تبیان، دستیار زندگی
فیلم کیانوش عیاری سال 1372 اکران شد اما آن قدر بد که کمتر کسی آن را دید. «آبادانی ها» نگاهی تلخ به مساله مهاجرت هموطنان جنگ زده جنوبی مان دارد و جفای پایتخت در برابر جنگ زدگان را بی پیرایه به تصویر می کشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به یاد آبادانی ها

فیلم کیانوش عیاری سال 1372 اکران شد اما آن قدر بد که کمتر کسی آن را دید. «آبادانی ها» نگاهی تلخ به مساله مهاجرت هموطنان جنگ زده جنوبی مان دارد و جفای پایتخت در برابر جنگ زدگان را بی پیرایه به تصویر می کشد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان
ابادانی ها

به بهانه نمایش این فیلم در طرح «30 فیلم خاطره انگیز از 30 کارگردان سینمای ایران» نقد حبیب باوی ساجد بر «آبادانی ها» را مرور می کنیم. این فیلم ساعت یک بامداد سه شنبه 25 خرداد در سینما چارسو نمایش دارد:

عیاری پس ازدوفیلمی که برای او شکستِ مالی وهنری به ارمغان آوردند، بار دیگر رجعت کرد به زادگاه، به انسان هایی که می شناسد. اگردر آنسوی آتش، مردم خوزستان دوشادوشِ نفت به موضوعِ فیلم بدل شده بودند، وسندی از مردم خطه ی خود (البته بانظرگاه وبیانی جهانشمول) ارائه داده است، اینک در "آبادانی ها" مردم خوزستان را با پس زمینه ی جنگ درتهران جان به تصویر می دهد. در حقیقت اگر بناباشد تفسیر انسان شناسی قومی از این دو فیلم عیاری ارائه دهیم، باید اذعان کرد اقلیم خوزستان ومردمان آن در پروسه ی متکامل تاریخی / اجتماعی  کشور که همیشه مرکز تحول بوده اند، ودر تحول اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی وحتی ورزشی کشور نقش بسزایی داشته است، به همان اندازه هم حرمان نصیبِ مردمان آن شده است. مردم خوزستان، مردم جنگ زده ای که یک بار در جنگ خانه وکاشانه شان را ازدست داده اند، ودیگر باربامهاجرت به شهرهای دیگر واز جمله تهران، هویت شان به یغما رفت ونیز مورد بی مهری وتجاوز بخشی از جامعه ی بشدت اقتصادی وخرده بورژوازی قرار می گیرد که خود را به غلط مرکز تحول می دانند! درادبیات داستانی معاصر فارسی، بسیاری از داستان نویسان وبه خصوص داستان نویسانِ خوزستانی  درباره ی مهاجرت خوزستانی های جنگ زده به تهران داستان نوشتند؛ از جمله "قاضی ربیحاوی" که خود از جنگ زده های آبادان بود ودر همین لوکیشنِ فیلم آبادانی ها مدتی اقامت داشت و داستان های بشدت گزنده ای در همین بستر زیستی نوشت.

درادبیات داستانی معاصر فارسی، بسیاری از داستان نویسان وبه خصوص داستان نویسانِ خوزستانی  درباره ی مهاجرت خوزستانی های جنگ زده به تهران داستان نوشتند؛ از جمله "قاضی ربیحاوی" که خود از جنگ زده های آبادان بود ودر همین لوکیشنِ فیلم آبادانی ها مدتی اقامت داشت و داستان های بشدت گزنده ای در همین بستر زیستی نوشت

