تبیان، دستیار زندگی
مفهوم شب قدر از نگاه پژوهشگران شعر و ادی فارسی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جلوه های شب قدر در شعر کهن ایران

مفهوم شب قدر از نگاه پژوهشگران شعر و ادب فارسی

فرآوری: فاطمه جعفرخانی - بخش ادبیات تبیان
جلوه های شب قدر در شعر کهن ایران

«شب قدر» در شعر كهن فارسی واژه ی نام آشنایی است؛ شاعران كلاسیك ادب فارسی هم چون مولانا و حافظ در اشعار خود به وفور از اصطلاح «شب قدر» استفاده كرده  و این میراث گران بها را برای اسلاف خود به یادگار گذاشته اند. نظران و دیدگاه های کارشناسان شعر و ادب را در این موضوع مرور می کنیم:

قدریه مولانا و تذکر به خروج از غفلت


رضا اسماعیلی، پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی با بیان اینکه شاعران سبک عراقی از جمله سنایی، عطار، مولانا، حافظ و خواجوی کرمانی با توجه به مشرب خود، لیالی قدر را در لایه ای از تعابیر عرفانی به تصویر کشیده اند، توضیح می دهد: زمانی که شعر شاعران سبک عراقی را مرور می کنیم درمی یابیم که این شاعران از شب قدر به عنوان «خلوت با دوست»، «بشارت» و «تجلی کمال و جمال عرفانی» نام برده اند.
اسماعیلی با بیان اینکه لسان الغیب از لیالی قدر به عنوان شب های بشارت و زمانی که دروازه آسمان به روی سالک باز می شود یاد می کند و می گوید:
 «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند/ و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند/ چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر که این تازه براتم دادند»
 و در غزلی دیگر از شب قدر به عنوان شبی یاد می کند که سالک به قرب دوست و خلوت وصل می رسد که در این ابیات آمده است که :
«آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است/ یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است» حافظ معتقد است که سالک در شب قدر به دولت می رسد.

این پژوهشگر می گوید: همام تبریزی از شب قدر به عنوان شبی که در آن تقدیر بشری نوشته می شود، یاد می کند و توصیه دارد که نباید فرصت این شب را از دست بدهیم:
 «رمضان رفت و ندانم که ز ما بد خشنود/ یا نه اندیشه آن ذوق دل ما بربود/ عمل ما اگر این است که ما می بینیم/ نرود ماه مبارک ز بر ما خشنود/ از شب قدر ندانیم نشانی جز نام/ چشم آلوده ما محرم آن حال نبود».

شاعر با اشاره به آیات قرآن می گوید که هنوز نتوانسته ایم از برکات شب قدر استفاده کنیم و فقط نامی از آن به گوش ما رسیده است.
این مدرس زبان و ادبیات فارسی می افزاید: مولانا نیز اشعاری با مضمون قدریه دارد که ما را به خروج از غفلت و راه یافتن به خلوت انس تذکر می دهد.
مهمان توام اى جان زنهار مخسب امشب /اى جان و دل مهمان زنهار مخسب امشب
 روى تو چو بدر آمد امشب شب قدر آمد/ اى شاه همه خوبان زنهار مخسب امشب
 اى سرو دو صد بستان آرام دل مستان / بردى دل و جان بستان زنهار مخسب امشب
 اى باغ خوش خندان بی تو دو جهان زندان/ آنى تو و صد چندان زنهار مخسب امشب

تجلی شب قدر در شعر فارسی ناکافی است

مرتضی امیری اسفندقه شاعر و رمضان پژوه،تجلی شب قدر را در ادبیات ناكافی می داند و می گوید: تجلی ماه مبارك رمضان و شب قدر آن گونه كه  شایسته است در شعر فارسی بیان نشده و در اشعار شاعرانی مانند فرخی سیستانی و منوچهری دامغانی صحبت از شكوه ماه مبارك رمضان وجود ندارد.

وی تاکید می کند: شب قدر در چشم انداز شاعران  پنهان بوده است و در دوره ی نخستین سبك خراسانی نامی از آن را نمی توان یافت اما به مرور شب قدر در گستره ی ماه مبارك رمضان در اشعار شاعرانی مانند حافظ و مولوی تجلی یافت.
این رمضان پژوه درباره ی جایگاه شب قدر در اشعار مولوی و صائب تبریزی معتقد است: مولوی به اسرار باشكوه ماه مبارك رمضان و به نزول قرآن در این ماه اشاره دارد اما به طور كلی به مقوله ی شب قدر نپرداخته است و صائب تبریزی تنها در یك غزل از منزلت شب قدر و عید فطر یاد می كند اما اشاره ی  صریح به اسرار شب قدر ندارد.

