تبیان، دستیار زندگی
(2) حفظ قدرت تنها دغدغه شاه بود که با تکیه به بیگانگان تأمین می شد و در این راه به قدری مفتضحانه عمل می کرد که گاهی اوقات موجب تعجب عوامل رژیم می شد. اسدالله علم در خصوص باج گیری انگلیسی ها از ایران می نویسد: قراردادی ک...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا انقلاب؛ چرا سقوط شاه؟(2)


حفظ قدرت تنها دغدغه شاه بود که با تکیه به بیگانگان تأمین می شد و در این راه به قدری مفتضحانه عمل می کرد که گاهی اوقات موجب تعجب عوامل رژیم می شد. اسدالله علم در خصوص باج گیری انگلیسی ها از ایران می نویسد:

قراردادی که برای تعدادی از ساختمان های مسکونی نظامی با یک شرکت انگلیسی توافق کرده ایم چیزی از دزدی سرگردنه کم ندارد. اشاره کردم آنها در عمل 600 میلیون دلار از پیشنهادات رقبا بیشتر می خواهند. انتظار داشتم شاه دستور توقف آن را بدهد. اما با این که به دقت به حرف های من گوش داد اظهار نظری نکرد. شاید خیال دارد از طریق دولت عمل کند و یا شاید هم آن را به عنوان باجی تلقی می کند که باید به انگلیسی ها داد تا آنها را ترغیب کند نفت بیشتری از ما بخرند.

نگاهی به اسناد برجا مانده از غارت های گسترده افرادی نظیر شاپور جی، کرمیت روزولت، گراتیان یاتسویچ نشان می دهد که شاه برای بقای حکومت مطلقه خود که در کسب و تداوم آن خود را مدیون بیگانگان به ویژه امریکایی ها می دانست کشور را در اختیار آنان گذاشته بود. این امر باعث گسست کامل بین مردم و حکومت شد و زمینه را برای سقوط رژیم پهلوی فراهم ساخت. تشدید وابستگی به غرب در دهه پایانی حکومت پهلوی و حمله به مبانی دینی و فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، آتش اعتراضات مردمی را شعله ور کرد و آرامش جزیره ثبات را بر هم زد.

در مقابل تمام محدودیت هایی که برای مردم مسلمان ایران ایجاد می شد، دست بهائیان و غیرمسلمانان در امور، باز و امکان تبلیغات برای آنها فراهم بود.

برخلاف برخی تصورات رایج، روی کار آمدن جیمی کارتر از حزب دموکرات در امریکا تغییر در سیاست کلی امریکا نسبت به ایران نداد. موافقت با فروش مقادیر زیادی سلاح های پیچیده و ناکام گذاشتن تلاش های طرفداران حقوق بشر علیه شاه، سیاستی بود که از سوی کارتر هم دنبال می شد. هر چند تأکیدهای اولیه وی بر اعطای فضای باز سیاسی، خاطر اعلیحضرت همایونی!! را آزرده کرده بود ولی این به معنی همراهی با خواسته های مردم انقلابی ایران نبود. نگاهی به نطق کارتر در جریان سفر 24 ساعته به تهران در شب کریسمس سال 1356 و حمایت های او از اقدامات سرکوبگرانه رژیم شاه نشان می دهد که شعار فضای باز سیاسی ترفندی بود برای طولانی کردن حیات رژیم پهلوی و تداوم سلطه امریکا بر ایران کارتر در نطق خود می گوید: سال جدید را با کسانی آغاز [می] کنیم که به آنها اطمینان زیادی داریم و در مسؤولیت های عظیم زمان حال و آینده با آنها سهیم هستیم. ایران به دلیل رهبری بزرگ شاه در یکی از پرآشوب ترین مناطق جهان، جزیره ثبات است. در جهان هیچ کشوری وجود ندارد... که در برنامه ریزی امنیت نظامی متقابل به اندازه شما به ما نزدیک باشد. هیچ کشوری در جهان وجود ندارد که در مورد مسائل منطقه ای مشترک به اندازه شما به ما نزدیک باشد و ما تا به این حد با هم مشاوره داشته باشیم و هیچ رهبری وجود ندارد که من نسبت به او چنین احساس عمیقی از رضایت و دوستی داشته باشم.

