تبیان، دستیار زندگی
حبیب الله شیخی که اکنون مدیرکل گزینش و امور ایثارگران بانک سپه است در سن 19 سالگی به جبهه می رود و سال 64 در عملیات والفجر 8، آزادسازی فاو کنار غواصان مجروح شیمیایی می شود. با او درباره حضور در تشیع شهدای غواص سال گذشته گفت و گو کردیم. روایت او را می خوان
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سخن دست های از پشت بسته(مصاحبه)

حبیب الله شیخی که اکنون مدیرکل گزینش و امور ایثارگران بانک سپه است در سن 19 سالگی به جبهه می رود و سال 64 در عملیات والفجر 8، آزادسازی فاو کنار غواصان مجروح شیمیایی می شود. با او درباره حضور در تشیع شهدای غواص سال گذشته گفت و گو کردیم. روایت او را می خوانید:

مصاحبه: سامیه امینی-بخش فرهنگ پایداری تبیان
حبیب الله شیخی

پیامی از دست های بسته به دست های بازمان

برای اینکه از آن روز حرف بزنیم باید بیاد یادآوری کنم که شهدا طبق روایات آیات زنده و همیشه با ما هستند؛ یادمان بیاید که هر زمانی که مشکلی در جامعه مان داشته ایم حضور شهدا این مشکل را حل کرده و می کند.
زمانی پیکر غواصان به کشور رسید که ما در حال مذاکره با دشمن بودیم و این خیلی مهم است. روز تشییع شهدا در مترو بهارستان بودم وهمه قشر آدم می آمد و از پیر و جوان، زن و مرد، با درجات ایمانی و مذهبی گوناگون همه آمده بودند.

اگر در عکس ها دقت کنیم شاهد پیکر استخوانی شهدا هستیم که دست هایشان از پشت بسته شده، این یعنی غواص خودش تسلیم نشده و تا آخرین نفس استقامت کرده و می خواهد به ما یاد بدهد که به سادگی تسلیم دشمن نشویم. درست زمانی آمدند که اوج مذاکره 5+1 بود و چقدر مردم نگران بودند. با رسیدن آن ها بود که مردم آرام شدند

همه می آمدند مثل اینکه حاجتی از شهدا دارند. من اینطور نتیجه گیری کردم که همه مردم چه حزب الهی وچه غیره حاجت دارند. همه دنیا شهدا را قبول دارند. دشمنان هم قبول دارند من این را در آن روز احساس کردم. اگر ما درست نگاه کنیم که شهدای ما برای چی رفته اند، پیامشان را خواهیم گرفت.
من خودم پشت اروندرود چند مجروح غواص را پانسمان کرده ام.لباس غواص را پاره کردم در صورتی که تکرار می کرد لباس را پاره نکن ولی من گفتم شما تیرخورده ای باید پانسمان شوی آن ها حتی به لباس هایشان هم اهمیت می دادند؛ معتقد بودند طوری لباس ها را از بدنشان جدا کنیم که بشود دیگران هم استفاده کنند.

غواص ها با سختی های زیاد رفتند جلو تا توانستند راه را باز کنند و ما با قایق بتوانیم برویم.
اگر در عکس  ها دقت کنیم شاهد پیکر استخوانی شهدا هستیم که دست هایشان از پشت بسته شده، این یعنی غواص خودش تسلیم نشده و تا آخرین نفس استقامت کرده و می خواهد به ما یاد بدهد که به سادگی تسلیم دشمن نشویم. درست زمانی آمدند که اوج مذاکره 5+1 بود و چقدر مردم نگران بودند. با رسیدن آن ها بود که مردم آرام شدند.
در آن روز من به گمان اینکه تا یک ساعت تشییع شهدا تمام می شود خودم را رساندم در حالی که تا پاسی ازشب به معراج نرسیده بود. همه مردم زندگی هایشان را رها کرده بودند. با این کار غواص ها می خواستند به دشمن بگویند که ما در آخرین لحظه جلو دشمن ایستاده ایم، ما از ولایت پیروی کرده ایم و از مردم خواستند گوش به فرمان ولایت باشند نه یک قدم جلو و نه یک قدم عقب تر از ولایت باشند بلکه همزمان باشند.

حبیب الله شیخی

همه برای شنیدن پیام شهدا آمده بودند

خانمی را دیدم که عکس شهیدی در دست دارد و اعتقاد داشت که اینها همه بچه من هستند و فقط چهره ها فرق می کند.
باید بگویم خوشحالم از اینکه همه قشر آدمی آمده بود و دل دشمنان آشوب و دل مردم آرام شد که سر بزنگاه یاور رهبر و مردمانشان می شوند.
آن روز من خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم و دنبال شهدایی بودم که شاید آن ها را دیده باشم و بهترین تشییع جنازه ای بود که تابه حال شرکت کرده ام.
شما تصور بکنید که تریلی به آن سنگینی گوشه ای از آن رفته باشد روی پای یکنفر درد و احساس نمی کرد این به این معناست که برکت ما همین شهدا و ایثارگران هستند و خداوند عنایت بفرماید که همگی تا آخرین نفس پیرو ولایت باشیم.
در انتها باید درباره شهدای مدافع حریم آل الله یادآوری کنم، مدافعانی که می روند تا ما امنیت داشته باشیم و عده ای به خیال باطل می گویند که پول می گیرند.
به قول حضرت آقا اگر اینها نبودند که بروند ما باید می رفتیم همدان و کرمانشاه می جنگیدیم و در آخر دعا کنید تا که ما هم پذیرفته شویم و مدافع حرم و حریم الهی باشیم.