تاثیر سیاسى - اجتماعى قیام سیدالشهدا علیه السلام
تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى از منكر
دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى
قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر
او كشته شد كه دین خدا جاودان شود جان جهان فداش كه بى مثل و گوهر است
اوضاع عمومى اسلام و مسلمین بسیار ناراحت كننده بود. فعالیتها و تبلیغات مسموم بنى امیه علیه حضرت على علیه السلام و خاندانش، و نیز تحریفات و بدعتهایى كه زیركانه در اسلام داخل كرده بودند، شرایط را جهت نابودى اسلام و محو نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله آماده كرده بود. خلافت الهى به حكمت سلطنتى و دیكتاتورى تبدیل شده بود. روح شریعت اسلام یعنى پرهیزگارى و عدالت، در اجتماع دیده نمىشد و از احكام اجتماعى دین فقط جمعه و جماعت، آن هم به صورت تشریفات وجود داشت؛ و گاهى همین صورت تشریفاتى نیز به بدعت و بلكه فسق و فجور مىگرایید. اكثر قریب به اتفاق نسل مسلمان كه آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگى مىكرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته و در آغاز حكومت معاویه وارد اجتماع شده بودند، لذا پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله را زیارت نكرده و شاید بتوان گفت مقام و منزلت خاندان وحى را درك نكرده بودند.
در رأس جامعهاى كه دچار بىارادگى و ضعف نفس شده بود، حاكمى فاسق و فاجر چون یزید لقب شریف امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین را به ناحق با خود یدك مىكشید. یك جوان قمار باز و شرابخوار، بىبند و بار و صد در صد اهل دنیا و خوشگذرانیهاى آن بر مردم حكومت مىكرد یك مغز الكلى كه از نظر افكار، نسبت به اسلام و مقدسات اسلام كمترین عقیدهاى نداشت، و میمون بازى و هوسبازى از كارها و تفریحات روزانهاش بود. انسانهاى خطرناك و دنیا طلب به فرمان او در تمام استانها و شهرستانها بر اوضاع مسلط و بر دوش مسلمانان سوار بودند.
در چنین وضع خطرناك و دردناكى، امام حسین علیه السلام پاى فشرد و عزم جهاد راسخ كرد و با تعداد معدودى از یاران، همراه با زنان و كودكان به استقامت برخاست، و چنین فریاد كرد: «آیا نمىبینید كه به حق عمل نمىشود و از باطل نهى نمىشود؟ در این هنگام باید شخص مؤمن حقا و واقعاً طالب لقاى پروردگارش باشد.»(1)
مقاومت و پایدارى سیدالشهدا علیه السلام بود كه شریعت اسلام را بعد از این كه در اثر طغیان معاویه و جور و بیداد او رو به اضمحلال گذارده بود، و تغییر و تبدیلى كه او و پسر ناخلفش یزید در این دین بنا گذاشته و اساس دیانت را متزلزل بلكه مشرف به انهدام نموده بودند نجات بخشید. نهضت این بزرگوار و قیام نیرومندانهاش، بقاى دین را باعث گردیده، و با خون خود و اصحاب و یارانش، گلستان دین را آبیارى و نهال گلستان شریعت را سرسبز و شاداب نمودند. اگر نهضت مقدس حسین نبود از اسلام به غیر از اسلام اموى و از دین جز دین یزیدى و دین تشریفاتى چیزى باقى نمانده بود.
«مقرم» در كتاب مقتل خود مىنویسد: نهضت حسین علیه السلام جزء اخیر از علت تامه جهت استحكام مبانى دین بوده، به طورى كه این نهضت، بین دعوت حق و حملات باطل، تفرقه و جدایى انداخته، حق و باطل را از یكدیگر جدا نمود. لذا گفته شده است: دین را وجود مقدس محمدى شروع نموده و بقاى آن به واسطه وجود مبارك امام حسین علیه السلام تداوم یافت. «الاسلام نبوى الحدوث و حسینى البقاء.»(2)
این بركت بزرگ كه به خاطر وجود شریف حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، از تفسیر بعضى احادیث نبوى نیز به دست مىآید، از جمله این حدیث معروف شریف كه فرمود: «حسین منى و انا من حسین.»(3)
حسین از من است و من نیز از حسینم .
