حاجی هنوز میل بازگشت ندارد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1395/03/18
حاجی هنوز میل بازگشت ندارد
حاج احمد با چهرهای مصمم و جدی، اما با ابروها و محاسنی سفید، شاید در مخیره هیچ كدام از همرزمانش هم نگنجد. آنها كه این فرمانده با صلابت و كاریزماتیك را در شكل و شمایل یك جوان بلندبالا، با چهرهای استخوانی و مشت خورده! دیده و با آن انس گرفته بودند. حاج احمد یك دانشجوی زبر و زرنگ و یك بوكسور چابك بود. انقلابی جسوری كه در جنوب تهران به دنیا آمد، اما در ادامه مبارزات ضد طاغوتیاشپنج ماه در زندان فلك الافلاك خرمآباد انفرادی كشید.
***
حاج احمد 63 ساله، پیر و كمی خسته به نظر میرسد اما هنوز لباس فرم نظامیاش را به تن دارد. بهتر بگوییم لباس جهاد را. حقش هم همین است. حاجی یك رزمنده به تمام معنا بود. همان اوایل پیروزی انقلاب كه احساس تكلیف كرد و سپاهی شد، هرگز لباس رزمش را از تن خارج نكرد؛ از كردستان گرفته تا خوزستان و بعدها سوریه و لبنان. او نمای زیبایی از سربازان خمینی كبیر را به نمایش میگذاشت. حتی یكبار كه رزمندهای از حاجی پرسیده بود جنگ كی تمام میشود تا به خانههایمان برگردیم؟ حاج احمد او را بالای خاكریز برده و گفته بود: ما باید پرچم اسلام را در انتهای افق برزمین بكوبیم و آن وقت نبردمان پایان میپذیرد.
***
نگاه حاج احمد به ما نیست. با ابروهای سفیدش به گوشهای زل زده و انگار با ما قهر است. شایعه شده بود وقتی او را در گذرگاه برباره لبنان ربودند، یكی از آقایان گفته بود: «دندان لقی بود كه اسرائیلیها برایمان كشیدنش.» البته این آقا حرفش را بارها تكذیب كرده و به نظر هم نمیرسد كه او چنین حرفی گفته باشد اما از قدیم گفتهاند تا نباشد چیزكی مردم نگویند چیزها! یعنی ایستادگی و پافشاری حاج احمد روی ارزشها، به مذاق خیلیها خوش نمیآمد و شاید نمیتوانستند تأثیرگذاری و نفوذ كلام حاج احمد را روی رزمندگان تحمل كنند. خودمانیم به قول یكی از همرزمانش: «حاج احمد روی حرف حق، عجیب كله شق و یكدنده بود.»
***
پیرمرد، چین و چروك به پیشانیاش افتاده و كمی رنجور به نظر میرسد. گذشته از آنكه حالا 63 سال دارد و بگی نگی پیر شده، بیش از نیمی از عمرش را در زندان فلانژها و صهیونیستها گذرانده است. متولد سال 1332، تیرماه 1361 ربوده شد. یعنی 29سال داشت كه ناپدید شد و حالا كه در سال 95 قرار داریم، 34 سال از ربایشش میگذرد. كم نیست، نصف بیشتر عمرش را اسیر بوده. شاید اگر ما جای او بودیم، تنها رنج زندان شقیترین انسانهای روی زمین از بینمان میبرد اما حاج احمد هركسی نیست!***
هیكل حاج احمد در پس زمینه تصویر محو شده. او همچنان در هالهای از غبار فرو رفته است. چند سال پیش بود كه چند نفر از محققان خودی با كمیته پیگیری سرنوشت دیپلماتهای ایرانی كه توسط فرزند یكی از همین دیپلماتها اداره میشود، كلكل افتادند كه حاجی و همراهانش شهید شدهاند و برخی از اسم دیپلماتها نان میخورند. دلایل این محققان هم صرف نظر از صحبتهای سمیر جعجع فرمانده خائن وقت فالانژهای لبنانی، نقل قولهای متعددی بود كه خیلیهایشان از شهادت حاج احمد در همان دقایق اولیه اسارت خبر میدادند. یكی میگفت وقتی فالانژها به اتومبیل ایرانیها ایست دادند، جوان بلندبالایی سریع از ماشین پیاده شد و همان جا گلولهای به سرش شلیك كردند. دیگری میگفت اول آنها را گرفتند و ساعتی بعد تیربارانشان كردند اما چند سال بعد یك یونانی آزاد شده از زندانهای اسرائیل خبر داد اسرایی با مشخصات ایرانیهای ربوده شده در زندانهای اسرائیل دیدهاست. دیگری میگفت. . . حاج احمد هنوز زنده است.
***
پیرمرد غمگین است. شاید غم سالها زندان نگاهش را سنگین كرده است. یا شاید هم از برگشتن واهمه دارد! او و رزمندگان همدوره و هم نسلش قرار و مدارهایی با امامشان داشتند كه همگی تا آخرین لحظه عمر برسر عهد و پیمانشان ماندند. امامی كه در یكی از آخرین پیامهایش گفته بود مهمترین دستاورد دفاع مقدس تداوم روح اسلام انقلابی بود، حالا نیست كه ببیند چطور خلف شایستهاش از دست نااهلیها و نامرامیها خون به دل دارد و برای استمرار همین روح اسلام انقلابی با صدای بلند میگوید: «من یك انقلابیام» و تازه جماعت منورالفكر به حرفش ایراد میگیرند و بحث میكنند كه اسلام انقلابی نیست، بلكه انقلاب اسلامی بود كه آن هم ظرف زمانی دارد و تمام شده است... شاید حاج احمد خیلی هم دوست ندارد كه برگردد.
این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .