تبیان، دستیار زندگی
طهماسبی در سال 1260 شمسی در تهران متولد شد. پس از طی دوران کودکی و آموختن مقدمات زبان فارسی وارد مدرسه افسری قزاقخانه شد و پس از گذراندن دوره شش ساله در این مدرسه به درجه افسری نائل آمد و خدمت خویش را تحت نظر افسران روسی آغاز نمود. تلاش و پشتکار وی در کار
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

امیرلشکر طهماسبی

عبدالله خان امیر طهماسبی در سال 1260 شمسی در تهران متولد شد. پس از طی دوران کودکی و آموختن مقدمات زبان فارسی وارد مدرسه افسری قزاقخانه شد و پس از گذراندن دوره شش ساله در این مدرسه به درجه افسری نائل آمد و خدمت خویش را تحت نظر افسران روسی آغاز نمود.

بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
title

ریاست گارد محافظان احمد شاه قاجار

تلاش و پشتکار وی در کار مورد توجه فرماندهان روسی قرار گرفت تا جایی که درجات نظامی را به سرعت یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت. در سال 1298 با درجه امیرتومانی (سپهبدی) به آجودانی احمد شاه قاجار و ریاست گارد محافظان وی منصوب شد.

در سوم اسفند 1299 که در تهران کودتا شد وی از فرار احمد شاه قاجار ممانعت به عمل آورد. در سال 1301 شمسی در ارتش جدید تنزل درجه و مقام پیدا کرد و از سپهبدی به سرتیپی یا به عبارتی از فرماندهی گارد به ریاست تیپ سوار تنزل پیدا کرد. پس از چند ماه  به علت جدیت و خوش خدمتیها مورد  توجه رضا خان قرار گرفت و با درجه امیرلشکری، که در آن روزگار بالاترین درجات نظامی بود، ارتقاء مقام یافت و علاوه بر اینکه فرماندهی لشکر آذربایجان بدو سپرده شد ، امور استانداری را نیز در پرونده کاری خویش ضمیمه نمود. وی خلع سلاح عشایر را در آذربایجان کاملا به مرحله اجرا درآورد و ایالات شاهسون را که در حدود اردبیل و مشکین شهر سالیان متمادی جان و مال مردم دستخوش آنها بود برچید. امیر طهماسبی در این سمت دست به اقدامات وسیع و همه جانبه ای زد، وی روز به روز در فن جلب قلوب ماهرتر و پخته تر می شد موفقیتهای محلی از یک طرف و تشویقهای ماهرانه سردار سپه از طرف دیگر طبیعت فعال و حسابگر او را بیشتر به کار می انداخت، به طوری که هفته ای نبود که ترازنامه کارهای آذربایجان پیشرفتهای مهمی را در امور مشکل این نقطه حساس نشان ندهد در 17 شهر آذربایجان به همت خود اهالی سربازخانه ساخت، تقریبا در تمام آذربایجان خطوط شوسه به دست خود مردم ساخت و در آبادی شهرها و ساختن بیمارستان و راه و احداث مدارس و دارالایتام و دارالمساکین و قرائت خانه عمومی از طریق نطق و کمکهای مردم تلاش بی وقفه نمود.

حسادت و نگرانی سردار سپه

سردار سپه که مرتبا از محبوبیت روزافزون و اقدامات اصلاح طلبانه طهماسبی آگاه می شد و گزارشهایی در این زمینه به دستش می رسید بی اختیار حس حسادت و نگرانیش تحریک می گردید به طوری که خود را ناگزیر دید که در این باره اقداماتی منفی انجام دهد. لذا تصمیم گرفت وی را به تهران احضار نماید و برای رد گم کردن ، تلگرافی مبنی بر قدرشناسی از اقدامات وی به آذربایجان مخابره نمود تا در فرصت مناسب برای سرکشی به شمال غرب حرکت نماید. امیر طهماسبی از روی حس ششم به نیت وی پی برد اما بالاخره سردار سپه از گردنه قافلانکوه وارد تبریز شد و از وی استقبال پرشوری به عمل آمد. در همین سفر امیرلشکر از اسماعیل آقا سمیتقو خواست تا در سلماس از سردار سپه استقبال کند. اسماعیل آقا به همراه هشتصد تن از نیروی مسلح خود به استقبال سردار سپه و طهماسبی رفت و این منظره موجبات نگرانی و هراس سردار سپه را فراهم ساخت اما از آنجایی که نمی خواست قافیه را ببازد، اعتنای چندانی به اسماعیل آقا نکرد.

