تبیان، دستیار زندگی
چند هفته است که تصمیمات عجولانه مسئولین در زمینه های هنریخبرساز شده است؛ بعد از خبر انتقال موزه معاصر، یکی از جنجالی ترین اخبار در حوزه هنرهای تجسمی به حذف این رشته از هنرستان ها اختصاص داشت. جامعه هنر و اساتید فن، به طرح این تغییر واکنش نشان دادند و با ت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

واکنش غلامحسین نامی به حذف رشته نقاشی

چند هفته است که تصمیمات عجولانه مسئولین در زمینه های هنری خبرساز شده است؛ بعد از خبر انتقال موزه معاصر، یکی از جنجالی ترین اخبار در حوزه هنرهای تجسمی به حذف این رشته از هنرستان ها اختصاص داشت.

فرآوری: سمیه رمضان ماهی - بخش هنری تبیان

غلامحسین نامی

جامعه هنر و اساتید فن، به طرح تغییر رشته نقاشی و حذف آن واکنش نشان دادند و با تجمعات گوناگون و استفاده از شبکه های مجازی تلاش کردند نگرانی ها و دلواپسی های خود را به گوش مسئولین برسانند. هرچند مسئولین امر فعلا گفته اند این رشته باقی می ماند اما صحبت از تبعات این کار در صورت عملی شدن هنوز باقی است. یکی از کسانی که در کارنامه تدریس و فعالیت های آموزشی خود در هنرستان نیز پر سابقه است، غلامحسین نامی نقاش شناخته شده ایرانی و ساکن تورنتو است. در ادامه می توانید بخشی از نظرات وی را در این مورد بخوانید.

غلامحسین نامی زاده ۱۳۱۵ در شهر قم و از چهره های شناخته شده نقاش ایرانی است.
وی در ۱۳۴۲ از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و در رشته نقاشی فارغ التحصیل شد. در ۱۳۵۹ فوق لیسانس خود را از دانشگاه ویسکانسین گرفت.
نامی از ۱۳۴۳ تا ۱۳۶۵ در هنرستان هنرهای تجسمی، در ۱۳۵۴ ۱۳۴۷ و ۱۳۶۶ ۱۳۶۵ در دانشگاه الزهرا (سابقاً مدرسه عالی دختران)، در ۱۳۵۶ ۱۳۵۲ در دانشکدهٔ هنرهای تزئینی، در ۱۳۶۶ ۱۳۵۱ در دانشکدهٔ معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت، در ۱۳۶۶ ۱۳۵۱ در دانشگاه آزاد تدریس کرده است. نامی از مؤسسان گروه نقاشان آزاد در سال ۱۳۵۴ است. او از ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ ریاست انجمن نقاشان ایران را برعهده داشت. نامی از اعضای هیات موسس خانهٔ هنرمندان ایران است.
و اما مصاحبه با وی در مورد حذف رشته نقاشی در هنرستان ها:

