از شوق دریا

وقتى عطش در كربلا غوغا بپا كرد | |
سقّا نگاهى شرمگین بر خیمهها كرد | |
برداشت مشكى را كه لبریز از وفا بود | |
مشكى كه خود از تشنگان كربلا بود | |
شاهین عشق آماده پرواز مىشد | |
لبهاى مشك از شوق دریا باز مىشد | |
بر كشتگان بدر روز انتقام است | |
مهریه زهرا(س) به فرزندش حرام است | |
وقت است تا شیرین شود كام ابوالفضل | |
وقت است از خون پُر شود جام ابوالفضل | |
برخاست عزم آب در دشت بلا كرد | |
قلب سیاه كفر بند از بند وا كرد | |
عباس یعنى تشنه در دریا نشستن | |
عباس یعنى بغض مولا را شكستن | |
عباس یعنى نفس را هم بنده كردن | |
عباس یعنى آب را شرمنده كردن | |
عباس یعنى تا قیامت مَرد بودن | |
عباس یعنى با خدا همدرد بودن ... | |
به به چه نیكو آمد این اقبال عباس | |
آمد هزاران تیر استقبال عباس | |
وقتى كه روى ماه از آئینه برگشت | |
آواى «أدرِك یا اخا» پیچید در دشت | |
زلف شقایق در كمند یاس افتاد | |
سالار دین بر پیكر عباس افتاد | |
وقتى كه پیكان مشك را بر حلق او دوخت | |
حتى گلوى آب هم از تشنگى سوخت | |
اینك فراتى مانده لبریز از ندامت | |
شرمنده از عباس تا روز قیامت ... | |
"محمد زمان گلدسته" |