اقدام دیگر امیر طهماسبی در آذربایجان، برقراری رابطه دوستانه با مرتضی قلی خان اقبال السلطنه ماکویی و سوءاستفاده از این رابطه بود. در سال 1302 در یکی از سفرهای خود به ماکو، هنگام بازگشت با نیرنگ اقبال السلطنه را همراه خود به تبریز آورد و سپس وی را دستگیر و محبوس ساخت و تمام دارایی وی را  ضبط و برای جلب نظر رضا خان،  به تهران ارسال کرد.

در سال 1304 سردار سپه پس از بازدید از آذربایجان و مشاهده محبوبیت امیرطهماسبی در این منطقه برای جلوگیری از هر اقدام احتمالی از طرف مردم آذربایجان در حمایت از فرمانده لشکر وی را از حکومت آذربایجان خلع کرده و سرتیپ محمدحسین آیرم را به جای او به فرماندهی لشکر آذربایجان منصوب کرد و طهماسبی را با خود به تهران باز گرداند.

امیرطهماسبی در تهران ابتدا به معاونت وزارت جنگ منصوب شد که عملا تحت نظر سردار سپه بود و پس از مدتی برخلاف میل سردار سپه و با وساطت بهرامی و یزدان پناه به حکومت نظامی تهران منصوب شد و این سمت زمانی به وی تفویض شد که جنبشی برای خلع قاجاریه در تمام شهرهای ایران برخاسته بود. در دوران حکومت بر تهران با مسئله کمبود نان و ارزاق عمومی مواجه گردید که آشوبی در پی داشت. به همین مناسبت عده زیادی از جمله درباریان و اطرافیان محمدحسن میرزا ولیعهد را دستگیر کرد. امیرلشکر در سمت جدید تمام فعالیت خود را صرف مقدمات خلع قاجاریه نمود تا این که در روز نهم آبان ماه 1304 مجلس رای به انقراض قاجاریه و واگذاری موقت حکومت به سردار سپه داد و وی مامور شد تا دربار و اثاثیه سلطنتی را از محمدحسن میرزا ولیعهد احمد شاه تحویل بگیرد و او را همراه خانواده سلطنتی راهی تبعید نماید. او ماموریت خویش را در کمال خشونت انجام داد و برخورد او با ولیعهد بسیار زننده و دور از ادب بود.

وزیر جنگ در اولین کابینه سلطنت رضا شاه

در 28 آذر 1304 در اولین کابینه سلطنت رضا شاه به وزارت جنگ منصوب گردید. این دولت چندماهی بیش دوام نیافت و ساقط شد و امیرطهماسبی کنار رفت. چند ماه پس از تشکیل کابینه مهدیقلی هدایت به وزارت فوائد عامه و تجارت معرفی شد و در همین پست دست به اقداماتی اساسی زد و نظم و ترتیبی در سازمان انجام داد و اسلوب صحیحی در حل و عقد کارها پیش گرفت به طوری که سرلشکر جهانبانی در این خصوص می گوید: «وقتی به پرونده های گذشته رسیدگی می کردم دیدم تنها کسی که در کارهای این وزارتخانه متد صحیح و نظم حسابی داشته و اثر آن را در پرونده به یادگار گذاشته است همان امیر طهماسبی بود...».