بدین معنى كه امام حسین علیه السلام سبط آن رسول گرامى بوده و از زبان مبارك نبوت و انگشت ابهام مقام رسالت تغذیه نموده و رشد و نماى او از شیره جان نبى اكرم صلی الله علیه و آله بوده است، و از طرفى پیامبر از امام حسین است زیرا دین آن رسول خاتم، به واسطه امام حسین و فداكارى و جان نثارى او به جهان و جهانیان نفوذ كرده و تجلیات و نورافشانى و گیتى شناسى خود را بعد از وفات پیغمبر معظم، به وسیله شهادت و جانبازى و از مال و عیال گذاشتن این بزرگوار به عالمیان جلوه و ظهور داده است .
«واشنگتن ایروینك» مورخ آمریكایى گوید: «براى امام حسین علیه السلام ممكن بود كه زندگى خود را با تسلیم شدن به اراده یزید نجات بخشد، لیكن مسئولیت پیشوا و نهضت بخش اسلام اجازه نمىداد كه او یزید را به عنوان خلافت بشناسد. او به زودى خود را براى قبول هر ناراحتى و فشارى به منظور رها ساختن اسلام از چنگال بنى امیه آماده ساخت. در زیر آفتاب سوزان سرزمین خشك و در روى ریگهاى تفتیده عربستان روح حسین فناناپذیر است. اى پهلوان و اى نمونه شجاعت و اى شهسوار من، اى حسین.»(4)
تفسیر و احیاى اسلام و امر به معروف و نهى از منكر
از جمله آثار مهم سیاسى - اجتماعى قیام و نهضت حیاتبخش حسینى كه به جاى مانده، آشكار ساختن اسلام صحیح و احیاى امر به معروف و نهى از منكر بود تا بطلان اسلام انحرافى اموى كه پس از زمان رحلت نبى اكرم صلی الله علیه و آله صورت گرفت، روشن شود.
خاندان بنى امیه در تبلیغات خود، خویش را از خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله قلمداد كرده و اسلام را وارونه به مردم نشان داده بودند و ایشان را در امور دین به ادعاى این كه اولى الامر واجب الاطاعه هستند در حیرت و سرگردانى گذاشته بودند؛ اما امام حسین علیه السلام با قیام خود همه این توطئهها را بهم ریخت و اسلام اموى و دین یزیدى را از اسلام ناب محمدى جدا ساخت، و با نماز خونین خود در ظهر عاشورا، نماز را اقامه كرده عملاً معنا نمود.
چنانكه در زیارت وارث مىخوانیم: «اشهد انك قد اقمت الصلوة و اتیت الزكوة و امرت بالمعروف و نهیت عن المنكر.»
بنابراین، نهضت و شهادت سیدالشهدا علیه السلام دو معنى داشت:
1- نفى آنچه به نام اسلام مطرح بود،
2- اثبات آنچه از اسلام فراموش گشته و انكار شده بود - مانند امر به معروف و نهى ازمنكر - و این هر دو با هم، یعنى «احیاى اسلام محمدى.»
پس از شهادت امام حسین علیه السلام، گروه مكتبى، به حركت تودهاى مخالف تبدیل شد كه بدون استثنا همه مسلمین را در بر گرفت، زیرا مسلمانان به حقیقت اسلام و هدف تفكر مكتبى پى برده بودند، طرز تفكرى كه از روز اول، شعار حكومتى غیر منحرف و صالح را فریاد مىكرد. در آن زمان، تمام جهان اسلام دریافته بود كه سكوت امت بر انحراف رهبرى، خطایى فاحش به شمار مىآید. زیرا این سكوت به فاجعه كربلا منجر شد. و همین امر آغازى شد براى انقلابها و امر به معروف و نهى از منكر.
آرى، كار انبیا و اولیاى الهى در حقیقت امر به معروف و نهى از منكر و شناساندن معروف و منكر به مردم بوده است، و در این راستا، نه تنها به سخن بسنده نكردند كه از درگیرى و تحمل سختیها و دشواریهاى آن نیز نهراسیدند. در این بین رسول اكرم صلی الله علیه و آله شتاب بیشترى به آن دو امر داده و با تلاش و پیگیرى اسلام را پیروز كرد.
اما بعد از رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله، مردم از خط مستقیم محمدى منحرف شدند و نااهلان را به خلافت پذیرفتند كه عامل مهم این مصیبت، جهل مردم و بى توجهى به امر به معروف و نهى از منكر بود. و امام حسین علیه السلام با قیام مصلحانه خود احیاگر حقیقى این دو فریضه الهى است. چنانكه سر قیام خویش را «اصلاح نمودن امت جدش و امر به معروف و نهى از منكر» معرفى مىنماید. او با قیام خود به این دو اصل اسلامى، اعتبار و آبروى شایسته داد و ارزش آنها را در جهان اسلام بالا برد، یعنى در حالى كه دیگران آن را در مرز ضرر شخصى متوقف مىكنند و ارزش آن را پایین مىآورند، نهضت حسینى مرزى براى آن نمىشناسد.
گاهى گفته مىشود: فقهاى شیعه شرایطى را براى امر به معروف و نهى از منكر ذكر كردهاند كه از آن جمله: ایمنى از ضرر بر جان و مال و ناموس است. پس شهادت حسین علیه السلام چگونه امر به معروف و نهى از منكر و یا برانگیزاننده بر آن است؟
در جواب باید گفت: گاهى اوقات انسان با مسئلهاى مواجه مىشود كه ناچار است بین از خود گذشتگى براى نجات دین و میهن از نابودى و هلاكت، و به زندگى خویش پرداختن و دین و وطن را رها كردن، یكى را انتخاب كند. و تردیدى نیست كه او باید شهادت و از خودگذشتگى را اختیار كند. تا عمل كرده باشد به دو قاعده قطعى: «تقدیم اهم بر مهم» و «دفع ضرر اشد به ضرر اخف». و چنانكه مىدانیم كه در زمان خلافت یزید به جایى رسیده بود كه قیام امرى واجب و تكلیف الهى بود، اگر چه منجر به شهادت حسین علیهالسلام و اسارت خاندانش گردد. و اگر ایمنى از ضرر، یك واجب مطلق بود و قیدى نداشت، هرگز جهاد در راه خدا بر مسلمانان واجب نمىگشت بلكه شهادت در راه خدا معصیت محسوب مىشد! و حال آن كه چنین نیست.
استاد شهید مطهرى(ره) در این باره مىفرماید: «امر به معروف و نهى از منكر در مسائل بزرگ مرز نمىشناسد، هیچ چیزى، هیچ امر محترمى نمىتواند با امر به معروف و نهى از منكر برابرى كند. نمىتواند جلویش را بگیرد. این اصل دایر مدار این است كه موضوع امر به معروف و نهى از منكر چیست. اینجاست كه مىبینیم حسین بن على علیه السلام ارزش امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر را چقدر بالا برد. همانطور كه اصل امر به معروف و نهى از منكر، ارزش نهضت حسینى را بالا برد، چون حسین بن على علیه السلام فهماند كه انسان در راه امر به معروف و نهى از منكر به جایى مىرسد كه مال و آبروى خودش را باید فدا كند، ملامت مردم را باید متوجه خودش كند؛ همانطور كه حسین كرد.»(5)
به بركت وجود مقدس حسین و نهضت حیاتبخش وى و شهادت مظلومانه و در عین حال رسواگر او، حقیقت اسلام تفسیر شد و امر به معروف و نهى از منكر احیا گردید.
دمیدن روح استقامت و آزادیخواهى
یكى دیگر از آثار و بركات سیاسى - اجتماعى سیدالشهدا علیه السلام این بود كه نه فقط با حرف كه در عرصه عمل هم روح استقامت و پایدارى و آزادیخواهى و حفظ كرامت و عزت نفس را در كالبد بىروح مسلمین در همه اعصار دمید.
سالار شهیدان در برابر نیروى مهیب ستم و قوه قاهره بنى امیه، بالاترین استقامت و مهمترین پایدارى و شهادت را به خرج داده و در مقابل آنان مقاومت كرده و به انسانها درس حریت و آزادگى آموخت. آن حضرت در آخرین لحظات حماسه كربلا با بدنى مجروح و خونین، دشمن را طرف خطاب قرار داده و فرمود: «اى پیروان ابوسفیان، اگر دین ندارید پس در دنیا آزاد مرد باشید.»
حماسه عاشورا سراسر، شعارهاى آزادىطلبى و استقامت و عزت نفس است. چنانكه آن حضرت در روز عاشورا ضمن گفتارهاى گرم و آتشین خود فریاد مىزد: «این ناپاك و فرزند ناپاك، مرا بین دو كار مخیر ساخت: یا ذلت را بپذیرم و در برابر یزید تسلیم شوم، و یا این كه كشته گردم و به حكم شمشیر تن دهم! اما از ما خاندان پیغمبر ذلت به دور است، نه خدا براى ما ذلت مىخواهد و نه پیامبر او و نه مردان پاك دل و مؤمن و نه آن دامنهاى منزهى كه ما را در میان خود پرورانده است.»(6)
رمز موفقیت و راز پیروزى انسان در همیشه تاریخ بستگى به استقامت و پایدارى در مقابل سختىهاى راه دارد و امام حسین علیه السلام با استقامت خود در برابر بناى شرك و اساس كفر و الحاد و بذل جان و تمام هستى خود در این راه مقدس، باعث دمیده شدن روح پایدارى و آزادگى در بین مردم گشت، به طورى كه در قیامهاى بعد از آن حضرت این امر به خوبى مشهود است .