براساس اخبار و اسناد منتشرشده، طرحی مبنی بر حذف رشته نقاشی از هنرستان ها و تلفیق عکاسی و گرافیک در رشته ای با عنوان «فتوگرافیک» برنامه ریزی شد. عده ای که موافق این طرح هستند عقیده دارند، گرافیک رشته کاربردی تری است و همین موضوع باعث شده، تعداد هنرجویان رشته نقاشی اندک باشد. چقدر با این استدلال موافق هستید و اساسا حذف این رشته چه تبعاتی خواهد داشت؟
با شنیدن این خبر بسیار اندوهگین و متأثر شدم. من بیش از ٥٠ سال از عمرم را در راه آموزش و خلق هنری گذراندم و جوانان بسیاری را در این مملکت آموزش داده ام. تأسف من از یک موضوع بسیار مهم تری است و آن این است که چطور می شود وزارتخانه ای به نام آموزش وپرورش با آن سابقه طولانی وقتی می خواهد برنامه ریزی هنری درسی در رشته هنر انجام دهد، به مسئله تخصص افراد برنامه ریز، بی توجه باشد و این تصمیم ناشی از بی تجربگی مسئولان برنامه ریزی آموزش وپرورش است. افزون بر این تعجب می کنم چگونه است که برنامه ریزان دورس هنری از رویدادهای مهم هنری کشور بی اطلاع اند. رشد و شکوفایی هنر معاصر ایران به ویژه در دو دهه اخیر چه از نظر اقتصادی، چه از نظر خلاقیت های هنری به جایی رسیده است که دنیا را متوجه خود کرده و اکنون از هنرمندان نقاش ایران در سراسر جهان استقبال می شود. شگفتا که این وزارتخانه به چنین مسائلی توجه ندارد و ناخواسته و ناآگاهانه تیشه به ریشه آموزش هنر نقاشی زده و باعث کم رنگ شدن اثرات همه دستاوردها و مظاهر تاریخ ٩٥ ساله نقاشی معاصر می شود.
این موضوع که جوان های امروزی در انتخاب رشته هنری کمتر به رشته نقاشی تمایل دارند، نظر درستی نیست.کافی است به تعداد هنرجویانی را که در کلاس های آموزش آزاد نقاشی شرکت می کنند، نگاه کنیم. به دانشگاه های آزاد، دانشکده های هنر دیگر یا کسانی که در خانه روی به نقاشی آورده اند، نگاه کنیم. شوربختانه با این نوع رفتار آموزش وپرورش در قبال جهت گیری در برابر آموزش نقاشی، نقش و مسئولیت خطیر آموزش وپرورش جوانان کشور در این وزارتخانه به شدت کمرنگ شده و کلمه آموزش و پرورش بی معنا جلوه می کند. من همین جا از وزیر محترم آموزش و پرورش می خواهم به این نکات برای آینده وزارتخانه خود توجه کنند. بدون تردید آنها موفق نخواهند شد جلوی آموزش نقاشی را بگیرند و خودشان هم این قضیه را فهمیده اند و اعتراض همه جانبه و گسترده هنرمندان و هنرجویان رشته نقاشی اجازه این کار را نخواهد داد، اما وقتی این اتفاقات می افتد بیشتر به این باور پایبند می شوم که باید مسئولیت برنامه ریزی آموزش هنر در سطح تمام هنرستان های کشور اعم از آموزش وپرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کمیته هایی سپرده شود که از استادان و خبرگان هنر تشکیل شده است.


شما خودتان هم در هنرستان تدریس می کردید... .
من از سال ١٣٤٣ که فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبا شدم، بلافاصله جذب هنرستان های پسران و دختران شدم و در حدود ٢٠ سال ضمن تدریس در دانشگاه ها، در هنرستان های پسران و دختران نیز تدریس می کردم و خاطرات بسیار بسیار ارزنده و زنده و به یادماندنی از هنرجویان، استادان و فضای هنرستان دارم.

در آن زمان چه شرایطی در این هنرستان ها وجود داشت که فضا را برایتان خوشایند کرده بود؟
اولا یکی از خصوصیات این هنرستان ها به ویژه هنرستان پسران این بود که بسیاری از هنرجویان از شهرستان ها می آمدند، آنها علاقه مند به هنر بودند و زیاد دوست نداشتند در دبیرستان های معمولی درسشان را ادامه دهند. من در اردوهای رامسر و بابلسر به ویژه رامسر که مربوط به دانش آموزان مدارس کل ایران بود به عنوان هنرآموز و مسئول فعالیت های هنری، کلاس های آموزشی و مسابقات هنری برپا می کردم و در آنجا به برندگان مسابقات پیشنهاد می دادم که جذب هنرستان ها شوند که بسیاری از هنرمندان خیلی خوب امروز ما همان هایی بودند که در اردوهای رامسر راهی هنرستان ها شدند. موضوع دیگر این است که این بچه ها به دروس معمولی دبیرستان ها علاقه مند نبودند و همین مسئله، به هنرستان ویژگی ای می داد که باعث می شد ما به عنوان هنرآموزان هنرستان ها با عشق و علاقه و پرانرژی ، هرچه در چنته داشتیم را در اختیار آنها بگذاریم. فراموش نمی کنم اوایل که وارد هنرستان پسران شدم، کلاس ها تا ظهر بود و بعد از ناهار، کلاس های نظری تا ساعت چهار ادامه پیدا می کرد. من از بچه ها می خواستم بعد از ساعت چهار به صورت فوق العاده بمانند تا برایشان کلاس های آموزشی مکاتب هنر و تحلیل آثار هنری برگزار کنم که معمولا تا ساعت شش و هفت عصر طول می کشید . ما با چنین فضاهایی در هنرستان ها تدریس کردیم و حالا شما می توانید ناراحتی و اندوه من را نسبت به حذف رشته نقاشی متوجه شوید.