جلوه های شب قدر در شعر کهن ایران

شب قدر در نگاه حافظ شب پیوند و وصال است


دكتر سید «میرجلال الدین كزازی» استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: شب قدر در باورهای اسلامی، گرامی ترین شب سال است و در چشم خواجه ی بزرگ، شب پیوند و دست یابی به دوست شمرده می شود؛ برای نمونه در آغازینه ی غزلی، حافظ می گوید:

«آن شب قدری كه گویند اهل خلوت امشب است/ یارب این تأثیر دولت از كدامین كوكب است»
 در این بیت حافظ آشكارا شب قدر را از نظر اهل خلوت كه كنایه ای از گوشه گیران، پارسایان و درویشان است، شب بخت یاری خود دانسته است؛ شبی كه در آن كام یافته است كه در كنار یار باشد.
کزازی با اشاره به اینکه حافظ تنها دو یا سه بار صریحاً از شب قدر در غزل های خود یاد كرده است می گوید:آن چه در این یادكردها كم وبیش همواره دیده می شود شب قدر را با شب پیوند و وصال یكی دانسته است؛ همان طور كه می گوید:
«شب قدری چنین عزیز و شریف/ با تو تا روز خفتنم هوس است»
یا در غزلی دیگر می گوید:
«در شب قدر ار صبوحی كرده ام عیبم مكن/ سرخوش آمد یار و جامی در كنار طاق بود»

در این ابیات خواجه از آمدن یار كه نوید پیوند و وصال است سخن گفته؛ او در واقع شبی كه یار در آن به كنار و دیدار حافظ آمده است را شب قدر خوانده و در این شب به بزم و شادمانی رسیده است.

استاد ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی  بیتی دیگر از خواجه شیراز را مثال می زند: حافظ در غزل «چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی/ آن شب قدر كه این تازه براتم دادند» از آزمون درویشانه و نهایان گرایانه ی خود سخن گفته؛ آزمونی كه زندگانی او را دگرگون كرده است و در این آزمون او توانسته است با دوست پیوند بگیرد و دیدار كند.

کزازی با اشاره به اینکه حافظ تنها دو یا سه بار صریحاً از شب قدر در غزل های خود یاد كرده است می گوید:آن چه در این یادكردها كم وبیش همواره دیده می شود شب قدر را با شب پیوند و وصال یكی دانسته است.

دكتر كزازی می گوید: اگر در بیت هایی از حافظ كه در آن ها از شب قدر سخن رفته است، باریك بیاندیشیم و درنگ كنیم، می بینیم كه در همه ی آن ها به گونه ای شب قدر برابر شمرده شده است با شب پیوند و وصال در چشم رهرو درویش خداجوی كه می خواهد خداخوی شود و آرمان برترین آرزو آن است كه بتواند به دوست راه ببرد.


راه بردن به دوست برابر با رفتن و گسستن از خویش است؛ زیرا تا هنگامی كه(من) برجاست جایی برای (او) نیست؛ هنگامی كه (او) آمد (من) به ناچار رخت خواهد بربست. از آن جاست كه در چشم خواجه نیز شب قدر كه گرامی ترین شب سال است، شبی است كه بنده در آن بتواند از خود برهد و با دوست پیوند بگیرد.

نگاه سعدی به شب قدر، سنتی نیست

کورش کمالی سروستانی، پژوهشگر و رئیس مرکز سعدی شناسی شیراز با بیان اینکه ماه رمضان، روزه و شب قدر فضایی را برای ارائه دیدگا ه های شاعران بزرگ ما درباره توحید، خداوند و وصل و فراق فراهم می کند، می گوید: سعدی در بوستان، گلستان و غزلیات خود به شب های قدر پرداخته و در جاهایی دیدگاه وی نسبت به شب های قدر فراتر از نگاه سنتی است.

کمالی سروستانی می افزاید: در دیدگاه سنتی شب قدر زمانی است که تقدیر و سرنوشت بشر رقم می خورد، ولی سعدی فراتر می رود و ارزش شب قدر را خیلی بالاتر از این می داند که در این ابیات آورده است که:

«اگر شب ها همه قدر بودی/ شب قدر بی قدر بودی»
و در جای دیگری می گوید:
 «تو را قدر اگر کس نداند چه غم/ شب قدر را می  ندانند هم».

در دیدگاه سنتی شب قدر زمانی است که تقدیر و سرنوشت بشر رقم می خورد، ولی سعدی فراتر می رود و ارزش شب قدر را خیلی بالاتر از این می داند

.این پژوهشگر تصریح می کند: این بیت عجیب سعدی «آن که گویند به عمری شب قدری باشد/ مگر آن است که با دوست به پایان گیرند» اشاره می کند که نیازمندی سعدی به شب قدر متعالی تر از رفع نیازهای دنیوی و حتی معنوی است و وی حضرت دوست را می خواهد.
رئیس مرکز سعدی شناسی شیراز ادامه می دهد: سعدی در بوستان می گوید:
 «شب قدری بود که دست دهد/ عارفان را سماع روحانی»
این سماع روحانی به دلیل وجه وصلی شب قدر است. و این بیت نیز بیانگر همین مطلب است که:
 «ای دوست روزهای تنعم به روزه باش/ باشد که در فتد شب قدر وصال دوست»


منابع:
ایکنا
فارس