تبیان، دستیار زندگی
می توان بهار را معلم خود قرار داد و از او درس حرکت آموخت. حرکت به سمت تلاشی نو برای ظهور حضرت. حرکت به سمت شناختی نو از اسلام و روح و حقیقت اسلامی.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه قاسمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بهار، ظهور، و حرکتی نو به سوی حقیقت اسلام

سال 94 با همه فراز و نشیب هایش به پایان رسید و سال 95 با همه بیم و امیدهایش آغاز شد. بیم از چه و امید به چه؟ بیم از اینکه نکند سالی شروع شود که ظهور حضرت مهدی علیه السلام در آن سال رقم نخورد و امید به اینکه در سال جدید روحی جدید بر پیکر اسلام و جهان دمیده شود. روحی که در پس آن، ظهور مولایمان را نظاره گر باشیم.

فاطمه قاسمی - بخش مهدویت تبیان
بهار

منظور از روح جدید چیست؟ روح جدید، همان روح اسلام است. ما در کشوری اسلامی زندگی می کنیم اما تا چه حد به اسلام پایبند هستیم. شعائر اسلام در میان ما تا چه حدی زنده و پابرجاست؟ بانگ اذان از مساجد شنیده می شود. نوزادان به رسم اسلام اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپشان خوانده می شود. مرده ها به رسم اسلام غسل و کفن می شوند. اسامی، غالباً اسمهای اسلامی است؛ محمد علی، حسن، حسین، فاطمه... . اما سخن در این است که آنچه که روح اسلام است در میان ما وجود ندارد و یا اینکه کم یافت می شود.
هزار و اندی سال از غیبت امام مسلمین می گذرد، اما هنوز مسلمانان اقدامی نکرده اند که منجر شده باشد به ظهور امام حاضر. گویی روح اسلام در جامع اسلامی مرده است. اینست که سعی می شود در این مقاله به تبیین روح جدید بر پیکر اسلام بپردازیم.

این قانون کلی زندگی ماست که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشان یک جامعه مرده است

اسلام زنده است، کتاب آسمانی مسلمانان، سنت پیغمبر صلی الله علیه و آله و راه ائمه علیهم السلام برجا هستند و دنیا و مکتبهای جدید نتوانسته بهتر از آن ها را بیاورد. خود اسلام زنده است، پس نقص کار کجاست؟ نقص کار در تفکر ما مسلمانان است. آیا جامع اسلامی به خواب رفته، یا مسیر را از بی راهه طی می کند که به مقصد نرسیده است؟ حضرت علی علیه السلام در مورد آینده اسلام و مسلمین می فرماید: «وَ لُبِسَ الاِسلام، لُبِسَ الفروِ  مَقلُوبا»[1]. یعنی مردم، جامه اسلام را به تن می کنند ولی گویی پوستین را وارونه به تن کرده اند. پوستین وارونه انسان را نه از سرما حفظ می کند و نه از گرما. پوستین وارونه به تن هست اما فایده ای ندارد. پوستین وارونه یعنی اسلام هست ولی اسلام نیست. اسلام هست ولی اثر و خاصیت نیست. اسلامی است که دیگر حرارت نمی دهد، حرکت و جنبش ندارد و نمی تواند نیرو و بصیرت بدهد. سر پا هست اما آفت زده می شود. و اگر آفت برطرف نشود کم کم پژمرده و افسرده می شود و در نهایت چوب خشکی از آن باقی می ماند. قرآن کریم می فرماید: «یا ایهاالذین امنو استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم...[2] ای مردم! ندای این پیغمبر را بپذیرید شما را دعوت می کند به آن حقیقتی که شما را زنده می کند. پیغمبر، یک محیی است، تعلیمات او زندگی بخش و حیات بخش است.»
قرآن کریم انسانهای دوران جاهلیت را، اموات معرفی می کند. «انک لاتسمع الموتی»[3]، «و ما انت بمسمع من فی القبور»[4]، این مردم مرده های متحرکی هستند که به جای اینکه زیر خاک باشند، روی زمین راه می روند. به تعبیر قرآن انسانِ ساکن، انسانِ مُرده است. حقیقت حیات چیست؟ شهید مطهری[5] در کتاب احیای تفکر اسلامی دو ویژگی را نشان حیات معرفی می کند: یکی آگاهی و دیگری جنبش. انسان هر مقدار آگاهی بیشتری داشته باشد جنبش بیشتری دارد و به هر مقدار که جنبش بیشتری دارد حیات بیشتری خواهد داشت. اساساً یکی از راه های رسیدن به عصر طلائی ظهور همین نکته قابل توجه است؛ آگاهی و حرکت.

