تبیان، دستیار زندگی
همه افراد به طور طبیعی در مراحلی از زندگیشان به جایی می رسند که نیاز به تشکیل زندگی مشترک را احساس و آمادگی این کار را پیدا می کنند، ولی عواملی موجب می شود که باوجود نیاز و آمادگیشان، دچار شک، ترس و دودلی شده و از ازدواج اجتناب می کنند ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه حل مقابله با ترس از ازدواج

همه افراد به طور طبیعی در مراحلی از زندگیشان به جایی می رسند که نیاز به تشکیل زندگی مشترک را احساس و آمادگی این کار را پیدا می کنند، ولی عواملی موجب می شود که با وجود نیاز و آمادگیشان، دچار شک، ترس و دودلی شده و از ازدواج اجتناب می کنند یا در مراحل بعد، از ازدواج پشیمان می شوند.

دکتر محمد کاظم عاطف وحید - روان شناس، عضو هیئت علمی انستیتو روان پزشکی تهران - در پاسخ به سوال یکی از مخاطبان که با این دغدغه روبرو است پاسخ می دهد.
بخش همسان گزینی تبیان
دکتر محمد کاظم عاطف وحید
می خواهم ازدواج کنم ولی از این کار می ترسم، چون بیشتر زوج ها باهم مشکل دارند. چرا بیشتر زوج ها بعد از
ازدواج احساس پشیمانی می کنند، ولی قبل از ازدواج به قول خودشان برای همدیگر می میرند؟؟

پاسخ:

ازدواج، پیوندی مقدس است که دو نفر با هم تصمیم می گیرند زندگی مشترکی را بر اساس علاقه، احترام متقابل و عشق تشکیل دهند و در شادی ها و بدبختی ها شریک همدیگر شوند. به همین دلیل هم دو طرف تلاش می کنند که کانون گرمی ایجاد کنند که در آن، احساس امنیت و آرامش داشته باشند و بتوانند بچه های خوبی نیز تربیت کنند. اما برای انجام این کار، هر دو طرف باید به سطحی از بلوغ فکری، جسمی و عاطفی رسیده باشند و توانایی مواجهه با مسائل گوناگون زندگی را کسب کرده باشند، در غیر این صورت در شروع و تداوم زندگی مشترک مشکل خواهند داشت.

ریشه این مسئله را که عده ای از دختران یا پسران از ازدواج می ترسند، باید در سه عامل جست و جو کرد؛ عوامل خانوادگی، عوامل فردی و شخصیتی و عوامل اجتماعی.

بر این اساس، همه افراد به طور طبیعی در مراحلی از زندگی شان به جایی می رسند که نیاز به تشکیل زندگی مشترک را احساس و آمادگی این کار را پیدا می کنند، ولی عواملی موجب می شود که با وجود نیاز و آمادگی شان، دچار شک، ترس و دودلی می شوند و از ازدواج اجتناب می کنند یا در مراحل بعد، از ازدواج پشیمان می شوند که چرا ازدواج کرده اند. در حقیقت کسانی که پیش از ازدواج، علاقه بسیار زیادی به یکدیگر دارند و نمی توانند دوری هم را تحمل کنند، اما پس از ازدواج با مشکل روبه رو می شوند و نمی توانند یکدیگر را برای چند ساعت تحمل کنند، مصداقی است برای این مسئله که تنها عشق برای ازدواج کافی نیست؛ چرا که چنین افرادی به جای دیدن واقعیات، یعنی تلخی ها و شیرینی های زندگی در کنار هم، در رویاها و تخیلات شان زندگی کرده اند. به هر حال ریشه این مسئله را که عده ای از دختران یا پسران از ازدواج می ترسند، باید در سه عامل جست و جو کرد؛ عوامل خانوادگی، عوامل فردی و شخصیتی و عوامل اجتماعی.  پایه های زندگی آینده انسان ها در خانواده، کودکی و تجربیات سال های نخستین زندگی شکل می گیرد و بسیاری از کسانی که با ترس از ازدواج روبه رو هستند، خاطرات خوشی از آن سال ها ندارند، چون به طور مداوم شاهد درگیری، ناراحتی و اختلافات والدین شان بوده اند و فکر می کنند ازدواج یعنی فقط زجر و دعوا و لحظات خوشی در یک زندگی مشترک وجود ندارد. ما در بسیاری از موارد از مراجعان می شنویم که در دوره کودکی با ترس و نگرانی از خواب بیدار می شدند یا در هنگام بازگشت از مدرسه مدام به این فکر بوده اند که وقتی برگردند، آیا پدر و مادرشان در کنار هم هستند یا نه، به خصوص که والدین مدام به آنها گفته اند ما به خاطر بچه ها زندگی را ادامه دادند و اگر بچه ها نبودند، از یکدیگر جدا می شدند. به همین دلیل هم حس می کنند ازدواج یعنی گیر افتادن و زندانی شدن. به همین ترتیب وقتی این افراد بزرگ تر و وارد جامعه می شوند، اختلافات خانوادگی و طلاق های بیشتری را هم می بینند و تفکرات منفی شان در خصوص ازدواج بیشتر می شود و به این نتیجه می رسند که باید از ازدواج کردن اجتناب کنند.

در خصوص عوامل فردی نیز باید گفت که ازدواج، نیاز به استقلال ذهنی، عاطفی، فردی و اقتصادی دارد. اگر افراد نتوانند از نظر عاطفی از خانواده شان فاصله بگیرند و این وابستگی را کم کنند، طبیعی است که در برخورد با ازدواج دچار مشکل می شوند و به این دلیل از ازدواج می ترسند. تعهد، یکی دیگر از پیش زمینه های لازم برای این کار است و افراد برای تعهد داشتن باید از خودگذشتگی داشته باشند تا از فرد سوم حمایت و مراقبت کنند، کسانی که می خواهند ازدواج کنند، این را می دانند یا باید بدانند که برای نگهداری زندگی مشترک، باید از بسیاری از خواسته های فردی شان صرف نظر کنند و دست از یک سونگری بردارند و خودشان را در اختیار زندگی مشترک قرار دهند؛ به این ترتیب وقتی دو نفر از دو خانواده، فرهنگ و تربیت متفاوت خانوادگی با یکدیگر ازدواج می کنند، باید بهای بیشتری به وجوه اشتراک شان دهند تا تفاوت هایشان، بنابراین به طور طبیعی مرد یا زنی که فکر می کند طرف مقابلش باید با شرایط او کنار بیاید و انتظار دارد که خودش در هیچ موردی کوتاه نیاید، از ازدواج وحشت دارد؛ چون زندگی مشترک یعنی افراد حاضرند برای زندگی با همدیگر از خواسته های شخصی شان عبور کنند و چیزهای جدیدی به دست بیاورند و زندگی مشترک را مهم تر می دانند؛ زندگی ای که قرار است در آن، نیازهای هر دو طرف برآورده شود.  عامل دیگری که در مسائل فردی و شخصیتی موجب ترس آدم ها از ازدواج می شود، اعتماد به نفس پایین است. بسیاری از افرادی که از ازدواج می ترسند، حس می کنند نمی توانند با کس دیگری ارتباطی مناسب و بر مبنای عشق و احترام برقرار کنند، بنابراین ترجیح می دهند وارد هیچ رابطه ای نشوند.

کمبود یا نبود اعتماد به نفس گاهی موجب می شود که افراد به طور مداوم فکر کنند از سوی همسر آینده شان طرد خواهند شد و به دلیل ترس از طرد شدن، تصمیم می گیرند ریسک ازدواج را نپذیرند تا بعدها طرد هم نشوند. البته در بسیاری از موارد، چنین ترس هایی ریشه در تجربیات و مسائل خانوادگی نیز دارد؛ به این معنا که وقتی یک نفر شاهد خیانت یکی از والدین خود بوده و توسط آنها ترک شده، مدام این ترس را با خود به همراه دارد که کسانی که موجب به وجود آمدن و زندگی او شده اند، او را ترک کرده اند، بنابراین همسر او که غریبه است نیز او را طرد خواهد کرد.