این سخنان برای شاه بسیار اهمیت داشت و تردیدهای وی را در خصوص کارتر از بین می برد. "ماروین زونیس" درخصوص اتکای شاه به رؤسای جمهور امریکا می نویسد: رؤسای جمهور ایالات متحده هم پشتیبانی سیاسی شاه را فراهم می کردند و هم پشتیبانی روانشناختی او را شاه ایالات متحده را یک حامی نیرومند به شمار می آورد. در نخستین روزهای انقلاب، کمی پس از وقوع آشوب های جدی در قم، شاه به یکی از دوستان خود گفت مادام که امریکایی ها از من حمایت می کنند می توانیم هر چه می خواهیم بگوییم، هر کاری که می خواهیم بکنیم مرا نمی توان تکان داد.

امریکایی ها در جریان انقلاب اسلامی در موارد متعدد و از مجاری رسمی با شاه تماس گرفته و از او حمایت کردند. بر اساس گزارش های اطلاعاتی در اردیبهشت 1357 امریکایی ها به این نتیجه رسیده بودند که شاه تا 10 سال دیگر نیز می تواند با قدرت بر سر کار بماند.

در 20 شهریور 1357، سه روز پس از کشتار مردم در میدان ژاله، کارتر طی تماس تلفنی با شاه حمایت همه جانبه امریکا را به وی ابلاغ کرد.

از نظر برژینسکی مشاور امنیت ملی کاخ سفید، امریکا می بایست تا آخر در کنار شاه بماند. امواج توفنده انقلاب اسلامی زمام تحولات را به دست مردم متدین ایران و رهبری قاطع امام خمینی سپرده بود و ترفندهای شاه با تکیه بر حمایت های امریکا و دیگر قدرت های غربی نمی توانست مانع از پیشرفت انقلاب گردد و با توجه به آن ارتباط عمیق و تعیین کننده با امریکا دیگر جایی برای توجه به مردم و پشتوانه های داخلی باقی نمانده بود. وی ایرانیان را مردمی تنبل معرفی می کرد با جسارت می گفت این مردم قادر به انجام هیچ چیز نیستند. مثل گوسفندان می مانند.

«نه» بزرگ ملت ایران به وابستگی و دیکتاتوری شاه، او و متحدان و حامیانش را به حاشیه راند. در پایان شاه فقط یک نفر را داشت که با او صحبت کند و این شخص، سفیر امریکا، "ویلیام سولیوان" بود. ملاقات های این دو تا زمان خروج شاه از ایران در 26 دی 1357 ادامه داشت. شاه در لحظات آخر ناامیدی نیز عقیده داشت که ایالات متحده مداخله خواهد کرد و مانند سال 1953/1332 سلطنت را به او باز خواهد گرداند.


فساد اقتصادی

دست اندازی پهلوی اول به املاک و مایملک مردم ایران در اندک زمانی وی را به بزرگ ترین زمیندار ایران و به عبارتی یگانه زمیندار بزرگ ایران تبدیل کرد تا جایی که برای ضبط و ربط املاک غصب شده، سازمان املاک اختصاصی شاهنشاهی تأسیس شد که فقط در شمال ایران حدود 6400 روستا که سند شش دانگ آن به نام رضاخان خورده بود را ثبت کرد.

