.....دست بابام کوزه بود یادش نبود روزه بودو
نشسته بود یه گوشه خواست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1395/03/30
وقت افطار
دست بابام کوزه بود
یادش نبود روزه بود
نشسته بود یه گوشه
خواست که آب بنوشه
گفتم:بابا به افطار
چیزی نمونده انگار
باباجونم تا شنید
زد زیر خنده خندید
کانال کودک و نوجوان تبیان
koodak@tebyan.com
منبع: مهد پورتال
تهیه:شهرزاد فراهانی