تبیان، دستیار زندگی
همسر مکرمه حضرت امام خمینی(س) سرکار علیّه خانم خدیجه ثقفی در سال 1392 هـ. در تهران، در خانواده علم و ادب دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید، از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بانوی انقلاب

همسر مکرمه حضرت امام خمینی(س) سرکار علیّه خانم خدیجه ثقفی در سال 1392 ه . در تهران، در خانواده علم و ادب دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله میرزا محمد ثقفی صاحب تفسیر روان جاوید، از علمای متجدد تهران و از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی حائری یزدی  83592 بود.

فرآوری-فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان
خدیجه ثقفی

جد ایشان میرزا ابوالفضل تهرانی صاحب کتاب مشهور شفاءالصدور

جد ایشان میرزا ابوالفضل تهرانی صاحب کتاب مشهور شفاءالصدور در شرح زیارت عاشورا از نوابغ دوره خود بوده است. خانم ثقفی از ناحیه مادری با خانواده های متجدد قاجار مرتبط بوده و به همین دلیل دو ویژگی دینداری و تجدد در ایشان یکجا جمع گردیده بود . 
نقل قول  از ایشان آمده است ، من متولد سال ۱۳۳۳ قمری هستم.  پدرم ۲۹ یا ۳۰ ساله بود که به فکر افتاد برای ادامه تحصیل به قم برود. در آن زمان من تقریباً ۹ ساله بودم. پدر و مادرم به قم رفتند و ۵ سال در آنجا ماندگار شدند اما من نزد مادربزرگم ماندم. در واقع، من از اول نزد مادربزرگم مانده بودم و با او زندگی می کردم. من فرزند اول پدر و مادرم بودم. وقتی آنان به قم می رفتند، دو خواهر داشتم که یکی از آنان فوت کرده بود و نیز دو برادر. 

پدرم خوش تیپ، شیک و خوش لباس بود. به طور مثال در آن زمان، پوستین اسلامبولی می پوشید و از خانه بیرون می رفت و همه طلاب تعجب می کردند. با وجود این، هم عالم بود، هم دانشمند و هم اهل علم و اهل ایمان و متدین. یادم است که پدرم اجازه نمی دادند ما بدون چاقچور به مدرسه برویم. کفش هایمان هم باید مشکی، ساده و آستین لباسمان هم باید بلند می بود.

همان طور که گفتم، من با مادربزرگم زندگی می کردم. نام او خانم مخصوص بود و ما به او خانم مامانی می گفتیم. زمانی که خانواده ام در قم بودند، من و مادربزرگ، هر دو سال یک مرتبه به قم می رفتیم. دو شب در راه می خوابیدیم. یک شب در علی آباد و یک شب هم در جای دیگر. پدرم در قم خانه آبرومندی در کوچه آسید اسماعیل در بازار اجاره کرده بود. خانه بزرگی بود که اندرونی و بیرونی و حیاط خوبی داشت. صاحبخانه هم تاجر معتبری بود.
آن زمان مدرسه ای که در آن دروس جدید تدریس می شد، کلاسی داشت که ۲۰ شاگرد در آن حضور داشتند. تعداد کسانی که می توانستند ماهی ۵ ریال بدهند، خیلی کم بود، به همین دلیل فقط دختران پزشکان، تاجر ها یا... به مدرسه می رفتند. ما سه خواهر بودیم که به مدرسه می رفتیم. خواهر هایم در قم درس می خواندند و من در تهران. خلاصه، تا کلاس هشتم درس خوانده بودم که صحبت ازدواج مطرح شد. همان طور که گفتم، در آن مدتی که خانواده ام در قم بودند، ما چند بار به آنجا رفتیم. یک بار ۱۰ ساله بودم، یک بار ۱۳ ساله و یک بار هم ۱۴ ساله. دفعه آخر، پدرم از مادربزرگم خواهش کرد که من بمانم. مادربزرگم می خواست پس از ۱۵ روز به تهران برگردد، چون عید بود. پدرم خواهش و تمنا کرد: (من قدسی جان را سیر ندیدم. بگذارید ۲ ماه پیش من بماند. ما تابستان به تهران می آییم و او را می آوریم.)
بالاخره مادربزرگم راضی شد به هر حال چند ماه در قم ماندم و بعد با مادرم به تهران آمدم .

