تبیان، دستیار زندگی
در حاشیه انتقادهای مطرح شده درباره «ابد و یک روز» که از جشنواره فجر شروع شد و هنوز ادامه دارد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این فیلم تلخ است ، نه سیاه

در حاشیه انتقادهای مطرح شده درباره «ابد و یک روز» که از جشنواره فجر شروع شد و هنوز ادامه دارد.

احمد رنجبر-بخش سینما و تلویزیون تبیان
ابد و یک روز

غم ، تلخی ، گلایه و سیاهی قرین شادی ، شیرینی ، سرخوشی و سفیدی است و زندگی آدمیان از ازل تا اینک با همین تضاد جریان داشته. بسته به خلق و خو و هزاران دلیل دیگر، میزان غم و شادی هر قوم تفاوت دارد ولی هیچ یک از این دو به طور مطلق جای خود را به دیگری نمی دهد. گرایش قوم آریایی همواره به غم و تلخ کامی بوده که درباره چرایی اش زیاد گفته شده؛ از دلایل تاریخی تا ویژگی های شخصیتی ما ایرانی ها.
هر چه هست حتی شاعر نیک اندیش ما وقتی از جور زمانه به ستوه می آید فغان می کند که « از این فرهاد کش فریاد». حافظ در جای دیگر این طور از دست همنوعان زمانه گله می کند: « یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد؟» و یا مولانا می فرماید:«از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست». از این دست مثال ها فراوان است؛ حتی جناب سعدی گاهی با عتاب از شرایط جامعه و خلقیات آدمیان یاد و سعی می کند ابتدا نهیب زند و بعد با کلام نغز و شیرین پندش را به شنونده منتقل کند. با این حال کسی از خواندن این دست اشعار و حتی سروده های شاعر تلخ اندیشی چون خیام ، نومید نمی شود بلکه آن چه در نهایت در ذهنش انباشت می شود لذتی است که از ابیات برده. گویی این شاعران زبان حال اویند و دست روی همان نکاتی می گذارند که خود قادر به توصیف شان نبوده.

«ابد و یک روز» تلخ است ؛ خیلی هم تلخ است اما تلخ اندیش نیست. اگر کام را زهرآگین می کند بخاطر رنجی است که همه شاهد آن بوده و هستیم و در گوشه گوشه شهر نمونه های عینی اش رخ می دهد.

چنین کارکردی حالا برای سینما است. یعنی ورای سرگرمی که مشخصه اصلی این هنر است ، خیلی ها از آن توقع «زبان حال» دارند. پس فیلمسازی موفق است که ابتلائات جامعه را با ذوق درآمیزد و به تلخی ها طعمی شیرین دهد. کاری که در سینمای ما زیاد شده و حالا نمونه اش را در فیلم سعید روستایی می بینیم.
«ابد و یک روز» تلخ است ؛ خیلی هم تلخ است اما تلخ اندیش نیست. اگر کام را زهرآگین می کند بخاطر رنجی است که همه شاهد آن بوده و هستیم و در گوشه گوشه شهر نمونه های عینی اش رخ می دهد.
 آن چه «ابد و یک روز» را از سیاهی مطلق نجات می دهد، شور و شعف جوانی سعید روستایی است که به فیلم تزریق شده و به اصطلاح نفس خور زیاد دارد. گرفتاری های «ابد و یک روز» نفس گیر است اما خفه کننده نیست... .
پیوند فیلم سعید روستایی با ادبیات کهن ، قیاس مع الفارق است ؛ غرض نتیجه ای است که از آن حاصل می شود: رفتن سراغ سیاهی ها و داشتن زبان تلخ و گزنده ، مطلوب تاریخی هنرمندان و ادبای این مرز و بوم است. آن هایی مانا شدند که رنگی از امید و جلایی از سفیدی دارند. خوشبختانه سعید روستایی در «ابد و یک روز» فیلمش را با امید و سپیدی تمام می کند که این نکته مهم و دلیل قاطعی است بر نیک اندیشی او.