قیام حسینى الگوى قیامهاى مقدس دیگر
قیامهاى مقدس بشرى داراى دو مشخصه هستند: اول این كه آنها براى مقامات عالى انسانیت و توحید و عدل و آزادى، و براى رفع ظلم و استبداد صورت مىگیرند. دوم این كه، نوری هستند در ظلمتهاى سخت كه معمولاً مورد تصویب «عقلاى قوم!» قرار نمىگیرند. قیام امام حسین علیه السلام هر دو مشخصه را دارا بود، و یكى از آثار این قیام، جنبه الگویى آن براى سایر نهضتها و قیامهاى به حق و الهى است. تمام انقلابهاى مقدسى كه در جهان اسلام پس از شهادت حسین علیه السلام تا زمان ما به وجود آمد، خمیر مایه اصلى آن، قیام آن حضرت بوده و هست و خواهد بود، قیامى كه الهام بخش همه نهضتهاى اصیل رهایىبخش گردید. و این اصلى است كه خود امام حسین علیه السلام در «بیضه» - یكى از منازل بین مكه و كربلا - به همراهان و یاران خویش فرمود: «و لكم فیه اسوة»(7) در من براى شما نمونه و الگویى است. و چنانكه مىدانیم این الگو، قیام بر علیه ظلم و فساد است، همان امرى كه باعث گردید خداوند متعال رسولش را در قرآن براى انسانها اسوه و الگو معرفى كند. و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «براى شهادت حسین علیه السلام حرارتى در دلهاى مؤمنان است كه هرگز سرد و خاموش نمىشود.»(8)
«استاد حسن ابراهیم» در این رابطه مىگوید: «كشته شدن امام حسین علیه السلام در تهییج شیعیان و وحدت بخشیدن به آنها تأثیر بسیارى داشت. قبل از این رخداد، شیعیان پراكنده بودند؛ زیرا شیعهگرى با خون آمیخته گشت و در اعماق قلوب شیعیان، نفوذ كرد و عقیده راسخ آنان شد.»(9)
اثرات نهضت امام حسین از خود دستگاه اموى و دشمنان حضرت شروع شد. درست مثل آبى كه با حرارت رو به جوشیدن مىرود، پس از به جوش آمدن، نخست حبابهایى از ته دیگ بالا آمده و در روى آب مىتركد، پس از آن كم كم جوشیدن آغاز مىگردد. انقلاب یك جامعه بر علیه دستگاه ظلم نیز به همین شكل است، اول انتقادها و فریادهاى عدالتخواهى و تظلم كه به حكم حبابهاى ته دیگ هستند از گوشه و كنار كشور بر مىخیزند و رفته رفته جان گرفته و دیگ جامعه جوشیدن آغاز مىكند و دستگاه ستم را آنقدر بالا و پایین مىبرد كه به صورت كف بىارزشى بر روى زمین مىریزد.
بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بلافاصله این فریادها و انتقادها كه مقدمه فرو ریختن اركان حكومت منحوس بنى امیه بود بلند شد. «سنان بن انس» هنوز از قتلگاه امام بیرون نرفته بود كه یارانش به او گفتند: تو حسین بن على، پسر پیغمبر، دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله را كشتى! تو مردى را كشتى كه از همه عرب بزرگتر است و آمده بود تا حكومت را از دست بنى امیه بگیرد! اكنون پیش امراى خود برو و پاداش خود را بگیر و بدان كه اگر تمام موجودى خزانههاى خودشان را در برابر كشتن حسین به تو بدهند باز هم كم است.(10)
و نیز «حمید بن مسلم »گوید: زنى را از طایفه «بكر بن وائل» كه به همراه شوهرش بود در میان اصحاب عمربن سعد دیدم كه چون دید مردم ناگهان بر زنان و دختران حسین علیه السلام تاختند و شروع به غارت و چپاول نمودند، شمشیرى به دست گرفت و رو به خیمه آمد و صدا زد: «اى مردان قبیله بكر، آیا لباس از تن دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله به یغما مىرود؟ مرگ بر این حكومت غیر خدایى، اى قاتلان رسول خدا» در این هنگام شوهرش دست او را گرفته و به خیمه برگرداند.(11)
اینها و موارد بسیار دیگر، نخستین عكس العملهاى مردم از واقعه جانسوز كربلا بود كه رفته رفته به وسعت آن افزوده مىگشت، تا جایى كه روح انقلاب در مكتب اسلام دمیده شد و مردم هرگاه رهبر لایقى مىیافتند بر علیه حكومت نامشروع و فاسد بنى امیه دست به قیام مىزدند، و شعار غالب انقلابها «خونخواهى حسین» بود. شمار این انقلابها زیاد است كه ما در اینجا به چند نمونه اشاره مىكنیم.
