیرند و هم ازلحاظ حقوقی و هم ازلحاظ سیاسی دنبال می کنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مسئله را پیگیری خواهد کرد» و بدین ترتیب فصلی تازه در پرونده قطور ربایش سردار احمد متوسلیان و همراهانش در لبنان گشوده شد.

نگویید شهید

رهبر انقلاب درباره جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان در دیدار جمعی از خانواده های شهدای سپاه می فرمایند: «ما منتظریم که آقای حاج احمد متوسلیان ان شاءالله بیاید؛ نگویید_شهید، ما که خبر نداریم از شهادت ایشان. خداوند ان شاءالله که فرزند شمارا - هر جا که هست، هر جور که هست - مشمول لطف و فضل خودش قرار بدهد، ما که آرزو می کنیم ان شاءالله خداوند این جوان مومن و صالح را برگرداند. بله آقای حاج احمد متوسلیان با همین آقای حاج همت هم دوست و رفیق و همکار بودند؛ خداوند ان شاءالله همه شان را مشمول لطف خودش قرار بدهد.»
همچنین گفتنی است، رهبر انقلاب در دیدار 24 آذر خود از دانشگاه علم و صنعت، با اشاره به عکس حاج احمد متوسلیان که بر دیوار سالن نقش بسته بود، می فرمایند: «من از نزدیک این سردار عالی مقام، جاویدنشان، حاج احمد متوسلیان را می شناختم و روحیه و کار و تلاش او را می دیدم. او یکی از برجستگان دفاع مقدس بود و به نظر من خواندن شرح حال این برجستگان، درس های زیادی را به دانشجویان می آموزد.»

کشته می شوم

حاج احمد می دانست به چه سمتی دارد می رود. جالب است که در دو جا هم این را مطرح می کند. یک بار بعد از عملیات فتح المبین که موضوع را به عباس می گوید. بار دوم وقتی است که به تهران می آید و در خیابان های ناامن تهران با خونسردی و بالباس فرم سپاه تردد می کند که وقتی بچه ها به هشدار می دهند، منافقین اگر ماشین سپاه را ببینند یا نارنجک می اندازند یا رگبار می بندند که ایشان با اطمینان می گوید: نگران نباشید من نه به دست منافقین کشته می شوم و نه به دست عراقی ها بلکه به دست شقی ترین آدم های روی زمین یعنی صهیونیست ها، کشته می شوم.

مادر متوسلیان

وقتی از انتظارش برای بازگشت پسرش می پرسی می گوید: «هرچه خدا بخواهد. باخداست...»

هرچه خدا بخواهد

بی بی معصومه حسینی زاده، مادر حاج احمد است که چین وچروک های زیاد چهره اش نشان از رنج سال هایی است که حالا به پیری رسیده اند.
این مادر می گوید: «قدیم ترها خیلی ها می آمدند و می رفتند برای دیدارم؛ اما دیگر سنم بالا رفته و نمی توانم مثل گذشته باشم.»
وقتی از انتظارش برای بازگشت پسرش می پرسی می گوید: «هرچه خدا بخواهد. باخداست...»
فریده متوسلیان خواهر حاج احمد می گوید: «هم من و هم مادر این حرف های جدید در مورد اسناد زنده بودن آن ها را شنیده ایم؛ و حرکت های خوبی که از طرف مردم برای یادآوری جریان اسارت چهار دیپلمات ربوده شده، به راه افتاد را دیده ایم. به نظرم این حرف ها باب خیری شده که مسئولین کمی به خودشان بیایند؛ و باعث شده موج قشنگی از جانب مردم راه بیفتد. این جزر و مدها باید وجود داشته باشد. متأسفانه در برهه ای از زمان برخی آقایان و مسئولین می توانستند برای آزادی آن ها کاری بکنند اما اهمال کردند.»
مادر حاج احمد خیلی قاطع می گوید: «برای آمدنش دعا نمی کنم؛ این راه، راهی بوده که خودش دوست داشت برود و رفت. خوشا به سعادتش... مگر ما که امروز اینجا مانده ایم چه کرده ایم؟»