سرمایه گذاری در بانک های خارجی و غارت جواهرات سلطنتی و غارت اموال و دارایی اقبال السلطنه ماکویی نمونه های دیگری از غارتگری های قزاق سواد کوهی بود که جهت تأمین قوت روزانه و هزینه های عیاشی های خود اقدام به زورگیری در معابر شهر تهران می کرد. پس از شاهنشاه نوبت به خاندان پهلوی و عوامل نظام رژیم می رسید که از محل غارتگری های خود مایملک فراوانی برای خود دست و پا کرده بودند. در دوره محمدرضا پهلوی این غارتگری ابعاد وسیع تری یافت و شاه، خواهران و برادرانش علناً به غارت بیت المال پرداختند. غارت اموال عمومی به قدری در رژیم پهلوی نهادینه شده بود که شاه دیگر رضایت نمی داد بخش هایی از ایران به مالکیت او درآید، او خود را مالک تمام ایران می دانست. حامیان بهایی صهیونیست شاه هم در این غارتگری شریک بودند؛ به اعتراف یکی از بهائیان شیراز، بهائیان در کشورهای اسلامی پیروزند و می توانند امتیاز هر چیزی را که می خواهند بگیرند. امیرعباس هویدا، سپهبد صنیعی، حبیب ثابت، هژبر یزدانی، عبدالکریم ایادی، منصور روحانی و... از وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بودن که زمینه رشد و نفوذ سیاسی – اقتصادی آنان را فراهم می کردند. افزایش قیمت نفت و بالا رفتن درآمدی های نفتی در دو دهه پایانی رژیم پهلوی، ضمن غارت نفت و امکانات اقتصادی توسط شاه و عوامل رژیم منجر به تشدید خودکامگی او گردید و به اوریانا فالاچی گفت: «حکومت و نظام سلطنتی تنها فرم موجه برای حکومت ایران است، به شرطی که من شاه باشم.»

خواهران و برادران شاه نیز در غارتگری گوی سبقت را از یکدیگر می ربودند. همدستی هژبر یزدانی، حبیب ثابت پاسال، ادوارد چیتایات، موسی رستگار، شعاع الله علایی، مراد اریه، لطف الله حی، عزت الله عزیزی، عطاء الله قدیمی، ذکر الله خادم و... از سران بهائیان و یهودیان صهیونیست با شمس پهلوی و دیگر اعضای خاندان پهلوی در غارت منابع مردم ایران و ایجاد تضییقات برای مسلمانان بخشی از این غارتگری بزرگ بود که اهداف سیاسی و فرهنگی هم داشت.


فساد اخلاقی

رژیم پهلوی در میان رژیم های سیاسی حاکم بر ایران در زمره فاسدترین حکومت ها در ایران به شمار می آید. فضاحت رژیم پهلوی در این زمینه به حدی است که دوستان نزدیک و حامیان خارجی آنها نیز نسبت به این گونه رفتارها اظهار شگفتی می کردند. دین ستیزی و بی بندوباری رضاخان با توجه به دربار آلوده پهلوی زمینه بروز و شیوع گسترده فساد را در بین خاندان پهلوی فراهم کرد.

محمدرضا پهلوی به عنوان جانشین رضاخان از کودکی به واسطه همنشینی با ارنست پرون دچار آلودگی های اخلاقی شد بعدها با افراط در مسائل غیراخلاقی دچار هرزگی مفرط شد. اولین ازدواج او به واسطه هرزگی به شکست انجامید. آزادی او از قید خانواده زمینه را برای هرزگی فراهم کرد و اقدامات او نُقل محافل گردید. ارتباط او با محافل فساد داخلی و خارجی بارها افتضاحاتی را به بار آورده، رسوایی شاه را در مجامع به همراه داشت. برای مثال شاه در یکی از سفرهایش به ایتالیا از فرماندار شهر تقاضای زن می کند وقتی این خبر به "آندره ئوتی " نخست وزیر ایتالیا می رسد وی با تعجب می گوید: «این تقاضا را عاری از نشانه نجیب زادگی می دانم.»