"-ننه هاجر گفت شکر خدا. می گفت شکر خدا که پای شما هم به تهران واز شد که حالا اینجور پُز بدین..
-... تهران ارزانی خودش ودختراش. اگه جنگ نبود اصلأ پا می گذاشتیم به این خراب شده؟"..1 برپایه ی همین مشاهداتِ عینی وداستان های ربیحاوی، "عبدالرضا منجزی" فیلم نامه نویس و فیلم ساز خوزستانی، دردهه ی شصت فیلم "آبادانی" را ساخت که حتی مادر بومی وجنگ زده ی قاضی ربیحاوی در کنار روانشاد"خسروشکیبایی" بازی کرد که این فیلم بنابه دلایلی سال ها بعد به اتمام رسید. درحقیقت آبادانی ها ی عیاری را می توان  دورِ تسلسلِ رنج وحرمان مردمان خوزستان دانست که با نفت آغاز شد وتا به امروز به گونه های مختلف ادامه یافته است. وقتی که از"درویش" (شخصیتِ اصلی آبادانی ها) می پرسند : چندسال است تهران است؟ باحسرت پاسخ می دهد : "هفت ساله تهرانیم. تازه بعد از این هم معلوم نیست چقدر می مونیم". در حقیقت درویش مانند همه ی جنگ زده های دیگر، زندگی در اقلیم خودش را خوش تر دارد تا زندگی در تهران مخوف. نوع پاسخ گفتن درویش درباره ی مدت زمان اقامت اش در تهران، بی شباهت به روز شماری زندانی نیست که آرزوی آزاد شدن دارد. آبادانی ها همچون آنسوی آتش که تفسیر نفت را فریاد می زند، تفسیر جنگ را باگزنده گی تمام جان به تصویر می دهد. تصاویر سیاه وسفید نئورئالیستی که البته روی شانه ی "ویتوریا دسیکا" و"دزد دوچرخه" اش استوار است، تنیده شده با سرمای استخوان سوز ومردمی که پناه گاهی ندارند، وپناه شان همچون لوله ای که دربمباران می غلتد، بی ثبات است.مردمی که برای بقای خود ناچارند دست به مالِ دیگران ببرند. حلبی آبادها، دعوا برسربنزین وکوپن و کودکانی که زندگی شان گره خورده است بااین سیاهی. همگی گواهی برلحن تلخ وگزنده ی عیاری برجنگ دارند.
کودک "بُرنا" در این فیلم شاهدی است اززمانه خود، که اگرچه عینک اش را ازدست می دهد، اما بادوربینی که خود دست وپامی کند، جهانی دیگر کشف می کند. جهانی که اورا شاهدِ زمانه ی خود می کند وخیره برهرآن چه پیش رویش رُخ می دهد. وقتی درپایان درویش اندوهگین پشتِ فرمان می نشیند، وقتی که سربازان درخود مچاله وبه خواب می روند، وقتی که مسافران دیگر چُرت می زنند، این کودک است که بیدار وخیره است به پیرامون خود.

ابادانی ها


گشتن برای یافتن ماشین، پروسه ای ست که باید طی می شد تاکودک، حقیقتِ جامعه ای را که در آن زندگی می کند را بشناسد. حقیقت زیستی، چیزی نیست که پای درس ومشق به او بیاموزند. چنان که وقتی قرار است همپای پدر در جست وجوی ماشین باشد، مادر کیفِ اورا می قاپد واز او می خواهد همپای پدر باشد. پدرمی گوید : "اگه نره مدرسه می دونی چی میشه؟". مادر درپاسخ می گوید :"اگربره مدرسه چی میشه؟". باری، کودک باید بداند درچه جامعه ای زندگی می کند تا مراقب احوال خود ودیگران باشد. آن چنان که در قهوه خانه اوست که مراقبِ دوچرخه
  پیرمرد است، واوست که اول بار فریاد می زند :"عامو دوچرخه ات رو دزدید".
آبادانی ها جزو نخستین فیلم های سینمای ایران است که به بخشِ اصلی جشنواره  کن راه یافت وبا شجاعت تمام قدِ مسولین سینمایی در آن زمان، این فیلم از جشنواره کن بیرون کشیده شد! (همان اتفاقی که سال ها بعد برای فیلم خانه ی پدری رُخ داد که مسولین، این فیلم را از جشنواره ی ونیز بیرون کشیدند! وتابه امروز که چندین جشنواره ی دیگر خواهان نمایش این فیلم هستند، اجازه ی نمایش ندارد وفرصت ها یکی پس از دیگری از عیاری وسینمای ایران رُخ می چرخاند).
آبادانی ها میان کارگردانی وموضوع تلخ وگزنده اش، در عرصه ی بازیگری نیز امتیاز ویژه ای دارد که همانا بازی "حسن رضایی" ست. رضایی که پیش از انقلاب بدل کار وکُتک خور فیلمفارسی بود وعیاری به او علاقمند بود، بعد از انقلاب ودرحالی که رضایی قصد نداشت بازیگری را ادامه بدهد، به اصرار عیاری بابازی در فیلم شبح کژدم، باردیگر به بازیگری روی آورد ودر آبادانی ها بابازی درنقشِ "حسن خوف" توانست نقطه عطفی دربازیگری خود ودر فیلم آبادانی ها ایجاد کند. وقتی فیلم آبادانی ها در جشنواره ی لوکارنو به نمایش درآمد، رضایی ویک بازیگر خارجی دیگر نامزد دریافت جایزه شدند وبعلت این که هیأت داوران موفق نشدند بین انتخابِ یکی از این دوبازیگر به جمع بندی برسند، ترجیح دادند جایزه ی بازیگری را به هیچ یک ندهند. عیاری اگرچه در عرصه ی بازیگری چندان مدعی نیست، اما بازیگری در فیلم های او همیشه نقطه عطف بوده است، وحتی بازیگران نامدار و باتجربه نیز بهترین بازی های شان را در آثاراو ارائه داده اند. برای نمونه می توان به "جهانگیرالماسی"، "سیامک اطلسی"، "خسروشجاع زاده"، روانشاد"عسل بدیعی" که با فیلم "بودن یانبودن" به سینمای ایران معرفی شد وبهترین بازی اش در همان فیلم بوده است، واین اواخر "مهدی هاشمی". بازی های به یادماندنی همه ی آن ها درآثار عیاری بوده است.


منبع: سایت انسان شناسی و فرهنگ