در اوایل سال 1307 مامور شد تا به عنوان وزیر فوائد عامه برای بازدید و ایجاد راه به لرستان و خوزستان برود و پس از بازدید راه خرم آباد عازم بروجرد شد هنگامی که از پل کلهر به خرم آباد مراجعه می کرد در نزدیکی قریه رازان در تنگ معروف «زاهد شیر» توسط عده ای ملبس به لباس الوار مصادف شد و هدف گلوله آنان قرار گرفت و مجروح شد. با مجروح شدن وی دکتر سعید مالک از تهران مامور شد تا به خرم آباد رفته و وی را معالجه کند که این معالجه نیز اثر نداشت و امیرطهماسبی در 14 فروردین 1307 در بروجرد درگذشت. (شایع شد که این ترور توسط شخص رضا خان ترتیب داده شده بود، اگر چه هرگز مدرکی دال بر این مدعا ارائه نشد) رضا شاه برای رسیدگی به قتل وی به خرم آباد رفت. مجلس و ادارات دولتی نیز یک روز به مناسبت عزاداری تعطیل اعلام شدند.

مخبرالسلطنه که در این هنگام نخست وزیر بود در صفحه 482 کتاب «خاطرات و خطرات» تالیف خود در این باره چنین میگوید:

وی در موقع ریاست وزرای پهلوی حکومت آذربایجان داشت مورد سوءظن شد . پهلوی به آذربایجان رفت او را به همراه خود به تهران آورد. مدتی حاکم نظامی تهران بود. چندی وزارت فوائد عامه داشت . برای سرکشی راه به لرستان رفت در اطراف خرم آباد به تیرغیب کشته شد فروردین 1307 از طرف دوست یا دشمن هر دو گفته شد در بروجرد و تهران ختم گذارده شد. در بروجرد که شاه در آن حدود بودند بفاتحه رفتند در تهران علماء به  فاتحه نیامدند.

ازدواج با خانم طلعت السلطنه

عبدالله خان در جوانی با خانم طلعت السلطنه (خاور) دختر شاهزاده دارائی ازدواج کرد و فرزندان وی به نامهای ایراندخت، قاسم، احمد، پوراندخت، ناصر می باشند.

تالیفات:

پس از به سلطنت رسیدن رضا شاه، اقدام به نگارش کتابی تحت عنوان "تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضا شاه پهلوی " نمود که بعدها به دستور رضا شاه این کتاب جمع آوری شد و مجددا در سال 1355 شمسی با عنوان "تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی، یا ، علل و نتیجه نهضت عمومی ملی آبان ماه 1304 بافتخار دقایق سعادت بار نهضت" تجدید چاپ شد.

یادداشتهایی از آشوب های عشایری و سیاسی آذربایجان

نشانها و مدالها:

مدال یادبود تاجگذاری (در سمت سروان زرهی گارد)

نشان درجه 4 ذوالفقار (پس از توقیف اقبال السلطنه ماکویی)

مشاغل:

سرباز نیروی قزاق که مورد توجه افسران روس قزاقخانه قرار گرفت و به درجه افسری نائل گشت.

آجودان فوج سوار قزاق با درجه سروانی

ارتقاء به درجه میرپنجی، آجودان احمد شاه (1298)

فرمانده گارد سلطنتی احمد شاه با درجه امیرتومان

فرمانده تیپ سوار تهران پس از کودتای سوم اسفند

امیر لشکر (14/10/1300)

فرمانده لشکر آذربایجان

والی نظامی آذربایجان

فرمانده کل لشکر شمال غرب

برکناری از حکومت آذربایجان و منصوب شدن به معاونت سردار سپه (1304)

با حفظ سمت معاونت وزارت جنگ، به فرماندهی حکومت نظامی منصوب شد. (6/1304)

مامور تحویل حضور سلطنتی و دربار و اخراج محمدحسن میرزا قاجار، ولیعهد احمدشاه از ایران (8/1304)

وزیر جنگ در کابینه محمدعلی فروغی (12/1304)

مامور حمل شمشیر نادرشاه به پیشگاه رضاشاه در مراسم تاجگذاری (4/2/1305)

ژنرال آجوانی رضاشاه (2/1305)

وزیر فوائد عامه و تجارت (8/1306)

مامور احداث راه شوسه خرم آباد اهواز (1307)


منبع: تازه ترین مطالب رجال


این مطلب صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه‌ای بازنشر شده و محتوای آن لزوما مورد تایید تبیان نیست .