1- انقلاب توابین:این انقلاب در كوفه بر پا گردید و واكنش مستقیم قتل امام بود، و انگیزه آن، احساس گناه به علت یارى نكردن امام پس از آن كه كتباً از او دعوت كردند به كوفه آید، بود. لذا كوفیان خواستند ننگى را كه مرتكب شده بودند با انتقام از قاتلان آن حضرت بشویند و دست به قیام زدند. این واقعه در سال 65 هجرى روى داد.
2- انقلاب مدینه:هدف این انقلاب خونخواهى نبود بلكه انقلابى بود علیه حكومت ستمكار بنى امیه. شركت كنندگان در این قیام یك هزار تن بودند كه به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگرى سركوب گردید.
3- قیام مختار ثقفى: این قیام در سال 66 هجرى در عراق به انگیزه خونخواهى امام حسین علیهالسلام و انتقام از قاتلان او صورت گرفت. این انقلاب به رهبرى مختار توانست در یك روز دویست و هشتاد تن از قاتلان امام حسین علیه السلام را به قتل رساند.
4- انقلاب مطرف بن مغیره:وى در سال 77 هجرى بر علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملك بن مروان را از خلافت خلع كرد.
5- انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجرى شورید و عبدالملك مروان را از خلافت خلع كرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید. در آغاز، پیروزیهاى نظامى به دست آورد اما بعدها شكست خورد.
6- انقلاب زید بن على:وى كه از فرزندان امام زینالعابدین علیه السلام بود در سال 122 هجرى در كوفه قیام كرد، اما بیدرنگ به وسیله سپاهیان شام كه در آن هنگام در عراق بودند سركوب گردید.
7- قیام حسین بن على، شهید فخ: «فخ» نام وادى و محلى است در قسمت غربى و یك فرسخى شهر مكه، و آن جایى است كه حسین بن على (صاحب فخ) بر علیه حكومت عباسى در سال 169 هجرى قیام كرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وى یكى از سادات و علماى اسلام بود كه براى عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یك قرن از ماجراى كربلا اثرى عمیق در عالم تشیع بجاى گذاشت.
این انقلابها و انقلابهاى دیگر، نقش مهمى در برابر حكومتهاى ناشایست وقت از نظر محفوظ ماندن ظواهر اسلام و نام مقدس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و رعایت حقوق مردم ایفا كردند. و این نهضتها خود یكى از آثار مهم و ثمرات نهضت ریشهدار و عمیق سیدالشهدا علیه السلام بود. در زمان كنونى نیز خواستگاه انقلاب اسلامى ایران، مجالسى بود كه به جهت بزرگداشت حماسه حسینى و واقعه عاشورا اقامه مىگردید.
قیام حسینى نه تنها براى مسلمین بلكه براى غیر مسلمانان نیز كه به دنبال رهایى از ظلم و ستم بوده و هستند، سرمشق قرار مىگیرد. «مهاتما گاندى» مىگوید: من زندگى امام حسین علیه السلام آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندهام و توجه كافى به صفحات كربلا نمودهام و بر من روشن شده است كه اگر هندوستان بخواهد یك كشور پیروز گردد، بایستى از امام حسین علیه السلام پیروى كرده و سرمشق بگیرد.(12)
حسین، كشته دیروز و رهبر روز است قیام اوست، كه پیوسته نهضت آموز است
خون او تفسیر این اسرار كرد ملت خوابیده را بیدار كرد
از جمله آثار و بركات دیگرى كه قیام و شهادت سیدالشهدا علیه السلام در بعد سیاسى - اجتماعى داشت، بیدار شدن خفتگان و انتقال روح مبازره جویى بر علیه ظلم و ستم بوده و هست.
براى تنویر ذهن و تصویر مطلب، لازم است به طور اجمال اشارهاى به وضعیت جامعه اسلامى آن دوران داشته باشیم . مردم آن زمان به چند دسته تقسیم مىشوند:
دسته اول: كه قسمت عمده مردم را تشكیل مىداد، كسانى بودند كه در مقابل فساد معاویه، اراده خود را از دست داده بودند و به پستى و خوارى ناشى از فساد كه پیرامون خلافت اسلامى را فرا گرفته بود تن در داده بودند.