افراد زیادی وظیفه داشتند در داخل و خارج وسایل عیاشی شاه را فراهم کند. شاخص ترین آنان اسدالله علم، اردشیر زاهدی امیرهوشنگ دولو قاجار بودند که هر یک با چندین نفر در همین خصوص ارتباط داشتند. حسین دانشور، سرهنگ جهان بینی، مصطفی نامدار (سفیر شاه در اتریش)، محمود خوانساری، حسن قریشی، افسانه رام، سیروس پرتوی، امیر متقی، ابوالفتح آتابای، کامبیز آتابای، هرمز قریب، سلیمانی، عباس حاج فرجی، حسین حاج فرجی، ابوالفتح محوی، خانم آراسته، سرهنگ اویسی و... در این زمینه به طرز وقیحی فعالیت داشتند. اکنون پس از گذشت 28 سال از پیروزی انقلاب، هنوز به جهت رعایت عفت عمومی امکان انتشار اسناد مربوط به عیاشی های علنی و غیرعلنی شاه و اطرافیان او اعم از فرح پهلوی، خواهران شاه، مادر او و اطرافیان و فرزندان آنان وجود ندارد.

ابتلای به قماربازی، مصرف تریاک و مواد مخدر و صرف مشروبات الکلی، امری عادی در بین اعضای خاندان پهلوی محسوب می شد. ترویج فساد از طریق تلویزیون ثابت پاسال بهایی معروف و مجلاتی نظیر زن روز که در اختیار بهائیان بود. نمونه دیگری از فساد بود که جامعه ایرانی را به سمت فروپاشی اخلاقی و اجتماعی سوق می داد. حضور چهره شاخص بهائیان، عبدالکریم ایادی در مجالس عشرت محمدرضا پهلوی در خانه ی امیرهوشنگ دولو قاجار خود بیانگر ارتباط گسترده و عمیق بهائیان با سیاست های ضداخلاقی و ضد دینی رژیم پهلوی بود. به گواهی اسناد، عبدالکریم ایادی در مسائل جنسی هیچ چیز را مراعات نمی کرد و حتی از تجاوز به عنف نیز ابایی نداشت.

اخلاق گریزی و دین ستیزی پهلوی ها در سال های پایانی رژیم پهلوی به شکل افسار گسیخته ای درآمده بود. نمایش صحنه های شرم آور در ملأ عام در جشن هنر شیراز، نمایش بی بند و باری در تئاتر، سینما و تلویزیون، تغییر تقویم، تشدید اقدامات ضد دینی همچون باستانگرایی حاکی از عزم رژیم پهلوی ( با حمایت قدرت های خارجی و عوامل داخلی آنها) بر نابودی اسلام و هویت دینی و ملی ایرانیان بود. آشکار شدن فساد سیاسی، فساد اقتصادی و فساد اخلاقی رژیم پهلوی زمینه را برای اعتراض و قیام عمومی مهیا کرد و منجر به انقلابی شد که استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، آزادی و دست یازی به حکومتی پاک و طیب جزو اهداف اصلی آن محسوب می شد. در فرآیند این انقلاب پرشکوه، در 26 دی ماه سال 1357 محمدرضا پهلوی از ایران رانده شد در حالی که امیدوار بود همچون گذشته باز هم به سریر قدرت بازگردد ولی در عمل او حتی برای قبر خویش نیز در ایران جایی نداشت.

اخلاق گریزی و دین ستیزی پهلوی ها در سال های پایانی رژیم پهلوی به شکل افسار گسیخته ای درآمده بود. نمایش صحنه های شرم آور در ملأ عام در جشن هنر شیراز، نمایش بی بند و باری در تئاتر، سینما و تلویزیون، تغییر تقویم، تشدید اقدامات ضد دینی همچون باستانگرایی حاکی از عزم رژیم پهلوی ( با حمایت قدرت های خارجی و عوامل داخلی آنها) بر نابودی اسلام و هویت دینی و ملی ایرانیان بود.


