تبیان، دستیار زندگی
آنان كه این روزها خود را به آب و آتش می‌زنند و عملیات‌های ویژه و برق‌آسا برای كاهش نفوذ ایران در عراق ترتیب می‌دهند، احتمالا نمی‌دانند در كوران جنگ ایران و عراق، فرماندهان ایرانی نظیر اسماعیل دقایقی با فتح دل‌های اسرای ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ناگفته هایی از اسماعیل دقایقی

آنان كه این روزها خود را به آب و آتش می‌زنند و عملیات‌های ویژه و برق‌آسا برای كاهش نفوذ ایران در عراق ترتیب می‌دهند، احتمالا نمی‌دانند در كوران جنگ ایران و عراق، فرماندهان ایرانی نظیر اسماعیل دقایقی با فتح دل‌های اسرای ارتش عراق، آنان را به جنگ در جبهه ایران و علیه ارتش بعث صدام می‌فرستادند.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، نام «اسماعیل دقایقی» چهره صبور و محجوبی را به خاطر می‌آورد كه با دقت و حوصله فراوان، اقدامی منحصر به فرد را در جنگ ایران و عراق عملی كرد و آن شناسایی، سازماندهی و گسیل نیروهای عراقی ـ شامل مجاهدین عراقی و اسرای آزادشده ـ به جنگ با ارتش صدام بود؛ پدیده‌ای كه به ندرت می‌توان در جنگ‌های جهان آنها را مشاهده نمود.

آنچه در پی می‌آید، ناگفته‌هایی از شهید دقایقی به بیان محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس است:

ما در كار با نیروهای عراقی چند مرحله را پشت سر گذاشتیم. تا پیش از آزادسازی خرمشهر یك نوع همكاری را با نیروهای داوطلب عراقی در دستور كار داشتیم و پس از آزادسازی سازی خرمشهر ـ وقتی كه در سال 1361 به مرزها رسیدیم ـ دوره جدیدی از به كارگیری نیروهای داوطلب عراقی آغاز شد.

در این سال‌ها چندین بار خواسته ایم از برادرمان شهید دقایقی یادی كنیم و اقدام به ضبط خاطرت كنیم ولی هر بار مشكلی پیش آمد و اخلاص شهید كار را متوقف كرد.

در دوره اول نیروهای عراقی عمدتا آموزش می‌دیدند و به عنوان متخصص در برخی یگان‌ها و لشكرهای سپاه، مثلا به عنوان تكنسین فنی،‌ یا در مواردی برای مترجمی اسرای عراقی یا فعالیت‌های شنود مكالمات بی سیمی بعثی‌ها از آنها استفاده می‌كردیم. اما كار سازمان یافته‌ای را با آنها آغاز نكرده بودیم.

در حقیقت پس از آزادسازی خرمشهر، وقتی كه به مرزها رسیدیم به این نتیجه رسیدیم كه یك تیپ مستقل را با استفاده از این نیروها سازماندهی كنیم كه پس از مدتی خودشان بتوانند مستقل شوند و به عراق برگردند و بدون كمك ما در راستای آرمانشان كه سرنگونی رژیم بعثی صدام بود فعالیت كنند.

پس از آزادسازی خرمشهر و ورود نیروهای ما به خاك عراق، برنامه كاریمان را در رابطه با برادران مجاهد عراقی تغییر دادیم و در همین راستا بود كه برادرمان شهید دقایقی را مسئول سازماندهی نیروها كردیم. از یك طرف ممكن بود در جریان پیشروی در خاك عراق مجبور شویم در برخی نقاط به شهرها و روستاها نزدیك شویم و از طرف دیگر می‌دیدیم به مصلحت ما نیست كه نیروهای ایرانی وارد شهرهای عراق شوند.

مثلا در عملیات رمضان قرار بود تا شرق ساحل اروندرود پیشروی كنیم ولی در همین ساحل شرقی شهر تنومه و ده‌ها روستا وجود داشت. با این پرسش مواجه شدیم كه اگر وارد شهرها و روستاها شویم، چه اتفاقی بین نیروهای ما و مردم می‌افتد؟ نگران بودیم كه مردم وحشت نكنند و اذیت نشوند. از این جا كم كم به این نتیجه رسیدیم كه از نیروهای مجاهد عراقی یك لشكری را سازماندهی كنیم.

