تبیان، دستیار زندگی
براى هر قوم و جمعیّتى، زمان و سرآمد (معیّنى) است و هنگامى كه سرآمد آن ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى كنند، و نه بر آن پیشى مى گیرند». این آیات به صراحت هر چه تمام از فرصت محدود دنیا می گویند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرا مرگ؟

ضرورت مرگ

در مورد انسان نیز آیات گوناگونی اشاره به محدودیّت زمانی زندگی دنیایی می‌کنند از جمله می‌فرماید:« وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا یَسْتَقْدِمُون‏ [اعراف/34] براى هر قوم و جمعیّتى، زمان و سرآمد (معیّنى) است و هنگامى كه سرآمد آن‌ها فرا رسد، نه ساعتى از آن تأخیر مى‏‌كنند، و نه بر آن پیشى مى‌‏گیرند». این آیات به صراحت هر چه تمام از فرصت محدود دنیا می‌گویند.

ضرورت مرگ از نگاه عقل
همچنان‌که می‌دانیم زندگی در این دنیا با محدودیّت‌هایی روبروست و از سویی نیز آمال و آرزوهای انسان بی‌انتهاست لذا حکمت خالق بی‌همتا ایجاب می‌کند برای رساندن مخلوق خود به این آمال و مقاصد، دنیای دیگری بدون محدودیّت قرار داده باشد. حال باید دانست که اجرای عدالت در اغلب موارد به تمام معنا در این دنیا به واسطه محدویّتش ممکن نیست لذا برای رساندن حق به اهل آن و توبیخ ظالم باید همه به مرور وارد یک دنیای دیگر بشوند. واین معنای مرگ است.
توجّه کنیم که زندگی در این دنیا برای همه بالاخره با سختی‌هایی همراه است که بهترین راه درمان آن سختی‌ها مرگ است. لذا امیرالمؤمنین علیه السلام نیز می‌فرمایند:« نِعْمَ الدَّواءُ الأجلُ [2] خوب دارویى است اجل». البتّه منظور در این‌جا مرگی است که خودش انسان را فرا بگیرد نه امثال خودکشی و...!

اهمّیت روح
آن‌چه در مورد انسان اهمّیت دارد حقیقت و باطن اوست. حقیقت انسان همان روح اوست و جسم همچون ابزاری است که در خدمت روح انسان در این دنیا به کارهایی می‌پردازد.  پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید:« مَا خُلِقْتُمْ لِلْفَنَاءِ بَلْ خُلِقْتُمْ لِلْبَقَاءِ وَ إِنَّمَا تُنْقَلُونَ مِنْ دَارٍ إِلَى دَار[3] شما براى نابودى آفریده نشده‌‏اید بلكه براى ماندن و باقى بودن بوجود آمده‌‏اید و با مرگ، تغییر مكان می‌دهید و از منزلى به منزل دیگر انتقال مى‌‏یابید». مرگ باعث از بین رفتن جسم می‌شود؛ چون روح از آن جدا می‌شود. اجمالا باید دانست که روح انسان در سه دنیا وارد می‌شود. در این دنیای مادّی اسیر قفس جسم است و در برزخ وارد دنیایی با وسعت بسیار بیشتر می‌شود و اوج گسترش و شکوفایی آن در قیامت است پس با مرگ، روح انسان آزادی بیشتری پیدا می‌کند البتّه به شرطی که با آلودگی در دنیای مادّی این جهان خود را گرفتار و اسیر نکرده باشد.

مرگ و زندگی برای سنجش
قرآن کریم هدف از مرگ و زندگی را نشان دادن برتری انسان‌ها از لحاظ اعمال صالح می‌داند و می‌فرماید:« الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور[ملک/2] آن كس كه مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید كه كدام یك از شما بهتر عمل مى‏‌كنید، و او شكست‏‌ناپذیر و بخشنده است». "مى‏‌دانیم كه حقیقت مرگ انتقال از جهانى به جهان دیگر است، و این قطعا یك امر وجودى است كه مى‏‌تواند مخلوق باشد و اگر مرگ در اینجا قبل از حیات ذكر شده به خاطر تاثیر عمیقى است كه توجه به مرگ در حسن عمل دارد. گذشته از این‌كه مرگ قبل از زندگى بوده است.منظور از آزمایش خداوند نوعى پرورش است به این معنى كه انسان‌ها را به میدان عمل مى‏‌كشد تا ورزیده و آزموده و پاك و پاكیزه شوند. و لایق قرب خدا گردند".[4] امام صادق علیه السلام در رابطه با آیه فوق و عبارت " أَحْسَنُ عَمَلاً" می‌فرمایند:« لَیْسَ یَعْنِی أَكْثَرَكُمْ عَمَلًا وَ لَكِنْ أَصْوَبَكُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَةُ خَشْیَةُ اللَّهِ وَ النِّیَّةُ الصَّادِقَةُ وَ الْخَشْیَةُ ثُمَّ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْعَمَلِ حَتَّى یَخْلُصَ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ الْعَمَلُ الْخَالِصُ الَّذِی لَا تُرِیدُ أَنْ یَحْمَدَكَ عَلَیْهِ أَحَدٌ إِلَّا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ [5] منظور این نیست كدامیك بیشتر عمل مى‏‌كنید، بلكه منظور این است كدامیك صحیح‌تر عمل مى‏‌كنید، و عمل صحیح آن است كه توأم با خداپرستى و نیت پاك باشد، سپس فرمود: نگهدارى عمل از آلودگى سخت‏‌تر است از خود عمل، و عمل خالص صالح، عملى است كه نمى‏‌خواهى احدى جز خدا تو را به خاطر آن بستاید». از آن‌جا که مرگ نابودی نیست بلکه یک انتقال است پس می‌تواند خلق شود و سؤال در مورد این‌که چرا مرگ قرار داده شده است پاسخ داده می‌شود. انسان برای تکامل، نیاز دارد که از مرحله‌ای به مرحله دیگر و از دنیایی به دنیای دیگر منتقل شود و مرگ چیزی جز این انتقال و جابجایی نیست.

نتیجه این‌که؛ مرگ واقعیّتی حتمی است و دلیل وجود آن انتخاب و پاداش به بهترین‌هاست باید بهترین باشیم در این دنیا!

پی‌نوشت:
[1] دهخدا، ماده "أبوعلی سینا"، ص654
[2] شرح غررالحکم ج6 ، ص160 ، ح9905
[3] بحار الأنوار، ج‏58، ص 78
[4] تفسیر نمونه، ج‏24، ص 316
[5] البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏5، ص 435


رهپویان قرآن

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .