تبیان، دستیار زندگی
ی (1) مقدمه: بی تعارف جسارت می خواهد پرداختن به موضوع آشنا اما ناشناخته ای چون دل نوشته های نگاشته بر اتوموبیلها. زیرا این موضوع سهل و ممتنع، در ابتدا آنقدر پیش پا افتاده و مستعمل مینماید که عنایت به آن به مثابه پر...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأملی در ادبیات جاده‌ای (1)


مقدمه:

بی تعارف جسارت می خواهد پرداختن به موضوع آشنا اما ناشناخته ای چون دل نوشته های نگاشته بر اتوموبیلها.

زیرا این موضوع سهل و ممتنع، در ابتدا آنقدر پیش پا افتاده و مستعمل مینماید که عنایت به آن به مثابه پرداختن به بدیهیات جلوه میکند.ضمن آنکه تاکنون کنکاش دقیق و تقسیم بندی صحیحی نیز از آن نشده است. به همین دلیل بیم آن میرود که این اشعار ، جملات و تک واژه ها که نگارنده از آنها با عنوان "دل نوشته" نام میبرد( زیرا نوشته هایی هستند که از دل برخاسته اند) بی شناخت چگونگی پیدایش و تغییرات آن در طول زمان و چگونگی تعاملی که با جامعه دارد ، به فراموشی سپرده شود.همچنان که طی اعصار و قرون ماضی ، بسیار دیوارنوشته ها ، شب نامه ها و یا زبانزدها و قصه های عامیانه به قعر نسیان فرو شده اند ، بی آنکه حاصلی از آن ، به امروز رسیده باشد.

اما ابتدا باید ثابت کنیم که دل نوشته‌ها بخشی از ادبیات عامیانه محسوب می‌شوند. سپس به شناخت و تقسیم‌بندی آن مبادرت نماییم. بدون شک، هر آنچه از دل مردم عامی برمی‌خیزد، ابتدا به‌صورت شفاهی اتفاق می‌افتد و در سطحی وسیع شایع می‌گردد و گاه نیز به صورت مکتوب در جایی محفوظ می‌شود که همه اینها، بخشی از فرهنگ و یا دانش علوم محسوب می‌شوند و از این پیکره هر کدام که ژرف‌تر و عمیق‌تر و تأثیرگذارتر باشد، دیرپاتر و ماندگارتر خواهد بود و نوشته‌های مورد نظر ما از این دسته‌‌‌اند. درست است که نوشته‌هایی که عموماً رانندگان جاده و به ندرت مردم عادی بر پیشانی یا کنار‌ه‌ها و قسمت‌های دیگر اتومبیل‌هایشان می‌نویسند، عموماً بر گرفته از ادب فارسی است و شاید چنین به نظر آید که این نوشته‌ها تکرار نکته‌های نغز کهن مایه‌های ادب ماست، اما نمی‌توان انکار کرد که بسیاری از زیانزدهایی هم که هنوز مکتوب نشده‌اند، به این دسته از نوشته‌ها اضافه می‌گردند. این درست است که آبشخور اصلی این دل نوشته‌ها، ادب کهن است، اما تلفیق، تغییر و خلق کنایات و تلمیحات بکر نیز هنری است که گاه در این نوشته‌ها استادانه به کار می‌رود و به همین دلیل گاه پیشانی نوشته اتومبیلی چنان در دل و روح مردم جای می‌گیرد که در اندک زمانی در سطحی وسیع منتشر می‌شود و مگر نه اینکه به زبان ساده، این نوشته‌ها می‌توانند بیانگر اندیشه و نگاه یک قوم باشد؟ آیا «بیمه ابوالفضل» ما را، رانندگان جاده‌های آن سوی اقیانوس‌ها هم می‌نویسند؟ پس با این مقدمه که این نوشته‌های گزیده، بخشی از ادب عامه محسوب می‌شوند، اصل سخن را در باره گزیده عامیانه و جاده آغاز می‌کنیم.

اگر به ادبیات عام‌پسند به عنوان پرخواننده‌ترین عضو خانواده پهناور ادبیات نگاه کنیم، این دریای بی‌کران جزایری دارد که بکرو دست نخورده باقی مانده است. یکی از این جزایر که در تلاطم موج‌های این دریا سر از آب بیرون نیاورده و شاید آن را نتوان در هیچ مکتب، سبک و قالب تعریف شده‌ای گنجانده «ادبیات جاده‌ای» است که می‌توان آن را بخشی از ادبیات شفاهی این سرزمین دانست. به بیان ساده‌تر، منظور از ادبیات جاده ای اشعار و جملاتی است که بر بدنه، گل‌گیر و آینه اتوبوس ها، مینی‌بوس‌ها، کامیون‌ها، وانت‌بارها و حتی تراکتورها نوشته می‌شود. با نگاهی سطحی و گذرا و سخت‌گیرانه شاید نتوان این قسم ادبی را جزئی از خانواده فخیم ادبیات، به حساب آورد، اما با دقت و توجه بیشتر در می‌یابیم که این شعرها و جملات برخاسته از ذوق و عاطفه و احساسات جماعتی است که عمری را در جاده‌ها سر می‌کنند و این گونه، اعتقادات، باورها و عواطف و منویات درونی خود را در موجرترین جملات و با نازل‌ترین یا فخیم‌ترین عبارات و اشعار بر مرکب خویش نقش می‌زنند. درون مایه اصلی ادبیات جاده‌ای عبارتند از: اعتقادات مذهبی (توکل و توسل به ائمه معصومین، دعا، دفع چشم زخم)، عشق (عشق‌الهی، عشق زمینی)، احساس غم و غربت، زندگی و مرگ، پهلوانی و قلندری و مسائل روز (ترانه‌های روز، عناوین فیلم‌ها، تکیه کلام‌ها و دیالوگ‌های فیلم‌ها و سریال‌ها) و نفس سفر، ذیلاً برخی مصادیق ادبیات جاده‌ای را تحت همین تقسیم‌بندی، نقل می‌کنیم.


اعتقادات مذهبی

باورهای دینی مردمان این سرزمین اگر چه قلبی است و خاستگاه اصلی آن در مساجد تکایا و اماکن متبرکه جلوه می‌کند، اما این اعتقادات و باورهای دینی گاه با بن مایه‌های توکل، توسل، دفع چشم‌زخم و... ممکن است بر پشت شیشه‌های وسایل نقلیه نمایان شود. گویی سواران با نوشتن همین عبارات قوت قلب و آرامش خاطر خاصی می‌یابند.


توکل

فقط خدا، ONLY GOD، یا رب مپسند، الهی به امید تو.


توسل به ائمه معصومین

چو خواهی شوی از خطر درامان

پناهنده شو به امام زمان

یا علی مدد، جانم علی، زائرتم امام رضا، بیمه با ابوالفضل، یا امام رضای غریب، یا ضامن آهو.

البته این توسل ممکن است به اولیای حق و امامزاده‌ها نمود پیدا کند:

یا آقا علی عباس، یا شیخ‌گنابادی و از این دست.


دعا

تو برو سفر سلامت، سفر به خیر، محتاج دعاتم


دفع چشم ‌زخم

اگر چه بیشتر رانندگان بعد از خرید وسیله نقلیه و قبل از سوار شدن، برای ماشین خود حیوانی را قربانی می‌کنند و این اعتقاد را دارند که برای پرهیز از چشم‌ زخم، خونی باید ریخته شود، اما همین باور همراه همیشگی آنان در سفر است که عبارات بر چشم بدلعنت، بگو ماشاء‌الله چشم نزنی ان‌شاءالله، نمونه این مدعاست، البته گاه عین آیات و احادیث هم در این باره به کار می‌رود:

هذا من فضل ربی، اللهم صل علی محمد وآل محمد، یدا... فوق ایدیهم، و ان یکادالذین کفروا... . گاهی باورها و اعتقادات دینی به گونه‌ای دیگر جلوه می‌کند؛ چه بسیار رانندگانی که با خطی خوش سه اصل دین زرتشت، یعنی گفتار نیک، پندار نیک، را بر مرکب خود نقش زده‌اند.


عشق

یکی از پررونق‌ترین و عمیق‌ترین بن‌‌مایه‌ها و عناصر معنایی که در دل و جان رانندگان ریشه دوانده و آنها را در سایه روشن جاده‌ها با خود همراه کرده، اصالت وجودی عشق است که این اصل به زبان مردمان همیشه در سفر دیارهای مختلف، رنگ و لعاب ویژه‌ای بخشیده و از نازل‌ترین تا متعالی‌ترین طیف‌ها را در برگرفته است که در این راه حتی گاه از ارزشمند‌تری آثار ادب کهن مدد گرفته می‌شود؛ همچون:

- ای که از کوچه معشوقه ما می‌گذری

بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

- بی‌ستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

اما ابیاتی وجود دارند که شاید سرایندگان آنها به اندازه‌همین تک بیت‌ها و مفردات به شهرت نرسیده و در پرده‌ای از ابهام مانده باشند:

در حسرت دیدار تو آواره ترینم

هر چند که تا منزل تو فاصله‌ای نیست

یاد آن روز که در صفحه شطرنج دلت

شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم

خال مه‌روبان سیاه و دانه فلفل سیاه

هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا

عشق‌الهی، عشق به ائمه اطهار و عشق به مادر در همه حال یکی از ماناترین شاخصه‌های این مبحث است که گاه با ظرافت‌ها و لطایف پنهانی و رمز و معما همراه می‌شود:

ایحجتخدا (ای حجت خدا)، منمشتعلشقعلیمچهکنم (من مشتعل عشق علی‌ام چه کنم؟)، سلطان غم مادر، رفیق بی‌کلک مادر، به یاد پدرم، و ...

اما گاه این عشق در جاده خاکی روان می‌شود و گرد و غبار راه بر چهره آسمانی عشق می‌نشیند همانند:

بی‌تو هرگز با تو همیشه،بی‌تو هرگز با تو ای شاید (!)،بی‌تو هرگز با تو عمراً (!) ، کلاست منو کشته،  می‌خوامت با تموم بدیهات، می‌خوامت با تموم مصیبت‌هات، برو بی‌وفا،می‌خوامت.


غم و غربت

نفس سفر اگر چه شیرین و لذت‌بخش است و اندوخته‌های تجربی افراد می‌افزاید، اما گاه با حس و حال غم و غریب آمیخته می‌شود که در واقع منویات درونی سفرکنندگان را منعکس می‌کند:

دریای غم ساحل ندارد،کی بر می‌گردی بابا؟! غریبه سلام، غریب آشنا دوست دارم بیا، باور همیشه مومن تو برو سفر سلامت، چشم به راه، خسته از راه، اینجا غروبه نازنین، من مرد تنهای شبم و...

ادامه دارد...

منبع : سوره