تبیان، دستیار زندگی
به نظر می رسد روحانیان دانشمند ، از این امکان تازه و پربار داشتن متون مکتوب ، مشتاقانه بهره می جستند . اوستای بزرگ با زند فارسی میانه ی آن همراه بود که اینک ( هر چند هنوز هم به خط ناقص پهلوی و با آن هزوارش ها ) به تمامی نگاشته شده بود . از جم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادبیات پهلوی

به نظر می رسد روحانیان دانشمند ، از این امکان تازه و پربار داشتن متون مکتوب ، مشتاقانه بهره می جستند . اوستای بزرگ با زند فارسی میانه ی آن همراه بود که اینک ( هر چند هنوز هم به خط ناقص پهلوی و با آن هزوارش ها ) به تمامی نگاشته شده بود . از جمله دیگر کارها در این زمینه این بود که روحانیان چکیده ها و مجموعه هایی از این زند درباره مضامین خاص را برای استفاده ی دیگران و نیز احتمالا بزرگان غیر روحانی فراهم آوردند . مهمترین این آثار ، بندهش ، به معنای آفرینش است که زند آگاهی به معنای آگاهی از زند ، هم خوانده می شود .

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
ادبیات پهلوی

سواد آموزی عامه در بین ساسانیان

این اثر در طول نسل ها افزوده هایی یافت و بازنویسی شد ، به طوری که سرانجام اثری مطول با سه مضمون عمده شد : درباره ی چگونگی آفریدگان خاکی ، و کیانیان که نیاکانان ادعایی ساسانیان باشند .

گسترش سواد به این معنی بود که در اواخر دوره ساسانی ، بسیاری از آثار سبک تر آموزشی دینی ( و غیر دینی ) هم نوشته شدند که اغلب تنها از نامشان خبر داریم . مجموعه هایی از سخنان حکمت آمیز محبوبیت داشتند که آنها را به خردمندان افسانه ای مشهور گذشته های دور ، یا دوره ی خود ساسانیان منسوب میدانستند . برخی از این سخنان حکمت های دنیوی بودند و بقیه جنبه ی آموزش اخلاق داشتند .

نام فارسی میانه ی این متن ها   اندرز  بود . یکی از آثار مهم این چنینی که احتمالا در سده ی ششم میلادی نگاشته شده و به نظر میرسد از این نوع باستانی ادبیات پدید آمده باشد . دادستان مینوی خرد است .

در این اثر جوینده ای در پی اثبات حقیقت کیش زرتشتی است و خود از مینوی خرد تعلیم می گیرد که اینگونه اظهار می دارد :

« از نخست ، من که خرد غریزی هستم از مینوان و گیتیان با اهرمزد بودم و آفریدگار اهرمزد ، ایزدان آفریده به مینو و گیتی و دیگر آفریدگان را به قدرت  خرد غریزی آفرید و نگاه میدارد و اداره می کند » .

آنگاه مینوی خرد ، جوینده را در باب آموزه های بنیادین این دین روشن می سازد ، و اصولی اخلاقی را تعیین می کند که باید راهنمای زندگی اش باشد و مختصری درباره ی دانش سنتی در برخی حوزاه ها ارائه می کند که از اوستا گرفته شده است .

در سراسر این اثر تاکید زیادی بر ثنویت می شود .

«  ایزدان گذشته از نیکی ، هیچ گونه بدی ندهند و اهریمن و دیوان ، گذشته از بدی ، هیچگونه نیکی ندهند »

سفارش میشود که از جمله وظایف بنیادین فرد مومن ، نمازهای سه گانه ی روز است برابر خورشید و مهر ، چون این دو با هم با هم حرکت می کنند . و برگزاری گاهنبارها ، انجام خودده و پرستش ایزدان و پرهیز از دیو پرستی.این چیزها را باید از وسایل حاصل از تلاش سخت به انجام رسانند و از آنها بی پناهان را پناه دهند ، بیچارگان را کمک کنند و نیکان را بهره رسانند .

مخاطب این کتاب که به زبانی روشن و ساده نوشته شده ، آشکارا مردم عادی هستند . از دیگر منابع می توان دریافت که در اواخر دوره ی ساسانی مردمان عادی تحصیل کرده ای هم بودند که به موضوعات دینی علاقه داشتند .

در یک متن کوچک موسوم به خسرو و ریدگ ( خسرو و غلامک ) خسرو از جوانی متعلق به خانواده ای نیک (پدر جوانک از بزرگان و مادرش دختر روحانی ای بلند پایه ای است ) ، به قصد آزمودن شایستگی اش برای ورود به جرگه ی غلامان وی ، درباره ی فضیلت هایش می پرسد . پاسخ های پسرک که نشان می دهند او در زمینه ی خوردنی ها و شراب ، موسیقی و شعر ، عطریات ، گل ها ، زنان ، زنان ، اسبان ، خبره است ، دنیایی سرشار از نعمت و خوشی های بی عش را به طور زنده تصویر می کنند . ولی جوانک مدعی است دانش وی حاصل آموزش دینی درستی است که دیده است :به هنگام ، به مدرسه ( فرهنگستان ) فرستاده شدم و به فرهنگ آموختن ، سخت بشافتم . و یشت و هادخت و بغان یسن و وندیداد را چون هیربدان از بر آموختم و بند بند زند را گوش فرا دادم . مرا دبیری آنگونه است که خوب نویس و تندنویس ، با انگشتانی هنرمندانه ام .

ظاهرا فرهنگستان ، مدرسه ای عمومی بود ( فرهنگ صرفا یعنی تربیت ) ، به طوری که از   هیربدستان  و   دبیرستان  خاص روحانیان و دبیران متمایز بوده است .
مورد دیگر مشابه با اظهارات این غلامک خیالی ، از زندگی واقعی مهرام گشنسب از بزرگان پارسی ، گزارش شده که مسیحی شد و به گفته ی قدیس گیورگیوس ، به سال 614 م در زمان خسروپرویز به شهادت رسید . مهرام گشنسب از سوی پدر با خانواده ی سلطنتی ساسانی خویشاوندی داشت و مادر او هم دختر یکی از روحانیان بلندپایه بود . وی که در جوانی یتیم شده بود ، به دست پدربزرگ پدری اش پرورش یافت که هر چند عامی بود ، ولی ( به گفته ی زندگینانه نویس مسیحی وی ) مهرام گشنسب را از همان سال های نخست در ادبیات پارسی و دین مغان آموزش داده بود ، چندان که پیش از هفت سالگی ، می توانست یسنا بخواند و برسم به دست گیرد گزارش توانایی وی شاهنشاه هرمزد [ چهارم پسر خسرو انوشیروان ] را بر آن داشت که وی را به دربار بخواند و فرمان دهد تا مطالبی از دین مغان را برخواند . وی بی درنگ چنین کرد. شاه خرسند شد و او را به غلامی خویش گماشت . وی بعدها مومنانه پیمان خودده بست و خواهر خویش را به زنی گرفت .


منبع: سایت تاریخ فا