انحراف فکری

رژیم پهلوی با توجه به خصوصیات خاص بنیانگذار آن که بی هویتی فرهنگی و وابستگی به بیگانگان از بارزترین وجوه شخصیتی او به شمار می آمد؛ نسبت به مبانی دینی موضعی ستیزه جویانه اتخاذ کرد. بنابر اظهارات کنسول انگلیس در مشهد یکی از اهداف کودتا مقابله با شعائر دینی از جمله عزاداری بود. برخورد با روحانیت شیعه نیز از دیگر اهداف کودتا به شمار می آمد. اصرار اردشیر جی بر انتخاب فردی که شیعه اثنی عشری خالص نباشد و معرفی رضاخان به او از سوی عین الملک هویدا که از بهائیان سرشناس به شمار می آمد، از طراحی انحرافی بزرگ در صحنه فرهنگی و دینی ایران حکایت می کند.


وابستگی، فساد و انحراف

گذشته از تربیت ناسالم رضاخان در جوانی که اوقات خود را در محافل ضداخلاقی و ضد دینی نظیر محفل حاجی آخوند بابی در تهران می گذراند. زمزمه های شبانه اردشیر جی نیز در شکل گیری روش ها و دیدگاه های ضد اسلامی او موثر بود. ایجاد تقابل بین تاریخ ایران اسلامی و ایران باستان، متهم کردن اسلام و علما به مخالفت با تمدن و پیشرفت، از جمله مشق های شبانه سرجاسوس انگلستان در ایران بود که براساس آن رضاخان میرپنج را برای انجام ماموریتی خطیر برای بیگانگان و دین ستیزان آماده می کرد. این اقدامات، ضمن متمایل ساختن رضاخان به زرتشتیگری زمینه ای شد برای برخوردهای خشن او با دین مظاهر دینی، محدود کردن حوزه های دینی، منع عزاداری، منع حجاب، سرکوب علما و مردم مشهد در واقعه گوهرشاد و...

در مقابل تمام محدودیت هایی که برای مردم مسلمان ایران ایجاد می شد، دست بهائیان و غیرمسلمانان در امور، باز و امکان تبلیغات برای آنها فراهم بود. این خصوصیات به فرزندان رضاخان نیز منتقل شد. هیچ یک از فرزندان او عامل به تکالیف اسلامی نبودن، مراودات فاطمه پهلوی با برخی محافل بهایی، حشر و نشر شمس پهلوی با آیین های جادویی بودیسم و بت پرستی و... تمایل محمدرضا پهلوی به بهائیان و بازگذاشتن دست آنها در امور در کنار لاابالی گری اخلاقی و ابتذال عمیق اخلاقی – که پیشتر به گوشه هایی از آن اشاره شد. انحرافی بود که در لایه های مختلف خاندان پهلوی نفوذ کرد. ترجیح دادن بهائیان به مسلمانان در دوره پهلوی دوم وضعیتی را ایجاد کرد که تعداد زیادی از اعضای فرقه ضاله در بدنه و راس حکومت نفوذ کردند. حضور رفیعی و عبدالکریم ایادی در دستگاه دولت، با وجود ادعای بهائیان با هماهنگی کامل بیت العدل (مرکز بهائیان در اسرائیل) صورت گرفت و به آنها اجازه داد در موارد مهم این نوع مشاغل را بپذیرند. غارت اموال منابع ملت مسلمان توسط حبیب ثابت، هژیر یزدانی، نعیمی (پدرزن خسروانی)، تژه و... در راستای همین انحراف مذهبی رژیم پهلوی و شخص شاه به وجود آمد و ایران را در سراشیبی نابودی و سقوط قرار داد.

منبع: ویژه نامه ایام


لینک مطالب مرتبط:

چرا انقلاب؛ چرا سقوط شاه؟ (1)

بیانات امام خمینی در بهشت زهرا سال 57

مرغ دل من

گذر از رنج‌ها

آن روزها چه شد ؟

ناکامی «سیا» در ایران جدی بود

رژه افسران نیروی هوایی با شاخه های گل