شما همیشه بر مکتوب کردن تاریخ هنر ما بسیار تأکید داشتید. هنرستان ها یکی از قدیمی ترین مؤسسات آموزش هنر در ایران بوده اند. حذف رشته نقاشی چه لطمه ای به تاریخ هنر تجسمی ما می زند؟
در مورد تاریخ هنر کتاب هایی تألیف شده است که درجای خود باارزش هستند اما من نام اینها را تاریخ تحلیلی هنر معاصر نمی گذارم. نکته دوم این است که هنرستان ها بخش بسیار مهم این تاریخ هستند. شما وقتی جوهره اصلی و نفس وجودی این هنرستان ها را که رشته نقاشی، مجسمه سازی، گرافیک و مینیاتور است، حذف کنید، دیگر چه چیزی باقی می ماند؟ من متأسفم که مجبورم بعضی اوقات برخلاف خواست قلبی ام این طور تصور کنم که یک گروه ضدهنر با نقشه های شومی قرار است تیشه به ریشه مظاهر و نمادهای هنر ایران بزنند. نمی خواهم این طور فکر کنم و شاید واقعا چنین چیزی هم نباشد ولی در مقابل این تهاجم همه جانبه چگونه باید به قضاوت نشست. بسیاری از هنرمندان سرزمین ما هم این گونه فکر می کنند که چرا چنین ضربه های حساب شده ای را به مظاهر و تاریخ آموزش هنر ایران می زنند؟ در جواب سؤال شما باید بگویم بخش مهمی از تاریخ آموزش هنر ما مربوط به هنرستان هاست و حذف نقاشی لطمه بزرگی به هویت فرهنگی و هنری مملکت می زند.

در چندماه اخیر جامعه هنرهای تجسمی به واسطه اخباری مبنی بر تصمیم هایی که به نظر می رسد به یکباره اعلام می شود نگران وضعیت این هنر شده اند مثل موضوعی که در مورد موزه هنرهای معاصر تهران به وجود آمد و این در صورتی است که بارها انجمن ها و هنرمندان برای تصمیم گیری در امور هنری و مشورت در زمینه های مختلف اعلام آمادگی کرده اند. فکر می کنید چرا با وجود خواسته جامعه هنری چنین مشارکتی از سوی مسئولان کمتر انجام می شود؟
این سؤال برای همه ما هنرمندان این مملکت وجود دارد که چرا این اقدامات ناآگاهانه انجام می پذیرد؟ این چراها باید جوابی قانع کننده هم داشته باشد. چرا ما از بیان حقایق فرار می کنیم؟ ببینید چه کسی به خودش اجازه می دهد آن قدر بی خردانه دست به نابودی میراث های هنری ملتی بزند؟ موزه هنرهای معاصر تهران گذشته از آنکه بنای آن جزء میراث فرهنگی است، در خود گنجینه ای از آثار مشهورترین هنرمندان جهان و ایران قرن نوزدهم و بیستم را جای داده است. گویا قراری پنهانی بوده که این موزه را به بنیاد رودکی واگذار کنند درحالی که بنیاد رودکی با همه بودجه ای که خرج می کند نتوانسته است فضاهای ارزشمند برج آزادی را سروسامان دهد. اصلا این بنیاد خصوصی است یا دولتی؟ خصوصی معنا و تعریف خود را دارد. باید مشخص باشد چه افرادی و چه تخصص هایی این بنیاد را اداره می کنند. اینها دردودل هایی است که هنرمندان را نگران می کند و به موزه می کشاند و سروصدا راه می اندازند که بحق هم این کار را می کنند. باید از واکنش مسئولانه انجمن هنرمندان نقاش ایران سپاسگزاری کرد. البته امیدوارم هیچ نقشه شومی پشت این مسائل نباشد اما شوربختانه مستندات افشاشده در رسانه ها بسیار نگران کننده اند. وقتی موزه هنرهای معاصر را پنهانی واگذار می کنند و به محض اینکه اسناد منتشر می شود، تکذیب می کنند، نگرانی ها افزایش می یابد. من از مسئولانی که در نیت خیرشان شکی ندارم و پیشینه خدمتگزاری به هنر و هنرمندان را در کارنامه خود دارند صمیمانه انتظار دارم که در برابر اقدامات مخرب و ضد هنر گروهی فرصت طلب در جریان واگذاری موزه هنرهای معاصر پایداری کرده و از گنجینه بسیار باارزش موزه که بخشی از ثروت ملی و میراث هنری سرزمین ماست، حراست کنند.


منابع:
شرق/ سحر آزاد
ایسنا