تبیان، دستیار زندگی
در این نوشتار به خصوصیات مشترک هنر در اعصار تئولوژی، مدرنتیه و پست مدرن از دیدگاه نظریات هنر خواهیم پرداخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ادوار نظری هنر(بخش آخر)

در این نوشتار به خصوصیات مشترک هنر در اعصار تئولوژی، مدرنتیه و پست مدرن از دیدگاه نظریات هنر خواهیم پرداخت.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان

در مقالات گذشته گفتیم که ادوار هنر را از آغاز تاریخ تا به امروز ، می توان به پنج دوره تقسیم کرد و پیرامون عصر میتولوژی و متافیزیک توضیحاتی مبسوط دادیم. اینک ٣دوره آخر را بررسی خواهیم کرد.

ادوار نظری هنر (بخش آخر)


3- دوران تئولوژی ( Theology / دوره خداشناسی)
به طور کلی، تمامی هنرهایی که برپایه ادیان تک خدایی مانند یهودی، اسلامی و مسیحی شکل گرفته اند، در بنیان اندیشه های خود در این دوره قرار می گیرند.
با ظهور مسیحیت به عنوان دینی وَحدانی (یکتاپرست)، تغییری بنیادین در اندیشه بشری رخ داد. در اندیشه دینی مسیحی،  عالم به واسطه قدرت خداوند، آن یکتای مطلق، شکل گرفته و تغییر می کند. بر بنیان این اندیشه هرآنچه که توسط انسان نیز خلق می گردد، در واقع خلقِ خداوند است؛ به عبارت دیگر انسان، همچون واسطه ای است که خداوند از طریق آن دست به خلق زیبایی می زند.
تفکر غالب در اندیشه پیرامون هنر، همچنان بر پایه تقلید است، اما تقلید این بار نه متوجه عالمِ واقع (عالم محسوس) بلکه تقلید از بهشت موعود است. به همین دلیل از رئالیسم محکم و مقتدر در آثار پیش از مسیحیت (که در دوران رومی موج می زد) به شدت کاسته شده و هنر باز به سمت و سوی نمادگرایی پیش می رود. اما این نمادگرایی، نه بر اساس اسطوره، بلکه بر اساس رموز دینی و عرفانی موجود در کتب الهی شکل می گیرد.
در این دوران، هنر همچنان وجه "کارکردی" خود را که در ادوار قبلی نیز داشت، حفظ می کند منتهی این کارکرد، تنها در عرص دینی معنا می یابد و در واقع کاربرد هنر، دینی است. به همین دلیل بیشتر آثار هنری برجای مانده از دوران تئولوژی، موضوع دینی دارند؛ شمایل مریم مقدس، تجسم روایات تورات، تصویر زندگی مسیح، همه و همه پیرامون چیزی به نام "دین" معنا می یابد.
از فلاسفه ای که در این دوره آراء و نظریاتی پیرامون هنر ارائه کرده اند می توان به "فلوطین" (کافر مسیحی) اشاره کرد که هرچند هیچگاه به مسیحیت روی نیاورد، اما با مطرح کردن اَقانیمِ ثلاثه (سه اُقنوم واحد، عقل و نفس)، بنیان تثلیث مسیحی را پایه گذاری کرد. پس از او آگوستین و آکوئیناس مهمترین فلاسفه عصر تئولوژی هستند.

ادوار نظری هنر (بخش آخر)

4- دوره مدرنیته (Modern)
با ورود به عصر ویکتوریایی و ظهور انقلاب صنعتی، انسان که تا دیروز، به عنوان عضو کوچکی در کنار دیگر موجودات عالم مطرح بود، ناگهان به عنوان "محور عالم" و بجای "خدا" قرار گرفت و به همین دلیل این عصر را عصر انسان گرایی نامیده اند.
ظهور فلاسفه ای مانند دکارت، کانت، هیوم و هگل، بر این بینش دامن زد و انسان را به عنوان اصلِ عالم تثبیت کرد.
در این میان اما مهمترین رُخدادی که در عالم هنر واقع شد، ظهور چیزی به نام "زیبایی شناسی " (Aesthetics) بود که اولین بار توسط "بوم گارتن " فیلسوف آلمانی مطرح گشت. زیبایی شناسی، بدین معناست که هنر از وجه لذت بخشی و ایجاد حس زیبایی در بشر مورد مطالعه قرار گیرد. به عبارت دیگر هنر که تا پیش از این با حوزه هایی چون اخلاق، کارکرد و دین در ارتباط بود، آرام آرام از تمامی این قیود رها شده و به سمت انتزاع کامل پیش می رود.
توجه به فرم، بیان، و زیباییِ حسی در این دوره از آنچنان اهمیتی برخوردار می شود که دیگر "موضوع" به عنوان یک اصل از تابلوی هنری حذف می گردد و به همین دلیل بسیاری از تابلوهای مدرن، فاقد عنوان هستند.
بواقع نظریه تقلید که تا پیش از این به عنوان اصلی در تاریخ هنر فرض شده بود از اعتبار می افتد و راه را برای ایجاد وجوه دیگر در اثر هنری می گشاید. در قرن بیستم، شکل گیری انواع "ایسم" های هنری که امروزه با نام مکتب یا سبک خوانده می شوند، رهاورد همین حذفِ اصل تقلید از اثر هنری است. از نکات قابل توجه دیگر آن که توجه به ادراک مخاطب ، احساس هنرمند ویژگی های خودی اثرِ هنری در این دوره به صورت مجزا و با دیدی موشکافانه مورد تحلیل قرار می گیرد و به همین دلیل چیزی به نام "نقد اثر هنری" به عنوان شاخه ای مجزا در هنر مطرح می شود.

ادوار نظری هنر (بخش آخر)

5- دوره پست مدرن (دوران معاصر/ Post Modern )
اتفاقی که در عصر مدرن افتاد اگرچه در ابتدا جالب و هیجان انگیز بود اما پس از ظهور هنر اکسپرسیونیسم انتزاعی که اوج گرایشات مدرن بود، افول یافت. به طوری که هنر نقاشی به سوی انحطاط پیش رفت و کاملا کنار گذاشته شد. در همین زمان با ظهور جنبشی تحت عنوان "کانسپچوآل آرت" (هنر مفهومی/ Conceptual art) روحی تازه در هنر دمیده شد و سه اصل جدید برای "هنر بودن"  مطرح گشت:
بیان ایده، زبان، نفی شیء هنری
این سه سبب  شدند جریاناتی تازه در هنر شکل بگیرد؛ مانند مصطلح شدن استفاده از "حاضر-آماده"ها (ready-made) و  یا تولید آثار هنری مانند "هنر زمینی" که فاقد امکان خرید و فروش بودند.
همین دیدگاه سبب شد تا افرادی مانند جورج دیکی برای پاسخ به پرسش هنر چیست؟ نظریه رده شناختی را پیشنهاد کنند بدین معنا که چه چیزهایی در رده هنر قرار می گیرند و  نه اینکه هنر چه ارزشی دارد.

تمامی این تحولات ، سبب شد که امروزه معیارهای هنر تغییراتی بنیادین کند و برای بسیاری از افراد جامعه، از چیزی قابل فهم به حوزه ای پرسش برانگیز تبدیل گردد.