دسته دوم: كسانى بودند كه منافع خصوصى خود را بر رسالت و امامت ترجیح مىدادند. این دسته بر خلاف دسته اول فارغ از ظلم و انحراف بنى امیه بودند و آن را احساس نمىكردند.
دسته سوم: ساده لوحانى كه فریب فرمانروایان بنى امیه را خورده بودند. و اگر نبود قیام و مقاومت امام حسین و اصحاب راستین پیامبر به رهبرى اهلبیت علیهم السلام، ساده لوحان بسیارى فریب خورده و مىگفتند كه اگر این دستگاه سلطنتى و كارهاى آن قانونى نبود، صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله خاموش نمىنشستند.
دسته چهارم: كسانى بودند كه مىپنداشت امام حسن علیه السلام خلافت را به معاویه واگذار كرده و با وى به خاطر اوضاع و احوال پیچیده زمان سازش نموده است! زیرا اگر چه براى مردم كوفه و عراق كه از نزدیك در جریان بودند، ماجراى صلح تحمیلى آشكار بود؛ اما مسلمانانى كه در گوشه و كنار جهان اسلامى آن روزگار پراكنده بودند - مانند مردم خراسان - و از دور دستى بر آتش داشتند از ابعاد مسئله بىخبر بودند از این رو امام حسین علیه السلام با قیام خونین خود ثابت كرد كه صلح برادرش به معناى كنارهگیرى از رسالت اهلبیت علیهم السلام نیست.
گذشته از این چهار دسته كه در واقع جملگى در خواب خرگوشى مشترك بودند، دو دسته دیگر یعنى پیروان بنى امیه و یاران حقیقى امام حسین علیه السلام نیز وجود داشتند. زیرا اگر چه اصحاب سیدالشهداء بسیار اندك بودند ولى قابل ذكر است كه برخى از شیعیان و علاقهمندان امام در سایر ایالتهاى اسلامى بودند و پس از اطلاع یافتن از دعوت حضرت، خواستند به او لبیك گویند ولى مركز كوفه تحت كنترل شدید نظامیان عبیدالله بن زیاد بود و به هیچ وجه نمىگذاشتند كسى از آن خارج یا به آن وارد شود، و بسیارى از مسلمانان نیز در مناطق دور دست از این فاجعه به كلى بىخبر بودند كه حساب آنها با سایرین جدا است.
با توجه به آنچه به طور اجمالى بیان شد، معلوم مىگردد كه مردم كوفه تا چه حدى در خواب خرگوشى فرو رفته بودند. كه تمام فریادهاى امام و یارانش را نشنیده گرفته و آسایش و رفاه طلبى، آنان را از هر نوع كمكى در راه نجات اسلام از انحراف باز مىداشت.
در آن شرایط، انقلاب خونین سیدالشهدا علیه السلام تمام معادلات سیاسى دشمنان را بر هم زد و اوضاع اجتماعى آن زمان را دگرگون ساخت. جانفشانى شخصیت منحصر به فردى چون امام حسین علیه السلام كه از نخبگان و برگزیدگان و پیشواى على الاطلاق مسلمانان بود و با فضیلتترین و نزدیكترین آنها به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود از طرفى خدایى بودن حركت مصلحانه سیدالشهدا علیه السلام و گذشتن از همه هستى خود از طرف دیگر، و عمق فاجعه و مظلومیت آن امام عزیز از ناحیه سوم باعث گردید زنگ بیدار باش، خواب سنگین مردم را بر هم زند و مردگان را احیا كند، و درخت اسلام را كه به پژمردگى روى آورده بود، با خون خود آبیارى كند و آنچنان طراوت و شادابى بخشد كه تا ابد سر سبز و خرم باقى ماند.
در آن عصر قحطى حق جویان و حق مداران، كه ظلم و شرك و فساد، در پناه سرنیزه و كشتار، حكومت مىكرد و سكوت بود و سكون! حسین تازیانه فریاد بلند كرد و بر پیكر خفته، بلكه مرده امت فرود آورد و چنان شور و حركتى آفرید كه آن مردم را بیدار بلكه زنده نمود، و با این بیدارى از آنها پاسدارى از انقلاب محمد صلی الله علیه و آله و عدل على و صبر حسن علیه السلام، و معناى قرآن و رسالت اسلام و خون خویش را طلب نمود.
