تبیان، دستیار زندگی
این خبر مانند صدای زنگ پایان مسابقه است برای کسی که عقب مانده و مسابقه را باخته است. طبیعی است که عکس العمل چنین بازنده ای، نعره و فریاد و ناله و فغان باشد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حامد شاد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزی که شیطان نعره کشید!

این خبر مانند صدای زنگ پایان مسابقه است برای کسی که عقب مانده و مسابقه را باخته است. طبیعی است که عکس العمل چنین بازنده ای، نعره و فریاد و ناله و فغان باشد.

حامد شاد/ دانشجوی دکترای مبانی اسلام - بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
روزی که شیطان نعره کشید!

امام صادق علیه السلام می فرماید: هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله به نبوّت مبعوث شد، ابلیس نعره ای کشید و ناله کرد. (۱)
چرا باید ابلیس ملعون با بعثت رسول گرامی اسلام چنین بی تاب شود و ناله و فغان سردهد؟! دو دلیل مهم را می توان برای این کار بیان کرد:
۱. ظهور اسلام و معارف اسلامی و آغاز هدایت اسلامی خط بطلانی بود بر تمام نقشه های ابلیس که برای به تباهی کشاندن انسان و انسانیت کشیده بود.
ظهور آیین متعالی اسلام که آخرین دین الهی و تنها دین کامل است، نشانه ی بلوغ عقلانی و معنوی جامعه ی بشری و کسب آمادگی برای دریافت آخرین نسخه از هدایت الهی است. و این یعنی شکست ابلیس در برنامه های خود در طول سال ها فعالیت از زمان آدم ابوالبشر علیه السلام تا سال ۶۰۹ م. یعنی سال بعثت رسول اعظم (صلی الله و علیه و آله).
با این اوصاف، خبر بعثت پیامبر اسلام مانند صدای زنگ پایان مسابقه است برای کسی که عقب مانده و مسابقه را باخته است. طبیعی است که عکس العمل چنین بازنده ای، نعره و فریاد و ناله و فغان باشد.

با بعثت حضرت ابلیس صیحه ای کشید و از درد به خود نالید. او زنگ خطر نزدیک شدن به پایان مهلت آزادیش را شنید؛ چرا که «یوم الوقت المعلوم» زمان ظهور آخرین وصی از اوصیای همین پیامبر خواهد بود.

ظهور هر پیامبری طبعاً برای ابلیس سخت و ناگوار بوده است؛ اما ظهور پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) نسبت به انبیای دیگر تفاوت ویژه ای داشت. هیچ یک از انبیای سابق یک قانون ثابت و همیشگی برای زندگی بشر نیاورد. این پدیده تنها با ظهور پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) رخ داد و دین فاخر اسلام به عنوان مجموعه ای منسجم و بی نظیر از قوانین جاویدان برای زندگی بشر تا قیام قیامت، طلوع کرد و درخشش یافت.
ادیان گذشته هیچ کدام قابلیت اداره ی همیشگی زندگی بشر را نداشتند و تنها برنامه ای محدود و موقّت برای برهه ای از تاریخ یا برای قوم و قبیله ای از اقوام و قبایل بودند. تنها دین اسلام است که برای همه ی بشریت و تا پایان عمر دنیا طراحی و تنظیم شده است.
دلیل این تفاوت بزرگ بین اسلام و سایر ادیان، این است که نسل های گذشته ی بشری هنوز ناپخته و نارسیده بودند و هنوز لایق پذیرش دین جاوید نبودند. اگر برنامه ی جاوید زندگی بر آن ها عرضه می شد، آمادگی و توان اجرای آن را نداشتند و آن را ضایع می کردند. چاره ی آن ها قوانین و برنامه هایی موقت و تک بُعدی بود تا آن ها را به سوی بلوغ هدایت کند و افراط و تفریط هایشان را درمان کند و به تعادل برساندشان و آن ها را برای رسیدن به آمادگی لازم برای دریافت دین جامع و قانون جاویدان زندگی، یعنی اسلام عزیز تربیت نماید. (۲)
در جانب دیگر، ابلیس رجیم برای به افراط و تفریط کشاندن بشر، کمر همت بسته بود و تمام تلاش خود را برای عقب نگه داشتن انسان و انسانیت به کار بسته بود؛ اما به رغم پیروزی ها و شادکامی های کوتاه و بلندی که گاه گاهی کسب می کرد، در کل، کارها بر خلاف انتظارش پیش می رفت و بیم آن می رفت که بشر به تعادل و سامان برسد و نور جاودان هدایت، یعنی اسلام نازل شود... که این پدیده ی مبارک در سال روز مبعث رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله) روی داد و فغان بی امان ابلیس به هوا برخاست و گوش شیاطین را کر کرد!
با طلوع اسلام و گسترش آیین بی نظیر و معارف بی بدیلش، کار بر ابلیس و یارانش بسیار سخت و دشوار شد. اسلام دین عقل و منطق بود و محبت و اخلاق در آن جایگاه ویژه داشت. به اندیشه و دانش و هنر و سلامتی و زیبایی های زندگی دنیا روی خوش نشان می داد و همه ی نیازهای معنوی و مادی انسان را پوشش می داد.

