تبیان، دستیار زندگی
در جامعه ما به خبرنگار همیشه با دو دید نگاه می کنند؛ عده ای با نگاهی مثبت و دیگری با نگاهی منفی؛ برخی از مرم خبرنگار را شخصی فضول، پررو و حاضر جواب که نه تنها خود همیشه به دنبال دردسر است بلکه دیگران را هم به دردسر می اندازد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چند دقیقه ای از زندگی یک خبرنگار در ماه رمضان

در جامعه ما به خبرنگار همیشه با دو دید نگاه می کنند؛ عده ای با نگاهی مثبت و دیگری با نگاهی منفی؛ برخی از مرم خبرنگار را شخصی فضول، پررو و حاضر جواب که نه تنها خود همیشه به دنبال دردسر است بلکه دیگران را هم به دردسر می اندازد ...

بخش ارتباطات تبیان
خبرنگار

«پویا»؛ ماه رمضان است و خبرنگاران مسلمان و پایبند به دین و شرع کم نیستند. حال و هوای یک خبرنگار در ماه مبارک رمضان همچون حال و هوای پرستویی است که صبح اول وقت از خواب بیدار می شود، وسایلش را در کیفش می گذارد و به دنبال  سوژه هایش حرکت می کند؛ شاید برای یک خبرنگار هر چیزی بتواند سوژه باشد ولی اینکه خودش سوژه یک گزارش شود، نور علی نور است.
دنیای خبر سراسر هیجان است و برای خبرنگار همه چیز می تواند خبر و سوژه باشد؛ سوژهایی که گاهی تلخ و گاهی شیرین هستند.
وقتی هنگام سحر از خواب بیدار می شود تا دانه خرمایی در دهان بگذارد، خرما برایش یک دنیا حرف دارد، صدای رادیو را کمی زیاد می کند، دعای ابوحمزه ثمالی روحش را جلا می دهد،گوینده رادیو هر چند دقیقه اعلام می دارد که تا اذان صبح به افق تهران چه زمانی باقی مانده است؛ آرام آرام غذایش را که میخورد به اطرافش دقت هم می کند، به پشت پنجره آشپرخانه که به خیابان مشرف است می رود؛ خیابان خلوت است و چراغ زرد رنگ و خطهای سفید  از آرامش خاص در هنگام سحر برایش سخن می گویند، گوینده رادیو همچون طوطی باز ساعت را اعلام می کند؛ یک دقیقه تا اذان صبح به افق تهران ...
آن صدای خاص و پیش آهنگ قبل از اذان همه وجودت را درگیر می کند. ندای الله اکبر در آسمانها می پیچد، استکان چای در دستانش گرمی خودش را کم کم ازدست می دهد و او همچنان نظاه گر خیابانی هستی که از طلوع آفتاب برای او حرفای فراوانی خواهد داشت.

خبرنگاری یکی از مشاغل سخت و طاقت فرسای جهانی اما پرهیجان

خبرنگار هم مثل مابقی انسانها است؛ خوب،  بد، زشت و زیبا در صنفشان وجود دارد، غذا می خورد، اکسیژن استنشاق می کند، به آب و غذا احتایج دارد، استراحت می کند، خانواده دارد، مثل بقیه دغدغه های روزمرگی دارد  و ده ها مورد دیگر که همه انسانهای جامعه ما با آن درگیر هستند.

وقتی شما خبرنگار هستید باید بدانید که یکی از سخت ترین شغلهای دنیا را انتخاب کرده اید؛ شغلی که با همه فراز و نشیبهایش  شیرینیهای خاص خودش را هم دارد.
در جامعه ما به خبرنگار همیشه با دو دید نگاه می کنند؛ عده ای با نگاهی  مثبت و دیگری با نگاهی منفی؛ برخی از مرم خبرنگار را شخصی فضول، پررو و حاضر جواب که نه تنها خود همیشه به دنبال دردسر است بلکه دیگران را هم به دردسر می اندازد؛ در برخی موارد با دیدی رادیکالی تر، خبرنگار را کسی می دانند که یک جاسوس جیره خوار حکومتی  یا  فلان سازمان و فلان جریان است؛ عده ای هم هستند که به خبرنگار نگاهی علمی و اهل قلم و فرهنگ دارند و برای آن ارزش والایی قائل می شوند.
خبرنگار هم مثل مابقی انسانها است؛ خوب،  بد، زشت و زیبا در صنفشان وجود دارد، غذا می خورد، اکسیژن استنشاق می کند، به آب و غذا احتایج دارد، استراحت می کند، خانواده دارد، مثل بقیه دغدغه های روزمرگی دارد  و ده ها مورد دیگر که همه انسانهای جامعه ما با آن درگیر هستند.