انسان هر مقدار آگاهی بیشتری داشته باشد جنبش بیشتری دارد و به هر مقدار که جنبش بیشتری دارد حیات بیشتری خواهد داشت. اساساً یکی از راه های رسیدن به عصر طلائی ظهور همین نکته قابل توجه است؛ آگاهی و حرکت.

شهید مطهری در کتاب خود از منطق ماشین دودی صحبت می کند. منطق ماشین دودی چیست؟ ایشان از زبان دوست خود بیان می کند:[6] وقتی بچه بودم منزلمان در حضرت عبدالعظیم بود و آن وقتها قطار راه آهن به صورت امروز نبود و فقط همین قطار تهران شاه عبدالعظیم بود. من می دیدم که قطار وقتی که در ایستگاه ایستاده بچه ها دورش جمع می شوند و آن را تماشا می کنند و به زبان حال می گویند ببین چه موجود عجیبی است. معلوم بود که یک احترام و عظمتی برای آن قائل هستند. تا قطار ایستاده بود با یک نظر تعظیم و تکریم و احترام و اعجاب به آن نگاه می کردند تا کم کم ساعت حرکت قطار می شد و قطار راه میفتاد. همین که قطار راه میفتاد بچه ها می دویدند، سنگ بر می داشتند و قطار را مورد حمله قرار می دادند. من تعجب می کردم که اگر به این قطار باید سنگ زد چرا وقتی که ایستاده یک ریگ کوچک هم به آن نمی زنند و اگر باید برایش اعجاب قائل بود، اعجاب بیشتر در وقتی است که حرکت می کند. این معما برایم بود تا وقتی که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم. دیدم این قانون کلی زندگی ماست که هر کسی و هر چیزی تا وقتی که ساکن است مورد احترام است. تا ساکت است مورد تعظیم است، اما همین که به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسی کمکش نمی کند بلکه سنگ است که به طرف او پرتاب می شود و این نشان یک جامعه مرده است، ولی یک جامعه زنده فقط برای کسانی احترام قائل است که متکلم هستند نه ساکت، متحرکند نه ساکت، با خبرترند نه بی خبرتر.
اکنون ببینیم ما ایرانیان مسلمان چه نقشی در ظهور حضرت مهدی علیه السلام باید ایفا کنیم. آگاهی و حرکت را در خود جستجو کنیم. در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: «یخرج الناس من المشرق یوطئون للمهدی یعنی سلطانه؛ [7] قومی از مشرق زمین خروج می کنند که زمینه ساز سلطنت و حکومت مهدی خواهند شد.»
جامعه ایران با وجود ولایت فقیه و مردمی انقلابی از ظرفیتهای مناسبی برخوردار است تا تحقق دهنده این وعده الهی باشد. مردم عزیز ایران امتحان خود را در 8 سال دفاع مقدس به خوبی پس داده اند و بعد از آن به رهبری امام خامنه ای دام طله با وجود دشمنی های کفر و الحاد به مسیر رو به جلوی خود ادامه داده اند. فقط باید هوشیار باشند که از حرکت خود باز نایستند و تبدیل به جامعه ای مرده نشوند و این امر هم بدون عنصر آگاهی امکان پذیر نخواهد بود.

پی نوشت:
[1] بحارالانوار، ج34، ص241
[2] انفال/ 24
[3] نمل/ 80
[4] فاطر/ 22
[5] احیاء تفکر اسلامی، مرتضی مطهری،دفتر انتشارات اسلامی، ص19
[6] همان، ص21
[7] سنن ابن ماجه، ج2، ص1368، ح4088/ بحارالانوار، ج51، ص87/ کشف الغمه، ج3، ص278.



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.