هوش و استعداد و حافظه ایشان زبان زد خاص و عام بود

ایشان از نعمت هوش و استعداد ذاتی، حافظه ای فوق العاده، پشتکار و علاقه وافری به تحصیل دانش برخوردار بودند و تحصیلات کلاسیک علوم جدید را در دبیرستان های تازه تاسیس در آن دوره، کسب کرده بودند.

زبان فرانسه را به خوبی در مدرسه آموخته بودند و زبان عربی را نزد حضرت امام آموخته و بعد از تبعید به عراق، ادامه داده بودند. بر شعر و ادب فارسی، مانند غزلیات حافظ و سعدی یا کتاب بوستان و گلستان سعدی و کلیله و دمنه و دیگر کتب ادبی تسلط داشتند و تا اواخر عمر نیز بسیاری از اشعار ایشان را در خزانه حافظه خویش داشتند

پس از ازدواج نیز دروس حوزوی را به مدت 15 سال نزد حضرت امام فرا گرفتند و همیشه تحصیل ایشان مورد تشویق، و استعداد و کمال فهم ایشان مورد اعتراف امام خمینی بود.
که به نقل از خود ایشان بیان شده است ، یک سال بعد از گرفتن تصدیق ششم، به دبیرستان بدریه رفتم و کلاس هفتم را خواندم. برای فرانسه معلم گرفتم. پدرم که از قم به تهران آمدند، جامع المقدمات را مدتی پیش ایشان خواندم. بعد از ازدواجم، امام به من تعلیم می دادند. پس از مدتی به من گفتند که چون با استعدادم، احتیاج به تعلیم ندارم و شروع کردند به تدریس جامع المقدمات. دو بچه داشتم که سیوطی را شروع کردم و وقتی سیوطی تمام شد، چهار بچه داشتم. بعدا که به دلیل تبعید امام به عراق رفتم، شروع به یادگیری زبان عربی کردم. سپس به خواندن رمان ها و حکایت های شیرین علاقه مند شدم و چون از آن ها خوشم می آمد، بیشتر تشویق می شدم.
در هر صورت، مدتی که در عراق بودیم، من رمان می خواندم، و بعد شروع کردم به روزنامه و مجله خواندن. به طوری که سال آخر اقامت مان در عراق پیشرفتم به حدی بود که کتاب تمدن اسلام را به زبان عربی خواندم.

علاقه ویژه حضرت امام به همسرشان

همسر امام، متدین واقعی و به دور از هر نوع تظاهر به دینداری بودند. هیچ جمله خلاف واقعی از ایشان شنیده نمی شد. گویی غیبت، تهمت و بدگویی با طینت ایشان بیگانه بود. اهل انجام مستحبات از قبیل روزه، قرائت قرآن، زیارت، نماز جعفرطیار و زیارت عاشورا بودند. به رعایت حفظ آبروی دیگران مقید بودند، کمک به دیگران را با رعایت حدود آن، دوست داشتند.
بانوی انقلاب، شخصیتی هوشمند و صبور داشتند. اگر به جلوه های صبر ایشان توجه شود روشن می گردد که صبور بودن ایشان همراه با هوشمندی است؛ به این معنی که صبر و استقامت ایشان در تحمل سختی ها برآمده از درک بالای ایشان نسبت به وضعیت پیش آمده بوده است.

