تبیان، دستیار زندگی
اصغر فرهادی با همراهی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی، یک هفته پس از دریافت دو جایزه از جشنواره فیلم کن مقابل نمایندگان رسانه های داخلی نشست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نشست داغ فروشنده

اصغر فرهادی با همراهی ترانه علیدوستی و شهاب حسینی، یک هفته  پس از دریافت دو جایزه از جشنواره  فیلم کن مقابل نمایندگان رسانه های داخلی نشست.

بخش سینما و تلویزیون تبیان
نشست داغ فروشنده

شامگاه 10 خرداد ماه سالن خانه همایش ها در خیابان فرشته، میزبان عوامل فیلم «فروشنده» شد که به تازگی نشان نخل طلا را شهاب حسینی در بخش بازیگری و جایزه بهترین فیلم نامه را اصغر فرهادی از جشنواره ی فرانسوی فیلم کن برای این فیلم، دریافت کرده اند.

اصغر فرهادی

*آن هایی که واژه سیاه نمایی را آگاهانه درباره فیلم های من مطرح می کنند قصد دیگری دارند اما به آنهایی که ناآگاهانه آن را می گویند؛ تأکید می کنم که در جشنواره های خارجی اصلاً چنین نگاهی به فیلم های ایرانی وجود ندارد. من به تمام جشنواره های دنیا نرفته ام و همه ی فیلم های ایرانی را هم که در آن ها به نمایش درمی آید را ندیده ام و نمی توانم نسبت به آن ها اظهارنظر کنم اما شاید برای آنکه بتوانم مفهوم سیاه نمایی را که نسبت به فیلم هایم مطرح می شود را واضح تر بگویم، باید مثالی بزنم. فکر کنم تمام کسانی که در این سالن حضور دارند؛ درباره فیلم «گاو» اتفاق نظر دارند که سینمای ما مدیون آن است و ما آن را فیلم بسیار خوبی می دانیم که البته من آن را یک شاهکار می دانم. فرض کنید آقای مهرجویی این فیلم را امروز می ساخت و به جشنواره ها هم می رفت و جایزه هم می گرفت آیا این فیلم بد بود؟ آیا سیاه نما بود؟ وقتی می گوییم سیاه نمایی، یک تعریف مشخص دارد. فیلم «گاو» داریوش مهرجویی درباره مردم یک روستاست که به فقر آن ها هم اشاره می شود اما وقتی امروز آن را نگاه می کنیم فیلم را دوست داریم و شاید به خاطر این است که فیلم «گاو» مثل یک گنج می ماند که زیبایی هایی را در آن کشف می کنیم؛ درواقع ممکن است ظاهر یک فیلم تیره باشد اما آن چه از آن می گیریم الماس های درخشان است که نمونه دیگر چنین موضوعی فیلم «آبادانی ها» کیانوش عیاری است.
*قرار بود در آمریکا به همراه یک تهیه کننده ای که قصد داشتیم فیلمی را بسازیم که اتفاق هم نیفتاد، یک فیلم ایرانی ببینیم. در یکی از صحنه های آن فیلم، دخترکی سر چهارراه فال می فروخت. شاید به زعم کسانی که این موضوع را سیاه نمایی می دانند، بگویند این چه صحنه ای است! اما ما وقتی از سالن بیرون آمدیم آن تهیه کننده از من پرسید که آن دختر چه می فروخت؟ به او توضیح دادم که او فال می فروخت و در توضیح فال هم گفتم یعنی شعر و او تعجب کرد از اینکه مردم ما بابت شعر پول می دهند! شیفتگی او به این قضیه باعث شد در یک مراسمی بگوید "این جا کسی است که از سرزمینی آمده که در آن شعر می فروشند." البته این را هم بگویم که فیلمی هم بود که وقتی آن را تماشا کردم خیلی دوست نداشتم و معتقدم بعضی وقت ها ناخواسته تصاویری ممکن است در فیلمی نشان داده شود که آگاهانه نباشد! اما این را تأکید می کنم که در جشنواره هایی که رفته ام و داور هم بوده ام چنین نگاهی به فیلم های ایرانی وجود نداشته است.
* در فیلم های من؛ از "درباره الی" تا بقیه ی آثارم؛ نقش ها همه تحصیلکرده و دارای زندگی هایی هستند که ممکن است برخلاف تصور عموم باشد بنابراین به نظرم بعضی افراد که این مطالب را می گویند قصدشان چیز دیگری است و آگاهانه هم آن را مطرح می کنند که در این سالها هم من اصلاً پاسخی نداده ام. اما درباره آن هایی هم که ناآگاهانه می گویند بگویم که اصلاً اینطور نیست.
* یکی از مسائلی که بعد از ساخت اولین فیلمم یعنی "رقص در غبار" مد نظرم بود و توانستم پس از فیلم «شهرزیبا» روی آن متمرکز شوم؛ این بود که فیلمی بسازم که هم مردمی که به طور حرفه ای پیگیر سینما نیستند بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و هم آن هایی که تخصصی و به شکل ریزبین آن را دنبال می کنند بتوانند آن را ببینند. اما به نظر می رسید این اتفاق شدنی نیست و باید در یکی از این دسته ها قرار می گرفتم. بر اساس تجربه ای که از کار کردن در رادیو و تلویزیون و ساخت سریال «درشهر» داشتم این راه به نظرم رسید که کلید ماجرا در قصه گفتن است؛ چون همه آدم ها از شنیدن قصه لذت می برند و قصه  چیزی است که وقتی مخاطب می شنود برای شنیدن آن کنجکاوی و اشتیاق دارد. این موضوعی است که یک اتفاق مشترک بین مردم، نخبگان و منتقدان است. برای من همواره مهم است که فیلمم همیشه پرتماشاگر باشد. اگرچه در این سالها بیشتر درباره جایزه هایم صحبت شده اما برای من این بخش مهم تر بوده است که فیلم هایم مثل "گذشته"، "جدایی"، "درباره الی" و ... در خارج از ایران و در داخل کشور هم با مردم ارتباط برقرار کرد.

