تبیان، دستیار زندگی
رمان نوجوان «دروغگو و جاسوس» نوشته ربکا استید با ترجمه مژگان کلهر شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«دروغگو و جاسوس» قدم به کتابفروشی ها گذاشت

رمان نوجوان «دروغگو و جاسوس» نوشته ربکا استید با ترجمه مژگان کلهر منتشر شد.

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان
کتاب دروغگو و جاسوس

رمان نوجوان «دروغگو و جاسوس» نوشته ربکا استید با ترجمه مژگان کلهر توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

رمان نوجوان «دروغگو و جاسوس» نوشته ربکا استید به تازگی با ترجمه مژگان کلهر توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب صد و هفتاد و دومین عنوان مجموعه «رمان نوجوان» است که توسط این ناشر منتشر می شود.

داستان این رمان از این قرار است که جورج ۱۲ ساله در آپارتمان جدید با همسایه شان «امن تر» دوست می شود. امن تر می خواهد راز آقای ایکس را که هر روز با یک چمدان می آید و می رود و یک کلمه هم با کسی حرف نمی زند، کشف کند. در این میان جورج با پیوستن به انجمن جاسوسی امن تر تلاش می کند تا پرده از این راز بردارد. ناگهان جاسوس به راز عجیب دیگری پی می برد که اصلا نمی شود باورش کرد...

ربکا استید نویسنده این رمان، از وقتی کودک بوده دوست داشته بنویسد و معتقد است خوش شانس بوده که نویسنده های شهرش به مدرسه او آمده و یک مجله مدرسه ای منتشر شد.

کتاب «دروغگو و جاسوس» افتخارات زیادی را برای نویسنده اش به ارمغان آورد. او به خاطر این کتاب جایزه گاردین را در سال ۲۰۱۳ از آن خود کرد و نامش در فهرست کتاب های خواندنی آمریکا و پرفروش های نیویورک تایمز قرار گرفت.

در قسمتی از این رمان می خوانیم:

به طرف دوربین لابی می روم و دکمه آن را فشار می دهم. تصویر در لابی روی صفحه ظاهر می شود. چاقو را محکم در دستم فشار می دهم. پاهایم سوزن سوزن می شوند. انگار من در آپارتمان یک غریبه را باز کرده ام و دارم آن تو راه می روم، همه جا را نگاه می کنم و به وسایل دست می زنم. همان حسی را دارم که موقع بادبادک بازی کنار دریا همراه بابا به من دست می دهد. انگار نگه داشتن نخ بادبادک یعنی بخشی از من آن بالابالاها توی آسمان است.

به ساعت نگاه می کنم. هر دو دقیقه صفحه نمایشگر خاموش می شود و من دکمه را می زنم تا تصویر دوباره برگردد. ۶ دقیقه گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده. در این مدت من ۳ بار دکمه صفحه را فشار داده ام. سوزن سوزن شدن پاهایم از بین رفته. با خودم می گویم کاش یک صندلی می آوردم و رویش می نشستم.

بعد بالاخره چیزهایی اتفاق می افتد. بچه صدا گاوی با پرستار نوجوانش وارد لابی می شود. پرستار هدفون توی گوشش گذاشته و به نظرم در کوله پشتی اش دنبال کلید می گردد. بچه صدا گاوی دور چیزی چرخ نمی زند و هیچ کاری نمی کند. انگار کمی هم ناراحت است.

من دکمه حرف زدن را فشار می دهم و می گویم: «تق! تق!»...

این رمان با ۲۲۴ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۰۰ هزار ریال منتشر شده است.


منبع: مهر

این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .