تبیان، دستیار زندگی
واقعا برای من و شهید چمران سخت بود که از پدرمان پول بگیریم. آن شهید در دست نوشته هایش نوشته است که پول گرفتن از پدر آنقدر سخت بود که من مسیر بازار تا دانشگاه را پیاده می رفتم تا نیاز نباشد که از پدر پول بگیرم. من هم معمولا پیاده می رفتم و پیاده برمی گشتم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مهدی جابری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از جوراب بافی تا لباس ریاست شورا

واقعا برای من و شهید چمران سخت بود که از پدرمان پول بگیریم. آن شهید در دست نوشته هایش نوشته است که پول گرفتن از پدر آنقدر سخت بود که من مسیر بازار تا دانشگاه را پیاده می رفتم تا نیاز نباشد که از پدر پول بگیرم. من هم معمولا پیاده می رفتم و پیاده برمی گشتم.

بخش سیاست تبیان/ مهدی جابری
چمران

مهدی چمران سال های سال است که در شورای شهر تهران حضور دارد و بیشتر این سال ها ریاست شورای شهر را هم برعهده داشته است. همزمان با سالروز شهادت دکتر مصطفی چمران به سراغ رئیس شورای شهر تهران رفتیم و با او درباره خودش و برادرش گفتگویی کوتاه داشتیم که در زیر می خوانید.

آقای چمران! می دانیم که در دوران دفاع مقدس، کشورمان با تحریم تسلیحات و تجهیزات جنگی مواجه بود. برادر شما شهید مصطفی چمران چگونه بر این تحریم ها فائق آمد و با کمترین تجهیزات و سلاح ها، بزرگترین پیروزی ها و افتخارات را به دست آورد؟

دکتر چمران ستاد جنگ های نامنظم را در کنار مقام معظم رهبری تاسیس کرد و همین ستاد منجر به دستاوردها و پیروزی های بزرگ شد. او همچنین یک دانشمند بزرگ بود و زمانی که در آمریکا یک پژوهشگر برجسته شناخته می شد، افراد زیادی همپای او و در سطح او نبودند. اگر ما بخواهیم فقط به تحلیل شخصیت علمی ایشان بپردازیم، می توان وی را یک دانشمند مطرح ایرانی دانست. بنابراین چنین شخصیتی اصلا تمایل نداشت که بدون مطالعه و تحلیل های کارشناسی به دل دشمن بزند تا شاید به طور اتفاقی پیروز شود یا تلفات بدهد و شکست بخورد.

نظر شهید چمران درباره تحریم های آمریکا چه بود؟ بالاخره آغاز تحریم ها زمانی بود که ایشان در وزارت دفاع حضور داشت.

بعد از اینکه دکتر چمران وزیر دفاع شد، اداره دفتر قبلی خود که "دفتر امور انقلاب" نام داشت را به من سپرد. شهید چمران آنجا را دوست داشت؛ چون شکل نظامی نداشت و مردم راحت تر می توانستند رفت و آمد کنند و بیشتر ملاقات های مردمی ایشان همانجا برگزار می شد و حتی تا نیمه های شب هم این ملاقات ها ادامه داشت. بنابراین اداره آنجا را به من سپردند.

دکتر چمران معتقد بود که این تحریم ها موجب می شود که ما به فکر ساختن کشورمان باشیم و خودمان را بیابیم و این جای شکر دارد

یک روز که در دفتر امور انقلاب بودیم، یکی از دوستان شهید چمران که دکترای الکترونیک داشت و قبلا با هم در آمریکا همکلاس بودند، از نیجریه به دفتر ما آمد. او آن زمان در کشور خودش وزیر بود. جالب این بود که ایشان آمده بود تا به ما بگوید که "شما اگر فکر خودتان نیستید، فکر کشورهایی مثل ما را بکنید. همه نگاه ها به ایران است و هروقت در کشور ما اختلافات سیاسی ایجاد می شود ما نگران می شویم اما شما هرچه قدر متحدتر باشید و قدرتمندتر جلو بروید ما هم احساس قدرت بیشتری داریم." دکتر چمران خطاب به من گفت: ببین دوست من چه می گوید و اتحاد ما در ایران چه امیدی به کشورهایی مثل نیجریه می دهد. من به دکتر چمران گفتم که آیا خبر دارید که امریکا همین امروز ما را تحریم کرده است. جالب است که دکتر دستان خود را بالا برد و گفت: خدا را شکر! به ایشان گفتم: می دانید اصلا چه شده است؟ این تحریم یعنی اینکه ما نمی توانیم سلاح بخریم. آیا می دانید که بسیاری از سلاح هایی که تا امروز به ایران می آمده ساخت امریکاست؟ اما ایشان پاسخ داد: بله! خدا را شکر می کنم. چون من مدام به این دوستانمان در وزارت دفاع می گویم که برای تولید تجهیزات نظامی و دفاعی کاری بکنید اما آنها می گویند وقتی سلاح وارد می شود چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و تولید کنیم! دکتر چمران معتقد بود که این تحریم ها موجب می شود که ما به فکر ساختن کشورمان باشیم و خودمان را بیابیم و این جای شکر دارد.