نشست داغ فروشنده

شهاب حسینی

* درباره آنچه در رسانه های عربی منتشر شد از یک بابت خوشحال شدم چون به نظر می رسد آن ها تازه متوجه این موضوع شده اند که این سرزمین چه جایگاهی دارد؛ ضمن اینکه کاربردی که امروزه فرهنگ دارد شاید تسلیحات نداشته باشد. عربستان طبیعتاً دارای پیشرفته ترین تسلیحات از کشورهایی همچون آمریکا و انگلیس است و شاید به دلیل برخوردهایی که با زائران خانه خدا هم می شود نتوانسته است جایگاهی داشته باشد و چنین واکنش هایی نشان می دهند که البته نه فقط درباره بنده بلکه درباره این سرزمین است! با این حال بیشتر از هر چیز شادی و عزت مردم سرزمینم را آرزو دارم.
* همیشه تلاش کرده ام در کارهایم در همان راستای دستاوردهای بشری فعالیت کنم. البته از مدتی که با آقای فرهادی آشنا شدم او را در همین راستای ارزش های بشری دیدم و به نظرم تفکر در کارهای او نقش اصلی را ایفا می کند. ما در این فیلم دغدغه های خود را دنبال می کنیم و سر فیلم های اصغر فرهادی همیشه به عنوان یک مخاطب حاضر می شوم که البته این همکاری از "درباره الی" شروع، در "جدایی" ادامه پیدا کرد و در "فروشنده" به کمال و اوج خود رسید.
* من از سال 71 آقای فرهادی را می شناختم اما او مرا نمی شناخت ولی من همیشه طرفدارش بودم. آن زمان یک کار عروسکی به نام «تو را من چشم در راهم، سیه گربه» به کارگردانی خانم بخت آور انجام می شد و بعد هم سر سریالی که می ساختند با نیما رئیسی در صحنه حضور داشتم اما ایشان سرشان خیلی شلوغ بود و مرا ندیدند تا اینکه در فیلم "درباره الی" با ایشان از نزدیک آشنا شدم.

ترانه علیدوستی

* وقتی این مباحث مطرح می شود به مشکل برمی خورم! فارغ از بحث فیلم، دوستان خبرنگار جلودار ادبیات مردم هستند و مسئولیت بسیار سنگینی دارند پس مهم است که ادبیات نژادپرستانه در مطالب و نگاه شما نباشد. مردم درست پرسیدن و درست مطرح کردن مسائل را از شما می آموزند. فیلم «فروشنده» پخش کننده  خارجی دارد و اگر کمکی گرفته باشد فقط نباید نژاد آن کمک کننده را ببینید. رسانه هایی که هر اتفاق هنری را به فرصتی برای تکرار این اشتباهات تبدیل می کنند، عملکرد درستی ندارند. یک تحلیلگر سعودی نسبت به مطلبی که آن روزنامه درباره شهاب حسینی منتشر کرده اعتراض داشته است اما این تیترهایی که زده می شود نشانه  چیست؟ یک تحلیلگر سعودی نسبت به وضعیت سینما در کشور خودش اعتراض کرده است. او مطرح کرده که سینمای ایران در حال پیشرفت است و این مطلب می توانست خیلی محترمانه تر از این بازتاب داده شود اما تیتری که برای آن انتخاب شده مناسب نبود! ما باید منصف باشیم چون اگر چنین نباشیم حرفی برای گفتن در جهان نخواهیم داشت.