مناسب‌ترین فردی را كه برای فرماندهی لشكر می‌شناختم شهید دقایقی بود. من از قبل از انقلاب با شهید دقایقی آشنا و دوست بودم. در جریان مبارزه با رژیم شاه در قالب گروه منصورون با هم بودیم و بعد از انقلاب هم رابطه ما ادامه داشت.

در آن مقطع ـ بعد از عملیات خیبر ـ به ایشان ماموریت داده بودم كه با عده‌ای دیگر از كادرهای سپاه اولین دوره عالی مالك اشتر را در پادگان امام حسین(ع) تهران راه اندازی كنند.


انتخاب شهید دقایقی به عنوان فرمانده تیپ مستقل بدر دلایلی داشت:

اولین عامل موثر در این انتخاب این بود كه همگی دوستان در ارتباط با شهرها و مناطق خودشان مسئولیت‌هایی را پذیرفته بودند. مثلا از برادران عرب خوزستانی، شهید علی‌هاشمی فرمانده تیپ نور بود كه توانست نیروها را در بستان،‌حمیدیه، سوسنگرد، و هویزه سازماندهی كند. اما هنوز به برادرمان شهید دقایقی مسئولیت لشكری نداده بودم.

عامل بعدی كه در این انتخاب موثر بود، صبر و حوصله بسیار زیاد شهید دقایقی بود. چون پیشاپیش معلوم بود كه برای فرماندهی نیروهای داوطلب عراقی صبر و حوصله بالایی لازم است.

عامل بعدی، در حقیقت برخورد انسان دوستانه و آن روح ملایم و دوستانه‌ای بود كه در ایشان وجود داشت و برای چنین ماموریت مهمی این روحیه فوق العاده لازم بود.

عامل بعدی،‌ این بود كه سازماندهی و تشكیل یك لشكر جدید نیازمند دقت بالایی بود و ایشان هم فرد بسیار دقیقی بود. به ویژه در شناسایی نیروها بسیار دقیق عمل می‌كرد.

اسماعیل در بنیان‌گذاری نیروهای نظامی سازمان‌یافته ملت عراق سهم بسزایی داشت یگان رزمی مجاهدین عراقی تحت عنوان «تیپ بدر» ثمره تلاش‌های خالصانه اوست.

عامل بعدی كه در انتخاب ایشان به عنوان فرمانده نیروهای مجاهد عراقی موثر بود،‌ آن روحیه تعبد و پایبندی به قیود شرعی بود كه این ویژگی در برادرمان آقای دقایقی بسیار ملموس بود. در واقع برای ما مهم بود كه فردی با این ویژگی‌ها در راس كار سازماندهی نیروهای عراقی قرار گیرد.

اخلاص عمل برادرمان شهید دقایقی به گونه‌ای بود كه آثار آن را تا همین امروز هم می‌توان مشاهد كرد. (در این سال‌ها چندین بار خواسته ایم از برادرمان شهید دقایقی یادی كنیم و اقدام به ضبط خاطرت كنیم ولی هر بار مشكلی پیش آمد و اخلاص شهید كار را متوقف كرد. آخرین مورد مربوط به چهار سال پیش بود كه به دست اندركاران روایت فتح گفتم اصلا انگار شهید دقایقی نمی گذارد این كار صورت بگیرد. این جمله را چهار سال پیش دوربین‌های روایت فتح ضبط كرده اند. كار در مورد برادرمان شهید دقایقی نیازمند خالص نمودن نیت است وگرنه خود شهید مانع انجام كار خواهد شد.)

بعد از مدتی كه برادرمان شهید دقایقی كار سازماندهی نیروهای مجاهد عراقی را به پیش برد،‌ به این جمع بندی رسیدیم كه می‌توانیم در كنار مجاهدین عراقی از اسرای داوطلب یا احرار هم استفاده كنیم. در حقیقت برخی اسرای داوطلب عراقی به صورت انفرادی در بعضی عملیات‌های قبلی خوب درخشیده بودند. بنابراین عده‌ای از اسرای داوطلب را نیز وارد فاز سازماندهی نیروها كردیم.