ابلیس از خدا می خواهد که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و آزادش بگذارد. خداوند متعال می پذیرد ولی نه تا روز قیامت؛ بلکه تا یک روز خاص و مشخص؛ یوم الوقت المعلوم

به زندگی زیبای اجتماعی و به عدالت و مساوات اجتماعی بهای درخور می داد. جاذبه ای فوق العاده داشت که همه را خیره و مجذوب می کرد. به شکلی باورنکردنی پویا و انعطاف پذیر طراحی شده بود و در همه ی زمان ها و شرایط کارایی داشت و با همه ی فرهنگ ها هم زبان و هم آهنگ بود و به نرمی و زیبایی در همه ی دل ها و فکرها نفوذ می کرد. غلبه بر چنین دینی غیرممکن بود. این چنین بود که چاره ای جز نعره ی بیچارگی و ناله ی بی نوایی نداشت ابلیس!
۲. ظهور پیامبر آخر الزمان زنگ خطری بود برای اتمام مهلت آزادی و فرارسیدن روز مجازات و کیفر الهی.
آیات 71 تا 85 سوره ی مبارک صاد، مروری دارد بر ماجرای عصیان ابلیس. خداوند حضرت آدم (علیه السلام) را می آفریند و به جماعت فرشتگان که ابلیس جنّی هم در بین آن ها بود دستور می دهد که به احترام آدم سجده کنند. همه سجده می کنند به جز ابلیس. خداوند او را توبیخ می کند و به خاطر این عصیان، پرده ای را که سالیان دراز نفاقش را پوشانده بود کنار می زند و او را از درگاهش بیرون می کند.
ابلیس از خدا می خواهد که تا روز قیامت به او مهلت بدهد و آزادش بگذارد. خداوند متعال می پذیرد ولی نه تا روز قیامت؛ بلکه تا یک روز خاص و مشخص؛ یوم الوقت المعلوم. ابلیس بعد از آن که از مهلتِ داده شده اطمینان حاصل می کند، به عزت خدا قسم می خورد که کمر همت به اغوای بنی آدم خواهد بست و آن ها را گمراه خواهد کرد.
ابلیس ملعون در راستای عمل پوشاندن به تصمیمی که برایش قسم خورده بود از همان ابتدای خلقت حضرت آدم (علیه السلام) برنامه ریزی کرد و طرحی دقیق درانداخت. شیاطین را دور خود جمع کرد و یک شبکه ی حساب شده راه اندازی کرد. همه ی تلاشش این بود که با کار و برنامه ی خدا مقابله کند و نگذارد خدا به اهداف خود برسد.
تا می توانست فرعون ها و نمرودها تربیت کرد و آن ها را به جان انبیا و جامعه ی مؤمنان انداخت. کارشکنی ها کرد و در کار خود تجربه ها و مهارت ها و ظرافت ها به دست آورد.
قبل از تولد پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)، محل ظهور او (حجاز) را شناسایی کرد و با حضور گروهی از یهودی ها (یهودیان خیبر و غیره) در آن جا برای جلوگیری از تولد او و نابودی اش بعد از تولد نقشه کشید.