اصغر فرهادی

کدام کشور دنیا این همه فیلم خوب دارد؟! توهم "دایی جان ناپلئونی" در مورد موفقیت های بین المللی سینمای ایران از سر ترس است نه اقتدار و با افتخار می گویم از سینمایی می آیم که 50 سال پیش این همه فیلم خوب در آن ساخته شده است. چهره های جهانی درباره گذشته سینمای ما تعارفی ندارند، آرزوی بسیاری از کشورهاست که سینمایشان شبیه ما باشد اما چرا در داخل کشور این همه دنبال تحقیر خود هستیم، درحالی که گاه یک پلان از یکی از فیلم های ما به کل سینمای یک کشور می ارزد.: چرا ما اعتماد به نفس نداریم و خودمان را قبول نداریم، درحالی که خود من بیرون از کشور به شدت خودم را قبول دارم و تمام رفتارها و گفتارهایم با اعتماد به نفس است.
* می دانستم فاصله  ساخت فیلم تا اکران آن در ایران، کسانی که دنبال حاشیه سازی برای من هستند به دنبال بهانه ای می گردند؛ این که گفته می شود دختر یا پادشاه قطر برای فیلم ما سرمایه گذاری کرده باعث خنده می شود. مشغول نوشتن فیلمنامه و صحبت با بازیگران اسپانیایی برای ساخت فیلم جدیدم بودم و تقریباً همه کارها آماده شده بود. اما حس کردم به دلایل عاطفی دوست دارم در ایران کار کنم و تصمیم گرفتم پروژه  بعدی ام را در ایران بسازم. می دانستم ممکن است حاشیه هایی پیش بیاید اما همه سختی ها را پذیرفتم. معمولاً در طول تولید یک فیلم هیچ  سختی ندارم اما مشکلات بعدش آغاز می شود. به هر حال آقای آلمادوار (تهیه کننده فیلم بعدی ام) گروه اسپانیایی را قانع کرد تا ساخت فیلم را در ایران آغاز کنیم و یک سال وقت داشتیم. همزمان با نگارش فیلمنامه پیش تولید را هم آغاز کردیم. شرکت "ممنتو" تهیه کننده  کار قبلی و بعد ی ام پیشنهاد تهیه کنندگی مشترک را داد و اواسط فیلمبرداری این تصمیم قطعی شد اما بعد از ساخت فیلم در تیتراژ متوجه شدم از چند شرکت تشکر شده است و یکی از این موسسات هم همان موسسه قطری بود که نامش در تیتراژ وجود دارد و موضوع پنهانی نیست. فستیوال دوحه قطر هر سال به یک سری از فیلم های در حال ساخت مبلغ ناچیزی به عنوان کمک پرداخت می کند و در فیلم ما هم همین اتفاق افتاد؛ در واقع مبلغ مشارکت آن ها کمتر از 10 درصد هزینه های ساخت فیلم است اما ناگهان در خبرها تبدیل شد به اینکه این شرکت برای فیلم ما سرمایه گذاری کرده و تهیه کننده فیلم است! که اگر اینطور بود نامشان حتماً در تیتراژ به همین عنوان می آمد. ضمن اینکه ناگهان عنوان فستیوال دوحه قطر به امیر قطر تبدیل شد که اولین واکنش خودشان نسبت به این مسئله خنده ی دسته جمعی بود.در فستیوال کن همه از روی فرش قرمز عبور می کنند و ژس می گیرند. خانمی که مدیر اجرایی فستیوال قطر هست هم با همین عنوان روی فرش قرمز آمد، البته می دانم که این توضیحات باعث نمی شود این داستان تمام شود چون عده ای جایی را پیدا کرده اند که این داستان را ادامه بدهند و به هر حال قرار نیست همیشه همه چیز گل و بلبل باشد.کشورهای همسایه جنوبی ما معمولاً در مورد سینما خیلی با هم رقابت دارند و حتی بر سر دعوت کردن من برای برگزاری کارگاه هم این رقابت ها وجود دارد.
* اینجا زندگی بهتری دارم، در ایران دوستان بسیاری دارم و خانواده ام هم اینجا زندگی می کنند. کجای دنیا می توانم چنین ثروتی داشته باشم؟ شما در جریان بعضی از مسائل نیستید. بسیاری از پروژه های بین المللی را نپذیرفته ام چون دوست دارم در کشور خودم فیلم بسازم اما برای همکاری با گروه های دیگر کنجکاوی دارم. چون این همکاری ها باعث می شود به روزتر شوم و تکنیک های بیشتری را بیابم و به کارم کمک می کند.
* عده ای تلاش می کنند اقبال عمومی مردم را نسبت به فیلم هایم نادیده بگیرند و می گویند فیلم هایت جشنواره ای است. درحالی که فیلم هایم جزو پرتماشاگرین آثار بوده است و برای اکران "فروشنده" هم در ایران می مانم و بعد از آن سراغ پروژه  بعدی ام می روم.

