چرا در لیست خوشحال ترین ها نیستیم؟
یک مثل معروف در دنیا هست که می گوید: خنداندن مردم مشرق زمین بسیار کار دشواری است که البته به نظر می رسد این مثل در برخی از کشورهای شرقی کارایی بیشتری دارد و شاد کردن و شاد بودن مردم کاری بس پرچالش و دشوار است، مثلا کشور خودمان ایران. چقدر شاد هستیم؟ در طول روز چقدر لبخند به لب داریم؟ چقدر از وقت خود را صرف مهربانی می کنیم؟ سوالاتی که با جوابی تکراری مواجه می شود: «دل خوش سیریی چند؟»
در چند سال اخیر کمتر شده که به خیابان برویم و صحنه تصادفی را ببینیم و شاهد دعوای طرفین تصادف نباشیم. کمتر پیش آمده که پشت فرمان خودرو نشسته باشی و از کلمات غیرمتعارف و غیراخلاقی استفاده نکرده باشی. کمتر پیش آمده که کارت به ادارات دولتی و یا حتی خصوصی افتاده باشد و با روی خوش از اداره خارج شده باشی. اصلا شاید روزی نباشد که خبر بیماری و درگذشت فردی را نشنیده باشید.
رییس قوه قضاییه به تازگی اعلام کرده که سال گذشته به 14 میلیون پرونده قضایی رسیدگی شده است. با احتساب این که در یک پرونده تنها دو نفر ذی نفع باشند، اظهارات رییس قوه بدین معناست که بیش از نیمی از جمعیت بزرگسال کشور درگیر یک پرونده ناخوشایند بوده اند، البته این به غیر از ناراحتی و درگیری هایی است که از صبح تا شب بدون مراجعه به مراجع قضایی ختم به خیر می شود.
این آمار در کنار اوضاع اقتصادی کشور، بیکاری، بدهکاری، چندشغله بودن، گسترش بیماری های صعب العلاج، بالا رفتن نرخ فساد و فحشا و طلاق و آمار معتادان، آلودگی هوا، ظهور و بروز روش های جدید سرقت و اخاذی و گسترش شبکه های اجتماعی و فرو رفتن در لاک تنهایی، نشان از آن دارد که ایرانیان، انسان های شادی نیستند.
آخرین آمارهای بین المللی هم این موضوع را تایید می کند. نتایج «گزارش جهانی شادی» نشان می دهد که ایران در بین 148 کشور جهان در رتبه 105 قرار دارد. این رتبه سه رقمی نشان می دهد که ایرانی ها در شادی کردن نمره قبولی نگرفته اند، چراکه بعد از ایران اکثرا کشورهای آفریقایی، دیکتاتوری و کشورهای درگیر جنگ قرار دارند.
این گزارش بین المللی با پرسیدن سوال هایی از سه هزار نفر در هر کشور انجام شده است، این سوال ها شامل این که زندگی خود را روی یک نردبان ارزیابی کنند، بهترین و بدترین نوع زندگی را توصیف کنند، بود.
طبق این تحقیق شادی هفت عنصر مختلف دارد: افرادی که در شادترین کشورها زندگی می کنند، امید به زندگی طولانی تری دارند، از آن ها حمایت اجتماعی بیشتری می شود، آزادی بیشتری برای انتخاب در زندگی خود دارند، شناخت پایین تری از فساد دارند، سخاوتمندتر هستند و به ازای هر نفر تولید ناخالصی ملی بیشتری وجود دارد.
در سال های قبل برای به دست آوردن میزان شادی در این گزارش معیارهایی همچون درآمد، فقر، آموزش، سلامت و دولت خوب مورد ارزیابی قرار می گرفت، اما چیزی که امسال به معیارهای شادی اضافه شده است، میزان نابرابری در شادی است. در این گزارش نویسندگان فهمیده اند که مردمی که جوامعی زندگی می کنند که میزان نابرابری شادی در آن کم است، شادتر هستند.
البته محققان آمریکایی به این موضوع اذعان کرده اند که در جامعه ای مانند آمریکا، رابطه ای بین افزایش درآمد و خوشحالی وجود ندارد؛ چراکه هرچند آمریکایی ها در سال های گذشته ثروتمندتر شده اند، اما شادتر نشده اند.
هرچند که رتبه ایران در سال جاری نسبت به سال ماقبل آن، پنج پله صعود کرده است، اما قابل پذیرش نیست که نرخ «ناشاد بودن» در جامعه ای با این تعداد جمعیت جوان و نوجوان تا این حد بالا باشد.
کارشناسان بر این باورند که ویژگی های جامعه امروزی همچون گسترش شهرنشینی، دسترسی بیشتر به فناوری، مشغله های فراوان، تحمیل استرس های متعدد بر افراد، تعامل فرهنگی بالا و مستعد شدن جهت تضعیف هویت فرهنگی، کاهش ارتباطات عاطفی میان مردم و افزایش اختلالات روانی باعث شده که انجام برنامه ریزی مناسب، پویایی اجتماعی و روانی و در نهایت نشاط و شادابی اجتماعی به گمشده ای بدل شود.
در این میان آنچه حس غمگین بودن را بیش از پیش به جمعیت تزریق می کند، به اعتقاد صاحبنظران؛ ظهور و بروز شبکه های اجتماعی مجازی و استقبال گرم ایرانیان از این ابزار است، به طوری که وقت گذرانی در این دنیای مجازی، فرصت های شادی های حقیقی، به ویژه شادی های گروهی را گرفته و به همین دلیل انسان اجتماعی در اجتماع انسانی با وجود افزایش جمعیت، تنها و تنهاتر می شود که این تنهایی اجتماعی تاثیرات چشمگیری بر حوزه ارتباطات انسانی و سلامت روانی مردم می گذارد.
در این میان مردم به خصوص جوانان باید علی رغم محدودیت های فرهنگی و عرفی و تصمیمات و رفتارهای سلبی برخی افراد و دستگاه های ذی ربط با استفاده از ظرفیت های ملی، قومی و دینی به دنبال خلق شادی های گروهی باشند. شادی هایی که جمعی از جوانان منتفع شوند و حس تنهایی و ناامیدی که سرمنشا مشکلات روحی و روانی و در نهایت احساس غمگینی است، از بین برود و به تعادلی در سیستم روحی و روانی جامعه دست پیدا کنیم که شاید از این طریق رتبه ایران در رده بندی جهانی در سال آینده، لااقل دورقمی شود.