هم رزم متوسلیان می گوید: همه این صحبت ها درست است، اما قبای اسارت به شخصیت متوسلیان نمی خورد و به نظرم ایشان شهید شده اند

چندین سناریو

محمدعلی مهتدی، رئیس دفتر صداوسیما در بیروت، در برنامه زنده ماه عسل این چنین روایت می کند: آن زمان سفیری آمده بود که هیچ چیز نمی دانست و تازه کار بود. ماه رمضان بود، غذا گیر نمی آمد، آب و برق نبود و کاملاً یک شهر جنگ زده بود. آقای سفیر آمد و به من گفت محسن موسوی آمد به ما کمک کند و بعد دیدیم که آن ها را گرفتند و به نوعی ربوده شدند. من با وزیر خارجه لبنان تماس گرفتم و داستان را شرح دادم و حتی بعد با نخست وزیر هم تماس گرفتم و ماجرا را تعریف کردم.
محمدحسین مهدویان، کارگردان ایستاده در غبار نیز می گوید: 34 سال از این اتفاق می گذرد و چند سناریو برای این ماجرا وجود دارد.
رائد موسوی نیز می گوید: یا روز اول اتفاقاتی افتاده یا اینکه زنده هستند و در زندان های اسرائیل به سر می برند، اما همه این ماجرا یک طرف و من و خانواده ام به زنده بودن آن ها امید داریم که روزی برمی گردند.
در پایان هم رزم متوسلیان می گوید: همه این صحبت ها درست است، اما قبای اسارت به شخصیت متوسلیان نمی خورد و به نظرم ایشان شهید شده اند.

دو قدم تا آزادی

برادر حاج احمد متوسلیان نیز می گوید: فاصله تا آزادی حاج احمد دو قدم هم نبود و خیلی راحت می شد برادرم را از نیروهای اسرائیلی پس گرفت، اما نمی دانم چه سیاستی اعمال شد که الآن اسارت ایشان 34 است ادامه دارد.
همچنین در ویژه نامه «خیانت به فرمانده» می خوانیم: همان گونه که در اسناد ملاحظه می شود، آقایان تا مرداد 1375    یعنی 14 سال پس از اسارت احمد متوسلیان و همراهانش    بارها و بارها اقدام به میانجی گری یک طرفه برای آزادی گروگان های غربی کرده اند بدون آنکه آزادی آنان را موکول به آزادی گروگان های ایرانی نمایند! آیا این شیوه عمل ناشی از بی دقتی و خطا بوده یا کاملاً آگاهانه و حساب شده؟!

در خاطرات «هاشمی رفسنجانی» هم در این روز مطلبی پیرامون دیپلمات ها نمی بینید

حاج احمد سانسور می شود


حمید داودآبادی نویسنده کتاب کمین جولای 82 نیز می گوید: دو گروه با این پرونده بازی کردند. یک گروه خارجی که اسرائیلی ها بودند. آن ها پرونده چهار دیپلمات را گره زدند به پرونده ران آراد، خلبان اسرائیلی که سال 64 هواپیمایش را فلسطینی ها زدند؛ یک گروه هم در داخل کشور بودند که سعی داشتند این پرونده را به پرونده آراد گره بزنند و کسانی بودند که 20 سال این پرونده دست آن ها بود.
بحث دیگری که دارم این است که 14 تیرماه حاج احمد و دوستانش دستگیر می شوند. 14 تیر 61 کتاب روزشمار جنگی که سپاه منتشر می کند، در این روز یک کلمه در مورد آن ها نوشته نشده است فقط ده روز که می گذرد در این کتاب می خوانید سفارت ایران در اطلاعیه ای از نخست وزیر لبنان خواست که چهار دیپلمات را آزاد کنند، همین! اسم هم نمی آورد. آن ها کی بودند و چرا رفتند آنجا؟
در خاطرات «هاشمی رفسنجانی» هم در این روز مطلبی پیرامون دیپلمات ها نمی بینید. انواع خاطرات در این کتاب وجود دارد حتی خبر ترور یکی از فرماندهان نیروهای فلسطینی در لبنان که اشاره می کند خبر بسیار مهمی است.

