تبیان، دستیار زندگی
جورج دیکی از جمله نظریه پردازانی است که با آراء خود توانست مشکلاتی را که در نظریات منتقدینی چون کلایو بل و کالینگ وود ارائه شده بود برطرف سازد، اما خالی از ایراد هم نبود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیکی و نظریه نهادی

جورج دیکی از جمله نظریه پردازانی است که با آراء خود توانست مشکلاتی را که در نظریات منتقدینی چون کلایو بل و کالینگ وود ارائه شده بود برطرف سازد، اما خالی از ایراد هم نبود.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان

در مقالات گذشته به بررسی آراء کلایو بل و کالینگ وود پرداختیم و شرح دادیم که با وجود نکات مثبتی که هر یک از این منتقدین در نظریات خود پیرامون هنر مطرح کردند، اما همچنان نقدهایی بر ایشان وارد است؛ از جمله اینکه هیچ یک نتوانستند پاسخی درخور برای حضور "حاضرآماده ها" (ready mades) در آثار هنری دهند که با ظهور نوابغی چون مارسل دوشان و پاپلو پیکاسو وارد عرصه هنری شده بود. از سویی دیگر با ورود به عالم پست مدرن، حضور انواع جانوران، گیاهان و اشیاء طبیعی مانند سنگ و خاک و.. در تولید و چیدمان اثر هنری برای ارائه چیزی به نام "مفهوم و انتقال ایده" به امری عادی تبدیل می شد. از جمله می توان به آثار دیمن هرست1 و موریتسیو کاتلان2 در این باب اشاره کرد.

دیکی و نظریه نهادی

شرح تصویر: محال بودن فیزیکی مرگ در ذهن انسان، اثر دیمن هرست، 1991م. کوسه ای مرده در محفظه ای از جنس شیشه و فولاد  که در محلول فرمالئید 5% شناور است.

نظریه نهادی به دنبال پاسخ به این پرسش است که چطور حاضرآمده ها و جانوران و اشیاء طبیعی تبدیل به اثر هنری می شوند؟
پیش از شروع بحث، تذکر یک نکته ضروری می نماید و آن اینکه آراء و نظریاتی پیرامون چیستی هنر از قبیل نظریه تقلید، بازنمایی، فرم معنادار و بیان، همگی نظریات "ذاتی" هنر هستند، یعنی تمامی این نظریات، علی رقم تفاوت در جزئیات، در یک مورد با هم مشترک هستند: همگی معتقدند چیزی در ذات هنر وجود دارد که به آن شأنی والا می بخشد و نمی توان آن را از اثر هنری جدا کرد؛ چرا که جزو ماهیت و هسته وجودی اثر هنری است. به همین جهت تمامی این آراء در پاسخ به پرسش "هنر چیست؟" به دنبال یافتن آن گوهر درونی در هنر می گردند.
اما نظریه نهادی برخلاف تمامی نظریات مطرح شده، به دنبال یافتن و کشف آن عنصر ذاتی نیست؛ در واقع نظریه نهادی اصلا با ظاهر اثر هنری کاری ندارد بلکه بر "بستر" اثر هنری ، یعنی زمینه ای که اثر در آن شکل گرفته و شأن هنری یافته، تاکید می کند. به همین جهت نظریه نهادی را می توان مسامحتاً نظریه "صوری" دانست.
از سوی دیگر نظریه نهادی یک نظریه  رَوَندی (procedural) است و در مقابل نظریه "کارکردی" مانند تقلید، بازنمایی، فرم و بیان قرار می گیرد. یعنی آنچه یک اثر را به هنر تبدیل می کند تنها به واسطه روندی است که در جامعه انسانی طی می کند و کاری با نوع کاربرد و جایگاه آن در نظام تفکری، اجتماعی، اقتصادی، معنوی و فلسفی بشر ندارد.
مهمترین متفکر نظریه نهادی، "جورج دیکی" است که در سال 1960م با شرح افکار خود توانست دیدگاهی جدید را در عالم هنر شکل دهد. به عقیده وی آنچه باعث می شود اثری، هنری محسوب شود، ممکن است اصلا قابل مشاهده نباشد، بلکه فقط، "نظریه" ای باشد که بیان شده  و بر پایه آن چیزی، به هنر مبدّل گشته است. به یک عبارت، چیزی در درون اثر نیست بلکه تنها زاویه نگاه انسانی می توان یک اثر را هنری کند و دیگری را نه! به همین جهت هنر می تواند در ادوار مختلف معانی گوناگون یابد و یا یک اثر که قبلا هنری نبوده بر اساس نقدی نو، شأن هنری بیابد.

دیکی و نظریه نهادی

شرح تصویر: قرن بیستم، اثر موریتسیو کاتلان، موزه هنرهای معاصر ایتالیا، 1997م. اسبی مرده و شکم پُر که با تسمه ای از سقف آویزان است.

به طور کلی می توان گفت دیکی در شرح و بسط آراء خود برای هر اثری که بخواهد و بتواند هنری محسوب شود دو ویژگی بنیادی قائل است:
1- دست ساخته باشد
2- نماینده نهادیِ اجتماع هنری آن را ارج نهد.