ریسك مدیریتی این كار بسیار بالا بود. این خطر وجود داشت كه اسرا می‌توانستند به عنوان داوطلب جنگ با عراق به تیپ بدر بپیوندند و هنگام عمل كردن در مرزها،‌ در موقعیتی كه كسی هم نبود از فرار آنها جلوگیری كند،‌ از مرزها عبور كنند و بگریزند.

در اولین فراخوان نیرو از میان اسرای عراقی حدودا 300 الی 500 نفر داوطلب شدند كه پس از انجام مصاحبه و شناسایی، جذب شدند و در تیپ بدر سازماندهی شدند. طبیعتا در جذب و استفاده از اسرای عراقی با احتیاط عمل می‌كردیم. و بعدا كه عملكرد آنها را خوب ارزیابی كردیم كار را توسعه دادیم.

مدیریت كردن این دو گروه متفاوت ـ یكی مجاهدین و دیگری احرار یا اسرای داوطلب ـ كار بسیار سختی بود. هر یك از این نیروها روحیه خاصی داشتند. غالبا بین این دو بینش اختلاف نظر وجود داشت؛ اختلافاتی شبیه اختلاف نظرهای سپاه و ارتش در مورد تاكتیك‌ها و استراتژی جنگ كه ناشی از دو نوع تفكر و فرهنگ بود. سازماندهی این گروه‌های متفاوت در درون یك لشكر كار بسیار سختی بود.

برادرمان شهید دقایقی برای سازماندهی و اداره این لشكر زحمات زیادی كشید. یاد گرفتن كامل زبان عربی، آموختن ویژگی‌ها و فرهنگ عراقی‌ها، و درك تفاوت‌های ناشی از تفاوت فرهنگ و بینش نیروهای مجاهدین عراقی و اسرای عراقی جزو سختی‌های كار فرماندهی تیپ بدر بود. خود من در ابتدای كار قدری ابهام داشتم كه آیا برادرمان دقایقی می‌تواند به خوبی از عهده این كار برآید؟‌ چون شهید دقایقی یك نیرویی بود كه توانایی‌های فرهنگی و فكری اش برجسته تر بود،‌ بیشتر این طور به ذهن می‌رسید. لازم بود كه در یك جای مناسب آزمایش شود كه آیا جز توانایی‌های فرهنگی و فكری، قابلیت‌های عملیاتی هم در مدیریت خود دارد. كه البته برادرمان شهید دقایقی به خوبی از عهده كار برآمدند. در مدت كوتاهی ـ ظرف همان چند ماه اول ـ توانست بر مشكلات غلبه كند. لشكر را واقعا خیلی خوب سازماندهی و گردان بندی كرد. بر كارها مسلط شد و توانست همه امور لشكر ر ا كنترل كند.

گفتنی است، در پیام محسن رضایی به مناسبت شهادت شهید اسماعیل دقایقی كه 20 سال قبل در سال 1365 منتشر شده، آمده است: «خانه و خانواده ایشان قبل از انقلاب هم یكی از پایگاه‌ها و كانون‌های نهضت اسلامی به شمار می‌آمد،‌ بیانیه‌ها و اعلامیه‌های حضرت امام در منزل ایشان تكثیر و توزیع می‌شد،‌ لذا به جرأت می‌توان گفت یكی از خانواده‌هایی‌كه انقلاب اسلامی در خوزستان مدیون‌ آن‌هاست، خانواده محترم شهید دقایقی است و درود بر آغاجاری و بهبهان قهرمان كه این سردار بزرگ را در دامان خود پرورده است.

اسماعیل در بنیان‌گذاری نیروهای نظامی سازمان‌یافته ملت عراق سهم بسزایی داشت یگان رزمی مجاهدین عراقی تحت عنوان «تیپ بدر» ثمره تلاش‌های خالصانه اوست. لذا اسماعیل نه تنها در انقلاب اسلامی كشور ما ستاره‌ای پرفروغ بود بلكه جوانان برومند عراق هم از او به عنوان یك سردار بزرگ در نهضت عراق یاد خواهند كرد».


لینک مطالب مرتبط:

تصمیمی بی شرمانه!

دستگیری دیپلمات های ایرانی با دستور بوش

صدام آمریکایی بود یا ضد آمریکایی؟

سرنوشت دیکتاتور به روایت تصویر