مثل بقیه اسیر شدند

محسن رفیق دوست وزیر سپاه وقت می گوید: خب خیلی فعالیت شد، ولی آن موقع توی لبنان جنگی بود بین اسرائیل و فالانژها ازیک طرف، مسلمان ها به پشتیبانی ایران و سوریه از طرف دیگر. مثل بچه هایی بودند که توی جبهه اسیر می شدند. خیلی نمی شد کاری کرد. بعدها که مقداری اوضاع ساکت شد، خیلی مذاکرات صورت گرفت، خیلی پیگیری ها شد، ولی چون هیچ کس خبر قطعی نمی داد که چه بلایی سر این ها آمده است تا الآن  هم که یک خبر دست اول نبود. مثلاً آخرین خبری که دو سال  پیش داشتیم، سمیر جعجع می انداخت گردن ایلی حبیقه، او هم می انداخت گردن یکی دیگر.

اسارت یا شهادت

رزمنده، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس گلعلی  بابایی هم می گوید: من خودم در همان مصاحبه ای که با محسن رضایی داشتم، از او پرسیدم: شما به عنوان فرمانده سپاه، بالاخره باید یک تحلیلی از این موضوع داشته باشید. گفت راستش من حتی با برخی از این علمایی که اهل دل و بصیرت هستند، (فکر می کنم آن موقع نظرشان روی آیت الله بهجت بود)، هم متوسل شده ام برای این که بتوانم بفهمم که سرنوشت این ها چه شده است. ایشان هم جواب قطعی نداشت ولی می گفت امیدواریم که زنده باشند.
از طرفی هم اطرافیان حاج احمد مثل عباس برقی، سعید قاسمی و امثالهم با روحیاتی که از او سراغ دارند می گویند بعید است که بشود ایشان را دربند کرد و برد و این همه سال نگه داشت. چون همان اول یک حرکتی، رفتاری از خودش نشان می داد و اتفاق ناگواری می افتاد. به هرحال یک چیز دربسته است، همان در هاله ای از غبار است. شعری که آقای آغاسی برایش سرود.

گوینده این جمله که «احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آن را کندیم و انداختیم دور»، چه کسی بود؟

خائنان به فرمانده

در انتها سوا لاتی را که در پایان ویژه نامه «خیانت به فرمانده» آماده است را باید بیان کرد. چند سوال از همه کسانی که به نوعی در جریان این ماجرا بوده اند به ویژه آقای «م. ر» و آقای «ش» باید پرسید؛ سوا لاتی که پاسخ به آن ها بسیاری از مسائل را روشن خواهد کرد: نام آن دونفری که احمد متوسلیان در مورد آن ها گفته بود: «این ها عناصر عملیاتی نیستند و فقط بلدند در ستاد بنشینند و دستور بدهند» چیست؟ گوینده این جمله که «احمد متوسلیان دندان کرم خورده ای بود که ما آن را کندیم و انداختیم دور»، چه کسی بود؟
به راستی چه کسانی در این 32 سال با انواع و اقسام کارشکنی ها و حیله ها، مانع از بازگشت احمد متوسلیان و همراهانش شده اند؟ چه کسانی بازگشت احمد متوسلیان را مساوی با برملا شدن دست خود می دانند؟
چرا یک روز قبل از عملیات مبادله گروگان های ایرانی با گروگان های آمریکایی در سال 61، معاون احمد متوسلیان از سمت خود برکنار و همان روز به ایران بازگردانده می شود؟ چرا اجازه داده نمی شود که وی در روز مبادله گروگان ها درصحنه حضورداشته باشد؟ چرا در روز مبادله، گروگان های آمریکایی آزاد می شوند اما از تحویل گرفتن گروگان های ایرانی خودداری می شود؟ چرا هیچ گاه آزادی گروگان های آمریکایی و اروپایی، موکول به آزادی احمد متوسلیان و همراهانش نشده است؟



منابع: خبرگزاری: تسنیم/فارس، ویژه نامه خیانت به فرمانده، برنامه تلویزیونی ماه عسل، وب سایت: تابناک/سینمابین/رهیاب، وبلاگ چراغ دار