نشست داغ فروشنده

ترانه علیدوستی

14 سال از آشنایی و همکاری ام با اصغر فرهادی می گذرد و به ندرت دیده ام آدمی این قدر دغدغه کشورش را داشته باشد. کسی که سینما کار می کند به دنبال مانیفست سیاسی و اجتماعی نیست بلکه دغدغه هنری دارد. فیلمسازان همه زندگیشان را نمی گذارند که کشورشان را سیاه نشان بدهند. آقای فرهادی اگر پیام سیاسی این اندازه مستقیم داشت، مثلاً نماینده ی مجلس می شد نه فیلمساز. بعید می دانم هیچ کدام از فیلمسازان جهان در کنفرانس مطبوعاتی فیلم هایشان با چنین پرسش هایی روبرو شوند و آرزو دارم این مباحث از سینمای کشور ما هم حذف شود.

شهاب حسینی

به هنگام ساخت «جدایی نادر از سیمین»  فیلم مستندی درباره دادگاه های ایران دیدیم و آقای فرهادی با دیدن آن مستند اشک به چشمش آمد و گفت: مشکلات مردم را ببینیم و بتوانیم آن را نمایش بدهیم. اگر او به دنبال اسکار و چنین مسائلی بود چنین اتفاقی برای فیلمش نمی افتاد. او در فیلم هایش به مسائلی مانند قضاوت، دروغ و غیره می پردازد که صرفاً به مخاطب ایرانی مربوط نمی شود و همه مخاطبان در سراسر جهان آن را دریافت می کنند. در هر کشوری محصولات صادراتی و داخلی وجود دارد. فیلمی که ساخت ایران باشد قابلیت صادر شدن دارد. فارغ از همه برچسب ها آقای فرهادی با روحیه ای ملی و عرقی مثال زدنی نسبت به خاکش کار می کند.

اصغر فرهادی

*تماشاگران خارجی بخشی از آن نشانه ها مانند صندوق صدقات را متوجه نمی شوند چون بومی است اما بیشتر نشانه ها را دریافت می کنند؛ ضمن این که احساسات آدم ها همه جای دنیا شبیه به هم است اما نوع بیانش فرق می کند. سیاست مداران مدام تلاش می کنند مرزها را پررنگ کنند چون بقایشان در این است. اما فرهنگ کاملاً برژس این عمل می کند. همه ی ما مخلوقات یک آفریدگار هستیم. این همه کینه و دشمنی نسبت به انسان ها به خاطر جغرافیای مختلف، نادرست است.
* در اسکار به شما می گویند که جزو کاندیداها هستید و می دانستم که یکی از پنج شانس دریافت جایزه هستم و در آن جا حدود چهل ثانیه وقت دارید تا صحبت کنید که البته به من گفتند چون در دو بخش کاندیدا هستید باید دو متن را آماده کنید. بنابراین آن موقعیت فرصتی را پیش می آورد تا با جهان صحبت کنیم و بهتر بود به زبان انگلیسی بیان شود تا وقت برای ترجمه گرفته نشود؛ در حالی که این قانون در جشنواره کن و دیگر جشنواره ها وجود ندارد. ضمن این که فارسی زبانی است که وقتی خارجی ها آن را می شنوند خوششان می آید.
* خوشحالم که بالاخره یک جلسه منظم در اینجا برگزار شد تا شما اهالی رسانه لااقل تصویری از آن داشته باشید. البته فکر می کردم سوال های حاشیه ای پرسیده شود و من مجبور شوم وارد حاشیه شوم اما این اتفاق نیفتاد که البته قرار هم نیست پاسخی به توهین ها و بی احترامی ها بدهم. اگر کسی از این جایزه شرمسار است به اختیار خود می تواند شرمسار باشد و در غیر این صورت می تواند مفتخر باشد. آدم ها می توانند از موفقیت های من حرص بخورند و اگر قرار است این اتفاق بیفتد پس باید حالا حالاها حرص بخورند چون قصد ندارم فیلم بد بسازم.
***
 ترانه علیدوستی از سوالات اهالی رسانه که آگاهانه و خوب مطرح شدند، تشکر کرد و شهاب حسینی هم با اشاره به این که جایزه  خود را در روز ولادت امام زمان (عج) گرفته است آن را به فال نیک گرفت و گفت: این هدیه  ناقابلی بود که آن را به آستان ایشان تقدیم می کنم.



منبع: ایسنا (با تلخیص)