گاهی احساس بی ارزشی یا کم ارزشی نیز به ترس از ازدواج این افراد کمک می کند، طوری که آنها مدام این جمله را تکرار می کنند که اگر فلانی بفهمد که من واقعاً چه کسی هستم، مرا ترک می کند. بنابراین فرد برای عدم آسیب پذیری دوباره سعی می کند اصلاً وارد رابطه جدیدی نشود.  مسئله بعدی، تصور غلط بعضی از افراد درباره خصوصیات فیزیکی شان است. بسیاری از کسانی که از ازدواج می ترسند، تصور تحریف شده ای از بدن شان دارند و مثلاً فکر می کنند هیکل یا قد مناسبی ندارند یا اینکه از روابط جنسی، ترس و تصورات غلط دارند و همین مسائل به ظاهر بی اهمیت موجب دوری آنان از ازدواج می شود. گاهی خیلی از کسانی که از ازدواج می ترسند، نگران این هستند که خودمختاری یا کنترل زندگی شان را از دست بدهند، چون این افراد از نظر شخصیتی کسانی هستند که همیشه کنترل کننده اند و می ترسند که با ازدواج مجبور باشند کنترل زندگی را به دست کس دیگری بدهند، چون در زندگی مشترک، کنترل ها نسبی می شود و افراد باید بدانند که با ازدواج گاهی باید کنترل زندگی را به فرد مقابل دهند و گاهی هم خودشان کنترل را به دست بگیرند تا یک زندگی به تعادل برسد ولی وقتی کسی با تصور اشتباه خودمختاری ازدواج می کند، با مشکل و اختلاف روبه رو می شود. همچنین افرادی که شخصیت وابسته دارند، معمولاً به دلیل ترس از دست دادن وابستگی ترجیح می دهند هیچ وقت ازدواج نکنند، در حالی که هر تصمیمی که ما در زندگی می گیریم با ریسک همراه است و کسانی که ریسک پذیر نیستند، ازدواج نمی کنند چون وقتی به این مسئله فکر می کنند، بدترین شرایط را تصور می کنند. دسته سوم مسائلی که به ترس از ازدواج منجر می شود، عوامل اجتماعی است که موضوعات گوناگونی را در برمی گیرد. اما مهم ترین مسئله درخصوص عوامل اجتماعی، مسائل اقتصادی است چون جوانان این را حس می کنند که وضعیت مالی تأثیر بسیار زیادی در یک ازدواج دارد، اما عدم اطمینان به آینده، بی ثباتی شغلی و دیگر شرایط نامناسب اجتماعی موجب ترس افراد از ازدواج می شود، به خصوص که می دانند دیر یا زود، مسئولیت مالی و تربیتی یک بچه را هم قبول کنند و به این ترتیب این ترس تقویت می شود.

اما راهکاری که این افراد باید به کار گیرند تا بر این ترس ها فائق بیایند، این است که در گام نخست، با این ترس مواجه شوند و سعی کنند بفهمند که ریشه ترس هایی شان در کجاست. بسیاری از این ترس ها برای سال های متمادی در ذهن افراد ریشه دوانده، بزرگ شده و به شکل مانع شدید و غیرقابل نفوذی جلوه می کند، در حالی که به همان ترتیب که مشکلات و پیشینه های خانوادگی، تجربیات تلخ و شخصیت ضعیف افراد حقیقت دارد، به همان اندازه هم راه حل و راهکار پیش پای آنهاست و اگر بخواهند می توانند بر این ترس ها و مشکلات غلبه کنند. کافی است پس از ریشه یابی و مواجهه با ترس ها، این مشکلات را با افراد معتمد و کسانی که می توانند به آنها کمک کنند، در میان بگذارند.

روان شناسان بالینی و کسانی که در امر زوج درمانی و خانواده درمانی تبحر دارند، با شیوه های درستی می توانند این افراد را راهنمایی کنند و به آنها بگویند که چه میزان از ترس آنها واقعی است و چه میزان به دلیل تحریف های فکری است.

نکته سوم آنکه افرادی که می خواهند ازدواج کنند، باید این را بپذیرند که نمی توانند همیشه همه چیز را کنترل کنند و امکان ندارد که همه مسائل ایده آل باشد و به دلخواه ما پیش برود و این بدان معنا نیست که افراد نمی توانند در ازدواج احساس خوشبختی کنند.

نکته پایانی آنکه تمام کسانی که تجربیات تلخی از دوران کودکی دارند، باید بدانند که به تفاوت ها توجه کنند و این مسئله را در نظر داشته باشند که قادرند به شیوه ای غیر از آنچه والدین شان زندگی کرده اند، زندگی کنند و یک برنامه ریزی، تفکر و گفت وگو با همسر آینده می تواند بسیاری از ترس ها و دودلی های آنها را از بین ببرد.


منبع: سپیده دانایی