مرگ من فدای آگاهی تو

خبرنگار حرفه ای با اعمال شاقه است؛ اعمالی که هر کسی تاب تحمل آن را ندارد؛ شاید برایتان جالب باشد که همه دار و ندار یک خبرنگار از مال دنیا فقط یک قلم و چند کاغذ و اگر اوضاع مالی خوبی داشته باشد یک لپ تاپ است و چه پادشاهی می کند باهمین اقلام؛ پادشاهی در اوج بی پولی.
خبرنگار یک رسالت مهم دارد، رسالتی که به آن عشق می ورزد و آن هم روشنگری و آگاهی دادن است؛ در تاریخ خبرنگاری بارها اتفاق افتاده است که خبرنگاران برای آگاهی دادن و روشنگریهایشان، جان خود را از دست داده اند و آن شعار معروف "مرگ من فدای آگاهی تو".
گاهی اوقات برای اینکه بتوانید یک سوژه و یک گزارش بگیرید باید هفت خوان رستم را طی کنید؛ باید همچون رزمنده ای دلاور جان خود را بر  دست بگیری و خط شکن به میدان نبرد پا بگذارید!
تهدید به مرگ به کتک و به زندان، دادگاهی شدن و ده ها مورد دیگر از تهدیدات را به جان میخرد تا بتواند برای آگاهی جامعه خود قدمی برداشته باشد و به جنگ جهالیت و خرافه پرستی برود که سلاحش همان قلم است.
همان قلمی که می تواند تو را در اوج بی پولی به یک پادشاه درستکار تبدیل کند و یا به سفاک.
سوژه هایت را که  در  دفتر یادداشت نوشتی آرام آرام می خوانی و برای هرکدامشان یک دل سیر حرف داری.
نگاهی به آسمان می اندازی و مشاهده می کنی که آفتاب در حال غروب کردن است و باید به خانه برگردی؛ بر سر سفره افطار که نشستی نگاهت به همان خرما می افتند، خرمایی که شیرینی اش برایت حرفهای فراوان دارد.
آری خبرنگاری شغلی است همچون رزمندگان واقعی که سلاحش همان قلمش است.

وقتی شما خبرنگار هستید باید بدانید که یکی از سخت ترین شغلهای دنیا را انتخاب کرده اید؛ شغلی که با همه فراز و نشیبهایش  شیرینیهای خاص خودش را هم دارد.

«بسیج رسانه» نوشت، یکی از همین خبرنگاران که در سرویس فرهنگی روزنامه ای کثیر الانتشار کشور فعالیت می کند در خصوص حال و هوای  ماه مباک رمضان می گوید: وقتی ماه رمضان آغاز می شود حال و هوای عجیبی سطح جامعه فرا می گرید؛ من با خیلی از افرادی که حتی تقیدی به مسائل شرعی ندارند مصاحبه کرده ام و همه آنها به اتفاق از شیرینی و لذت ماه رمضان به خصوص لحظه غروب و اذان مغرب  و آن آرامش خاصش سخن گفته اند.
این دوست خبرنگار در ادامه حال و احوال خود در این ماه  افزود: کار کردن در ماه رمضان با دیگر ماه های سال تفاوت دارد. وقتی تو لبانت تشته و خشک شده است ولی باز هم باید برای ارتقای آگاهی مردم به سخن بپردازی و روشنگری کنی، چشمانت خسته است ولی باید آن را به صفحه کاغذت بدوزی؛ جسم و جانت کسل است اما باز هم برای خلق خدا باید نوشت و کار کرد.
این خبرنگار فرهنگی از سختیهای کار کردن ولی شیرین در ماه مبارک رمضان بیان کرد: من در ماه رمضان از صبح زود که از خانه بیرون می روم باید بخشی را در اداره باشم و مابقی روز را در خیابان و مراکز مختلف سپری کنم تا بتوانم انواع و اقسام گزارشهایی را که برای مردم جالب  است را تهیه کنم؛ گاهی تشنگی و خستگی بر من چنان چیره می شود که رمقی برای حرکت کردن ندارم اما عشق به آگاه سازی مردم و علاقه ای که به کارم دارم همیشه این انگیزه را در درونم شاد و زنده نگه می دارد.
وی در پاسخ به این سوال که شیرین ترین لحظه گزارش یا خبر نوشتن کدام است، می گوید: وقتی  گزارشی را که از مشکلات مردم تهیه کردی واین گزارش باعث حل آن مشکل می شود، حلاوت و شیرینی عجیبی دارد که قابل وصف نیست و خستگی را ازتنت به در می کند.



منبع:تسنیم