دست ساخته یعنی چه؟
اینکه اثر هنری می باید دست ساخته باشد بدین معنا است که نه تنها می تواند به روش دست ساز تهیه و ساخته شود، بلکه می تواند تنها گزینش هنرمند از محیط پیرامون خود باشد. به عبارت دیگر می توان گفت همه چیز، دست ساخته است. همین نکته سبب می شود مشکل حاضرآماده ها در تولید اثر هنری برطرف گردد مانند اثر چشمه (fountain) مارسل دوشان؛

دیکی و نظریه نهادی


و یا آثاری که هنرمند، تنها به گزینش از طبیعت دست می زند؛ مانند آثار هنر زمینی (land art) و یا اینستالیشن ها و کانسپچوآل هایی که در آن از جانوران و گیاهان مدد گرفته می شود.

دیکی و نظریه نهادی

نهاد نهادی اجتماع هنر کیست؟
نهاد هنر، در واقع به تمامی منتقدین، نظریه پردازان، هنرمندان، مدرسین، صاحب نظران، موزه داران، مجموعه داران و گالری داران پرسابقه و متخصصی گفته می شود که حضوری فعال در عرصه هنر و تحولات هنری دارند. به عقیده دیکی اثر هنری زمانی شأن هنری می یابد که مجموعه ای از فعالان و متخصصین هنر، آن اثر را "هنری" اعلام می کنند. به عبارت دیگر، شأن هنر از نوعی "ویژگی ارتباطی" حاصل می شود، به همین جهت شأن هنری با مقوله "ارزش" کاری ندارد. یعنی تشخیص اینکه چیزی هنر است، به معنای این نیست که ارزشمند است. اگر آثار هنری ارزشمند می شوند این مقوله ای دیگر است. به عبارت دیگر ارزشمند شدن اثر هنری، "پیامد هنر" است و نه پیشامد آن.
دیکی در توضیح اینکه چرا آثار هنری با وجود وصفی که پیرامون دست ساخته رفت و اینکه می توانند هرچیزی را شامل شوند و یا وسیله ای دم دستی و معمولی و روزمره باشند، باز با گذشت زمان، ارزش مالی می یابند، چنین توضیح می دهد که اعضای دنیای هنر سرانگشت میداس 3 (Midas) دارند و دست بر روی هر اثری بگذارند آن را از لحاظ مالی پُر ارزش می کنند.
بدین ترتیب نظر دیکی و نظریه نهادی، نظریه ای رده شناختی است، یعنی مفهومی خنثی است و با مقوله ارزش بیگانه است؛ حال این ارزش ، مالی ، اخلاقی و یا معنوی باشد. اینها پیامدهای هنر است و ربطی به "هنر شدن" ندارد.

نقد آراء دیکی:

با وجود آنکه در نگاه اول نظریه نهادی بسیاری از مشکلات آراء گذشتگان را ندارد، اما بی اشکال نیز نیست. برخی از مهمترین ایرادات وارد بر نظریه نهادی عبارتند از:
1- با توجه به دو اصل نظریه دیکی، یعنی دست ساخته بودن و به رسمیت شناخته شدن توسط نهادی اجتماعی هنر، می توان گفت در درجه نخست این نظریه، مقوله هنر را خیلی وسیع می کند؛ یعنی هرچیز می تواند اثر هنری شود.
2- ورود به مقوله هنر بیش از حد ساده می شود. دیگر نیازی به تخصص، ممارست، استعداد و.. نیست.
3- برخی منتقدین معتقدند که اثر هنری به عنوان یک تولید خاص انسانی همواره مطرح بوده است، اما نظریه نهادی با حذف مقوله "ارزش" ، آثار هنری را تا مرز "بی ارزشی" پیش می برد.
4- دیکی در مورد اینکه چه چیز باعث می شود نهاد هنر، مقام هنر را به اثر دهد، صحبتی نمی کند و از این زاویه، دارای نقصی جدی است یعنی مشخص نمی کند معیارهای نهاد هنر، چگونه شکل می گیرند.
5- اگر هنر، امری است که از مقوله ارزش جداست، پس معیار نهاد هنر برای هنری دانستن یک اثر چیست؟ آیا این معیار همان ارزشی بودن نیست؟ به عبارت دیگر آیا "هنر بودن"، که قرار است توسط یک نهاد به چیزی بخشیده شود، خود، یک ارزش محسوب نمی شود؟!
6- نظریه نهادی هنر به طور کلی دارای تسلسل است و روشنگر نیست؛ این تسلسل میان اثر هنری و دنیای هنر اتفاق می افتد. به عبارت دیگر، اثر هنری را دنیای هنر مشخص می کنند ؛ دنیایی که خود، بوجود آمده از آثار هنری است!

پی نوشت:
1- Damien Hirst
2- maurizio cattelan
3- میداس نام پادشاه اسطوره ای یونانی است که به دلیل لطف و مهمانوازی از پدر دیونیزوس (خدای شراب) اجازه می یابد تا آرزویی از بارگاه خدایان داشته باشد و او چنین آرزو می کند که دستانش توانایی آن را بیابند که هر چیز را به طلا تبدیل کنند. چنین می شود اما میداس متوجه می شود که این قدرت، توانایی بسیاری از اعمال عادی را از او گرفته است، از جمله خوردن برایش غیر ممکن است و یا نمی تواند دخترش را درآغوش بگیرد و... در نهایت او با عجز و ناله از دیونیوس می خواهد این قدرت را از او پس بگرد و دیونیزوس به او امر می کند که دستانش را در آب دریا بشوید و بدین ترتیب قدرتش به دریا منتقل می گردد.