خون امام حسین علیه السلام همانند آب حیاتى بود كه در كالبدهاى مرده و خشك و مأیوس جریان پیدا كرد و منشأ قیامهاى بسیارى شد. و به راستى مىتوان گفت كه عصر عاشورا پایان نهضت امام حسین علیه السلام نبود بلكه آغاز حركت و اول بیدارى ملت اسلام خصوصاً شیعیان بود.
«فلیپ حتى» در كتاب تاریخ عرب مىنویسد: «فاجعه كربلا، سبب جان گرفتن و بالندگى شیعه و افزایش هواداران آن مكتب گردید. به طورى كه مىتوان ادعا كرد كه آغاز حركت شیعه و ابتداى ظهور آن، روز دهم محرم بود»(13)
و «گیبون» مورخ مشهور گوید: «در طى قرون آینده بشریت و در سرزمینهاى مختلف، شرح صحنه حزن آور مرگ حسین علیه السلام موجب بیدارى قلب خونسردترین قاریان و خوانندگان خواهد شد.»(14)
با توجه به مفهوم پیروزى و شكست، به این نتیجه مىرسیم كه پیروزى آن نیست كه انسان از میدان نبرد سالم به در آید و یا دشمن خود را به خاك هلاكت افكند، بلكه پیروزى آن است كه هدف خود را پیش ببرد و دشمن را از رسیدن به مقصود خود باز دارد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این خصوص فرموده است: «ما ظفر من ظفر الاثم به، والغالب بالشر مغلوب»(15)؛ كسى كه گناه بر او پیروز شد، شكست مىخورد و كسى كه از راه بدى بر دشمن ظفر یافت در واقع مغلوب است.» از این رو اگر چه امام حسین علیه السلام و یارانش پس از یك نبرد خونبار و قهرمانانه به نور عظیم شهادت رسیدند، اما آنها هدف مقدس خود را به تمام معنى از آن شهادت پر افتخار گرفتند. و هدف این بود كه به تكلیف عمل شده و ماهیت حكومت ارتجاعى و ضد اسلامى اموى آشكار شود و افكار عمومى مسلمین بیدار گردد، كه این هدف به خوبى انجام گرفت .
رسوایى سران اموى و قاتلان امام حسین علیه السلام به حدى بالا گرفت كه سرانجام پس از گذشت چند سال نه تنها هیچ كس از آل امیه جرأت نداشت نسبت خود را آشكار سازد بلكه بدنهاى مردگان آنها را هم از قبر بیرون كشیدند و با آتش سوزاندند. راه پیشرفت و پیروزى كه داشت با سرعت فراوان براى آن دودمان كثیف در بین امت هموار مىشد، بعد از واقعه كربلا یكباره در هم ریخت و با رسوایى بسیار، بساط ابوسفیانیان برچیده گشت.
«استاد نیكلسون» گوید: «حادثه كربلا، حتى مایه پشیمانى و تأسف امویان شد، زیرا این واقعه، شیعیان را متحد كرد و براى انتقام امام حسین، هم صدا شدند و صداى آنان در همه جا و مخصوصاً عراق و ایرانیانى كه مىخواستند از نفوذ عربها آزاد شوند انعكاس یافت.»(16)
یكى دیگر از شواهد شكست یزیدیان و بنى امیه، زمانى است كه امام سجاد علیه السلام در كوفه خطبه خواند و ماهیت پلید دشمنان خدا را براى مردم خفته و فریب خورده آشكار كرد. لذا مردم یك زبان عرض كردند:
«اى فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، همه ما شنوا و مطیع و حافظ عهد و پیمان تو هستیم، از تو روى برنگردانده و تو را ترك نخواهیم كرد، پس خدا تو را رحمت كند، به ما دستور بده كه همانا با دشمن تو دشمن و با دوست تو دوستیم، تا یزید را بگیریم و از كسانى كه به تو و ما ظلم نمودند، دورى بجوییم.»(17)
امام حسین را كشتند، اما حسین كه فقط جسم نیست، امام حسین یك مكتب است كه بعد از مرگش زندهتر شد. و اگر چه در كربلا قیام قامت امام حسین علیه السلام را در خون كشیدند، و ناى حقیقتگوى او را بریدند، اما در حقیقت امام حسین زندهتر شد، او بزرگمردى است كه با شهادتش حركتى عظیم و تحولى بزرگ در تاریخ ایجاد كرد و یزید و یزیدیان را رسوا نمود.