آیا به دست آوردن دانش و علم برای تولید سلاح و تجهیزات نظامی سخت نبود؟ دکتر چمران چگونه توانست بر محدودیت ها غلبه کند و از آنها فرصت بسازد؟

دکتر چمران دقیقا از روزی که آمریکا ما را تحریم کرد، کار خود را در وزارت دفاع برای ساخت و تولید سلاح و تجهیزات دفاعی و نظامی آغاز کرد و این کار با تاسیس "مرکز تحقیقات و گسترش صنایع دفاعی" آغاز شد که هنوز هم این مرکز وجود دارد. یادم هست که صنایع دفاعی ما قبل از تحریم ها، تنها چیزی که می توانست بسازد جعبه مهمات و "یقلوی" بود! (یقلوی: ظرف غذای فلزی استوانه ای) چراکه زمان شاه اصلا اجازه نداده بودند که ایرانی ها به دانش تولید سلاح دسترسی داشته باشند و حتی آن زمان روی تمام بسته های تجهیزات و مهمات نوشته شده بود: "خیلی محرمانه!" یعنی ایرانی ها نباید آن را باز می کردند و چیزی می فهمیدند! اما بعد از انقلاب و با آغاز تحریم ها همه چیز تغییر کرد. چون دیگر "خیلی محرمانه" برای ما معنا نداشت و تمام آنها را باز کردیم تا با علم و دانش ساخت سلاح آشنا شویم. بنابراین دکتر چمران زمانی که وزیر دفاع بود برای پژوهشگران و دانشمندان و محققان امکان و شرایطی را فراهم کرد که به تمام این اطلاعات دسترسی داشته باشند. ایشان باب بسیار خوبی باز کرد تا تمام وسایل و تجهیزات مورد نیازمان را خودمان بسازیم و روی پای خودمان باشیم. ایشان بر استقلال و پیشرفت تاکید زیادی داشت.

دکتر چمران نوشته های ادبی تاثیرگذار و پرمحتوایی دارد. چگونه می شود که فردی که از نظر دشمنان یک چهره خشن و سخت است، اینچنین شاعرانه و ادیبانه و با احساس می نویسد؟

شهید چمران شخصیت چند بعدی داشت. اتفاقا او همیشه درباره حضرت علی (ع) صحبت می کرد و می گفت آن حضرت جامع اضداد بود و صفات متضاد را با یکدیگر جمع کرده بود؛ شهید چمران می گفت حضرت علی (ع) در عین اقتداری که در عرصه نبرد و جنگ داشت و دشمنان از او می هراسیدند، همان شخصیت در مقابل اشک یتیم آب می شد و تحمل نداشت. همچنین ان حضرت در میانه جنگ، خطبه هایی را نوشتند که برای همیشه تاریخ ماندگار شد. در حالی که این امکان وجود داشت که خطبه ها در زمانی غیر از جنگ نوشته شود. بنابراین شاگردان مکتب علی (ع) از جمله شهید دکتر چمران نیز با اقتدا به مولای خود تلاش می کنند که تا حد امکان و وسع خود در مسیر آن حضرت گام بردارند. دکتر چمران وقتی دانش آموز دوره دبیرستان بود و انشا می نوشت، بسیار زیبا می نوشت و یادم هست که یکبار او در نوشتن انشا به من کمک کرد و معلم من متوجه شد که این نوشته مال من نیست! این در حالی است که انشای من خوب بود و من بهترین انشا نویس مدرسه و شاگرد اول بودم اما قلم شهید چمران آنقدر زیبا بود که به راحتی برای معلمان مدرسه قابل تشخیص بود.

الان به جز حضور در شورای شهر، چه کار می کنید؟

من قبلا دانشکده هنرهای زیبا بودم. به طراحی علاقه دارم و هنوز هم مداد اتودم را دارم و هر وقت به دانشکده می روم کنار دوستانم از آن استفاده می کنم.

از نوجوانی و جوانی خودتان و شهید چمران بگویید. آن زمان فقط درس می خواندید یا اینکه مشغول به کار هم بودید؟

زمانی که دانش آموز مدرسه بودم به پدرم در جوراب بافی کمک می کردم. بعد که پدرم این کار را کنار گذاشت، همراه با دوستم که مغازه الکتریکی داشت کار سیم کشی خانه های مردم را انجام می دادیم و من حتی در کنار درس خواندن این کار را انجام می دادم. از سال 1342 یعنی دو سال بعد از رفتن به دانشگاه هم کار کردم. چون باید هزینه هایم را خودم تامین می کردم. از سیم کشی برق خانه ها گرفته تا کار در دفاتر مهندسین معمار؛ زمانی که دانشجو بودم خودم به صورت مستقل کار می کردم یعنی کارهای سیم کشی یک خانه را می گرفتم و بعد از طراحی، به تنهایی انجام می دادم. من در زمینه طرح جامع مشهد هم کار کردم و عضو تیم طراح آن بودم که یکی از پیشرفته ترین شهرسازی های کشور است. دکتر چمران هم مثل من معتقد بود که باید روی پای خودش بایستد.

برادران من در خانه نقشه ساختمان می کشیدند و من هم با این کارها آشنا شدم. بنابراین هر پروژه ای که نیاز به مهندسی سیم کشی داشت، آن را به من واگذار می کردند. من استاد سیم کشی "روکار" بودم چون باید تمیز و صاف انجام می شد و کار هر کسی نبود و من آن را با مهارت انجام می دادم. حتی در کنار این کارها، زمانی که دبیرستان بودم کلاس زبان انگلیسی هم می رفتم که آن زمان اسمش "کلاس زبان ایران و آمریکا" بود.

واقعا برای من و شهید چمران سخت بود که از پدرمان پول بگیریم. آن شهید در دست نوشته هایش نوشته است که پول گرفتن از پدر آنقدر سخت بود که من مسیر بازار تا دانشگاه را پیاده می رفتم تا نیاز نباشد که از پدر پول بگیرم. من هم معمولا پیاده می رفتم و پیاده برمی گشتم.