ادیان گذشته هیچ کدام قابلیت اداره ی همیشگی زندگی بشر را نداشتند و تنها برنامه ای محدود و موقّت برای برهه ای از تاریخ یا برای قوم و قبیله ای از اقوام و قبایل بودند. تنها دین اسلام است که برای همه ی بشریت و تا پایان عمر دنیا طراحی و تنظیم شده است.

آن ها توانستند پدر پیامبر، جناب عبدالله را شناسایی کنند و او را به قتل برسانند؛ غافل از آن که نطفه ی پیامبر اسلام قبل از کشته شدن پدرشان بسته شده بود. پیامبر به دنیا آمد و پدربزرگش جناب عبدالمطلب که نسبت به اوضاع مطلع بود، برای حفظ جانش او را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در روستایی ناشناخته او را شیر بدهد و بزرگ کند.
گذشت تا این که حضرت به نبوت مبعوث شد. با بعثت حضرت ابلیس صیحه ای کشید و از درد به خود نالید. او زنگ خطر نزدیک شدن به پایان مهلت آزادیش را شنید؛ چرا که «یوم الوقت المعلوم» زمان ظهور آخرین وصی از اوصیای همین پیامبر خواهد بود.

اکنون که دوره ی پیامبر سپری شده است و ائمه ی بعد از او، یکی پس از دیگری آمده اند و رفته اند و تنها آخرین وصی موعود باقی مانده است، نگرانی تمام وجود آن ملعون را فراگرفته است و با تمام عِدّه و عُدّه ی خود تلاش می کند تا جلوی ظهور را بگیرد یا دست کم آن را به تأخیر بیندازد.
فعالیت های مخفیانه ی اسرائیل و آمریکا و حضور آن ها در منطقه را می توان در همین راستا تحلیل کرد. آن ها که نوچه های ابلیس و ابزار دست اویند، مأموریت دارند که با حضور در منطقه و با حفظ آماده باش کامل، مراقب حرکت های مشکوک باشند و اگر زمزمه هایی از ظهور و قیام مشاهده کردند، آن را قبل از آن که جانی بگیرد در نطفه خفه کنند؛ هر چند این حضور و آماده باش به بهانه هایی مانند مبازره با دیکتاتور (صدام در عراق) و مبارزه با تروریسم (القاعده در افغانستان) و حفظ منافع آمریکا و برقراری امنیت جهانی (داعش و تکفیری ها در سوریه و عراق) باشد. از این نظر، اهمیت حضور نظامی آن ها در خاک ایران به خوبی روشن می شود که تمام هنر و تلاششان را برای عینیّت بخشیدن به این آرزو به کار می بندند ولی به لطف حمایت های غیبی امام زمان، هم چون گذشته هیچ غلطی نخواهند توانست بکنند.
خدایا، ظهور امامت را نزدیک تر بفرما و پرچم اسلام و انقلاب را با دست امام خامنه ای (دام ظله) به دست حضرت برسان و توفیق حضور و یاری در این حماسه ی آخرالزمان را به ما عنایت بفرما!

پی نوشت ها:
۱. بحارالانوار، ج 11، ص 145
۲. برای اطلاعات بیش تر درباره ی راز جاودانگی دین اسلام و تفاوت اسلام با ادیان گذشته، مراجعه کنید به کتاب های «ختم نبوت»، «خاتمیت»، و «اسلام و نیازهای زمان» که هرسه از آثار شهید مطهری هستند.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.