دستگیری حضرت امام خمینی و صبر و طمانینه همسرشان

در دوران آغاز نهضت از سال 1341همواره شجاعانه محیط خانه را محل آرامش و طمأنینه نگه می داشتند و موجب دلگرمی امام بودند. در جریان دستگیری و زندانی شدن حضرت امام در سال 42 و با احتمال صدور حکم اعدام برای امام، ایشان شجاعانه این مرحله را پشت سر گذاشتند و منزل ایشان محل رفت و آمد و اظهار پشتیبانی همه مردمی بود که نگران حال و وضعیت امام بودند. پس از آزادی امام از زندان و حصر ایشان در منطقه قیطریه، دوران جدیدی از آزمون صبر و تحمل همسر محترم امام آغاز گردید. مهاجرت به تهران، برای حضور آرامش بخش در کنار امام و تحمل حصر خانگی برای مدت نامعلوم، در حفظ و تقویت امام موثر افتاد. آزادی کامل حضرت امام و انتقال به قم، منزل ایشان را محل هجوم سیل عاشقان و دلسوختگان امام قرار داد و حفظ شئون بیت امام در پذیرایی از زنانی که برای عرض ارادت تشریف می بردند و رعایت آداب و احترام برای عموم مردم و نیز خانواده های علما و محترمین، نیازمند ظرافت و دقتی بود که با مدیریت همسر امام، مورد توجه همه مراجعین قرار می گرفت.
سخنرانی مشهور حضرت امام پیرامون کاپیتولاسیون و هجوم ناگهانی شبانه نیروهای نظامی برای دستگیری و تبعید حضرت امام، دوران بی اطلاعی از وضعیت امام، دستگیری و تبعید حاج آقا مصطفی از جمله حوادث سال 43 بود که تحمل آن برای بانوی انقلاب، تنها به واسطه شجاعت و روحیه صبور و هوشمندانه ایشان ممکن بود.

مهاجرت اجباری به عراق

پس از انتقال امام به عراق، همسر امام همه علائق خود را در ایران رها کردند و برای همراهی امام و حضور در کنار امام،  به دور از فرزندان، نزدیکان و دوستان،  راهی نجف گردیدند و طعم تلخ غربت را به دور از هر شکوه، شکیبانه گذراندند و همدل و همراه با امام صبر پیشه کردند. ایشان در همان دوران تبعید نیز توانستند با ایجاد رابطه محترمانه با بیوت مراجع و علمای نجف از قبیل بیت آیات عظام خوئی، شهید صدر و... و حتی خانواده فضلا و طلاب نجف اشرف، در حفظ حرمت بیت حضرت امام در میان حوزه نجف، نقش مهمی را ایفا کنند. شهادت فرزند عزیز و دانشمند ایشان مرحوم شهید حاج آقامصطفی در غربت جانگدازترین داغی بود که بر قلب مادر انقلاب آتش زد و تا آخر یاد و خاطره تلخ آن با ایشان همراه بود. تحمل شهادت حاج آقا مصطفی از یک سو، مشاهده دوران شیرین پیروزی انقلاب اسلامی بدون حضور او از سوی دیگر، بر غم ایشان می افزود و از همه مهمتر آنکه حضرت امام به احترام ملت غیور و فداکار ایران اجازه نمی دادند تا نامی از فرزند ایشان در رسانه های گروهی جمهوری اسلامی برده شود تا تبعیضی نسبت به فرزند خویش در برابر شهدای مردم شهیدپرور به وجود نیاید، با آنکه همه ساله برای همه شهدای انقلاب و روحانیت و مسئولان جلسات بزرگداشت برگزار می گردید، و همسر مکرمه امام هوشمندانه این خواست امام را در جهت اهداف و آرمان های ایشان تحمل می کردند و فقط با یک جمله ناراحتی خود را به آرامی ابراز می فرمودند: «امسال هم گذشت و از این بچه حرفی زده نشد» و تنها دلخوشی ایشان آن بود که حضرت امام، حاج آقا مصطفی را در همه مستحبات خویش شریک قرار داده بودند.
پس از اوج گرفتن انقلاب اسلامی بار دیگر همسر فداکار امام نگرانی های حاصل از حصر خانگی توسط نیروهای امنیتی عراق برای امام و خانواده ایشان، هجرت به پاریس و خطر پرواز انقلاب به ایران و روزهای پرحادثه دهه فجر انقلاب را پشت سر گذاشتند و فضای آرامی را در بیت امام فراهم آوردند.