هفتمین اثر و بركت از آثار و بركات اجتماعى نهضت سیدالشهدا علیه السلام این بود كه با قیام و شهادت خویش مردم را از جهالت و گمراهى نجات بخشید. او خون دل خویش را در راه خدا بذل كرد تا امت را از حیرت ضلالت و جهالت كه در اثر تسلط و تبلیغات مسموم بنى امیه پیش آمده بود برهاند. چنانكه در زیارت اربعین امام حسین علیه السلام مىخوانیم:
«و بذل مهجته فیك، لیستنقذ عبادك من الجهالة و حیرة الضلالة».
و حسین علیه السلام خون قلب خود را در راه تو بذل كرد تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى برهاند.
استاد شهید مطهرى(ره) در توضیح فراز مذكور مىفرماید: «مقصود از جهالت مردم این نبود كه چون مردم بىسواد بودند و درس نخوانده بودند مرتكب چنین عملى شدند، و اگر درس خوانده و تحصیل كرده مىبودند نمىكردند. نه، در اصطلاح دین، جهالت، بیشتر در مقابل عقل گفته مىشود و مقصود آن تنبه عقلى است كه مردم باید داشته باشند (و به تعبیر دیگر قوه تجزیه و تحلیل قضایایى مشهود و تطبیق كلیات بر جزئیات است و این چندان ربطى به سواد و بىسوادى ندارد. علم، حفظ و ضبط كلیات است و عقل قوه تحلیل است.) به عبارت دیگر، امام حسین علیه السلام شهید فراموشكارى مردم شد، زیرا مردم اگر در تاریخ پنجاه - شصت ساله خودشان فكر مىكردند و قوه تنبه و استنتاج و عبرتگیرى در آنها مىبود و به تعبیر سیدالشهدا علیه السلام كه فرمود: «ارجعوا الى عقولكم»؛ اگر به عقل و تجربه پنجاه - شصت ساله خود رجوع مىكردند و جنایتهاى ابوسفیان و معاویه و زیاد در كوفه و خاندان اموى را اصولا فراموش نمىكردند و گول ظاهر فعلى معاویه را كه دم زدن از دین به خاطر منافع شخصى است نمىخوردند و عمیق فكر مىكردند كه آیا امام حسین علیه السلام براى دین و دنیاى آنها بهتر بود یا یزید و معاویه و عبیدالله، هرگز چنین جنایتى واقع نمىشد... .»(18)
امام حسین علیه السلام با نهضت مقدس خویش در آن ظلمت سخت و در میان یأسها و ناامیدیهاى مطلق، و در موقعى كه ستارهاى در آسمان بشریت دیده نمىشد، مانند برقى درخشید و مانند شعلهاى حقانى فرا راه آدمیان ظاهر گشت. او به خوبى مىدانست كه تنها مردم نادان و گمراهند كه آلت دست حكومتهاى ستمكار و بیدادگر و فاسد واقع مىشوند، به همین خاطر با بذل خون پاك خویش سعى كرد ملت جاهل و گمراه را از آن وضع خطرناك و دردناك نجات بخشد. لذا امام صادق علیه السلام در فراز مورد بحث، هدف قیام حسینى را تنها فدایى امت گنهكار بودن و شفاعت از آنان در قیامت بیان نمىكند، بلكه مىفرماید: هدف، نجات دنیاى انسانیت از جهالت و ضلالت بود.
پىنوشتها:
1- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 44، ص 381.2- نقل از كتاب "زندگانى حضرت ابى عبدالله الحسین" ابوالقاسم سحاب، ص 22.
3- كشف الغمة، علامه اربلى، ج 2، ص 6.
4- به نقل از كتاب "درسى كه حسین (ع) به انسانها آموخت"، شهید هاشمى نژاد، ص 450.
5- حماسه حسینى، شهید مطهرى، ج 2، ص 130.
6- تحف العقول، محدث حرانى، ص 275.
7- تاریخ طبرى، ج 7، ص 300.
8- جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 556.
9- ترجمه تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 351.
10- تاریخ طبرى، ج 4، ص 347.
11- ترجمه لهوف سید بن طاووس، ص 132.
12- نقل از كتاب "درسى كه حسین (ع) به انسانها آموخت"، شهید هاشمى نژاد، ص 447.
13- درسى كه حسین (ع) به انسانها آموخت، شهید هاشمى نژاد، ص 448.
14- همان مأخذ.
15- نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 333.
16- ترجمه تاریخ سیاسى اسلام، ج 1، ص 352. به نقل از كتاب ماهیت قیام مختار، ص 201.
17- بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 45، ص 112.
18- حماسه حسینى، استاد مطهرى، ج 3، ص 47.
منبع:كتاب آثار و بركات سیدالشهدا، علیرضا رجالى تهرانى.