بانوی انقلاب و مهربانی اش به مردم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رعایت آداب متناسب با بیت امام در برخورد با مردم مشتاق، حفظ احترام لازم برای دوستان و نزدیکان، حمایت از انقلاب و امام در رفتار و گفتار، حفظ سادگی زندگی و بیت امام متناسب با شئون رهبری و فراهم کردن سفره ای ساده و مطبوع برای حفظ سلامت جسمی امام نیازمند دقت، وسواس و سعه صدری بود که همسر محترم امام براساس تیزهوشی و موقعیت شناسی خاص خویش، مدیریت آن را برعهده داشتند .
 
ایشان با کمال دقت از عموم مردم مشتاقی که به صورت گروهی برای دیدار خانواده حضرت امام تشریف می بردند تا از نزدیک، به ایشان ابراز محبت کنند، همانند دوستان و آشنایان خصوصی خود پذیرایی می کردند و تکریم میهمان را از وظایف خدشه ناپذیر خویش می دانستند. مهمان نوازی ایشان از قدیم الایام در قم، نجف و تهران زبانزد همه آشنایان و نزدیکان ایشان بود.

ایشان روابط بسیار نزدیکی با خانواده مسئولان نظام داشتند و روابط خود را به دور از بحث ها و جناح بندی های سیاسی که در طول دوران سی ساله انقلاب تغییر می کرد، حفظ کرده بودند. خانواده همه مسئولان نظام همانند دیگر آشنایان ایشان، در مناسبت ها یا به تناوب به بیت امام رفت و آمد داشتند و همسر امام نیز به تناسب و مکرر بر خود لازم می دانستند تا پاسخ محبت آنها را بدهند و وظیفه بازدید از منازل آنها را در برنامه روزانه خود قرار داده بودند.

پس از رحلت حضرت امام، همه ساله مسئولان نظام؛ مقام معظم رهبری، روسای جمهور، روسای قوای مقننه و قضائیه و دیگر مسئولان کشور به طور مکرر برای ابراز محبت و احترام در بیت امام حاضر می شدند و با ایشان ملاقات داشتند و ایشان با هوشمندی و متانت خاص خود، به تکریم، حمایت و گاه انتقادات سازنده ای می پرداختند و معتقد بودند که هرکسی در نظام جمهوری اسلامی که نتیجه زحمات بی شائبه حضرت امام و مردم شهیدپرور ایران است، دارای مسئولیت باشد، باید مورد حمایت و تکریم بیت امام قرار داشته باشد.

رحلت نابهنگام حاج احمدآقا یادگار امام

رحلت نابهنگام حاج احمدآقا که از محبوبیت خاصی در میان خانواده برخوردار بود و خود از ارکان اصلی اجتماع خانواده امام بود، لطمه جبران ناپذیری بر دل بانوی داغدار انقلاب وارد ساخت. گویی خداوند متعال مقدر فرموده بود تا بانوی انقلاب را با صبر و شکیبایی بیازماید و غم از دست دادن عزیزان، یکی از موارد امتحان الهی بود.
 
دوره کسالت ایشان که بیش از هفت ماه طول کشید، یکی دیگر از مراحل شکیبایی ایشان بود که در بستر بیماری بدون شکایت از وضعیت به وجود آمده، ناراحتی های حاصل از انواع بیماری ها را تحمل فرمودند و در اول فروردین 1388 دارفانی را وداع گفتند. پیکر ایشان در کنار مرقد مطهر امام به خاک سپرده شد. روحشان با امام راحل قرین باد .



منبع: زندگی نامه خانم خدیجه ثقفی از سایت جماران. روح الله. آزمون. آفتاب