تبیان، دستیار زندگی
عده ای در اوج سختگیری، به دنبال انتقام هستند و بدینسان نهال كینه، خشونت و شاید هم دشمنی را می كارند كه پیداست به مصداق سخن خون به خون شستن، نتیجه ای جز رنج بی شمار نخواهد داشت، اما برخی دیگر نیز در نهایت بزرگواری و سعه صدر، درخت دوستی، مهربانی و گذشت را
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گذشت از قصاص به احترام روز پدر

عده ای در اوج سختگیری، به دنبال انتقام هستند و بدینسان نهال كینه، خشونت و شاید هم دشمنی را می كارند كه پیداست به مصداق سخن خون به خون شستن، نتیجه ای جز رنج بی شمار نخواهد داشت، اما برخی دیگر نیز در نهایت بزرگواری و سعه صدر، درخت دوستی، مهربانی و گذشت را در بوستان انسانیت می کارند

فرآوری: ه-هدایتی-بخش اجتماعی تبیان
گذشت از قصاص

شاید كمتر كسی یافت شود كه در طول زندگی خویش، حقی از او ضایع نشده باشد. اما نكته در اینجاست كه هر كس بنا به نوع شخصیت، وسعت شعور و ظرفیت مدارایش، در محكمه عدالت نسبت به تضییع این حق واكنش نشان می دهد.

عده ای در اوج سختگیری، به دنبال انتقام هستند و بدینسان نهال كینه، خشونت و شاید هم دشمنی را می كارند كه پیداست به مصداق سخن خون به خون شستن، نتیجه ای جز رنج بی شمار نخواهد داشت، اما برخی دیگر نیز در نهایت بزرگواری و سعه صدر، درخت دوستی، مهربانی و گذشت را در بوستان انسانیت می کارند و ضمن متوجه ساختن پایمال گران حقّشان به اینكه فرشته عدالت شمشیر انتقام را نیز به دست ایشان داده، با گزینش راه عفو و بخشش كام دل به بار می آورند.

اگرچه خشونت از درگیری های خیابانی بین 2 نفر گرفته تا جنگ و نسل كشی به یكی از معضلات دنیای امروز و به خصوص جوامع جهان سوم مبدل شده است، اما شاید گسترش تدریجی خشونت در دیار ما تحت تأثیر عوامل پیدا و پنهانی در سال های اخیر به مرزهای بسیار نگران كننده تری رسیده باشد.

به طوری كه به جرات می توان گفت از كف دادن بردباری و توان تحمل افراد در مواجهه با وضعیت های مختلف و حتی بسیار ساده، در بیشتر موارد دست كم به ناسزاگویی و خشونت های شدید كلامی می انجامد.

در پا ره ای نیز البته راه بدان سویی می برد كه كسب رضایت و گذشتن از خون به میان آید و برای مدت های مدید، ذهن و عواطف و زندگی خانواده های بسیاری را درگیر خویش سازد.
گاهی نیز بعضی ها در شرایطی گیر می کنند و تحت تاثیر غلیان احساسات قرار می گیرند و چون نمی توانند منطقی فکر کنند، دست به خون مقتول می آلایند، مثل بیشتر کسانی که می گویند قصد دفاع از جان یا آبروی خویش را در برابر مقتول داشته اند و قانون نام دفاع مشروع روی آن می گذارد.
اما این که قتل عمد در چه شرایطی واقع شده، ارتباطی به نتیجه ماجرا ندارد. نتیجه، مرگ یک انسان به دست انسانی دیگر است که حکم قانونی و شرعی اش قصاص نفس است و هدف از اجرای آن، جلوگیری از تکرار رفتارهای خشونت بار که جان انسان ها را هدف می گیرد.

باید محکوم به قصاص بود تا فهمید ارزش هر لحظه زندگی چقدر است. باید هر لحظه با مرگ همخانه شد و سایه اش را روی اندام ها حس کرد تا دانست فردی که محکوم به اعدام است تا چه اندازه وحشت دارد. باید در یک قدمی مرگ بود تا درک کرد کلمه بخشش چه واژه دلچسبی است. باید جای یک قاتل محکوم به قصاص بود تا حس کرد بخشش و مهربانی ولی دم تا چه اندازه شیرین است.

البته قانون دو راه پیش پای اولیای دم می گذارد که یکی گرفتن جان قاتل در ازای خونی است که ریخته و دومی دریافت خونبها، یعنی معاوضه جانی که گرفته شده با ارزش آن جان بر حسب میزان دیه. در بیشتر مواردی که پایان یک پرونده، صدور حکم قصاص برای قاتل است، اولیای دم فقط قصاص می خواهند، اما هستند کسانی که جان عزیزشان را از دست رفته می بینند و قصاص قاتل را بی تاثیر در بازگشت او به زندگی، یعنی دیه را دریافت می کنند و از قصاص می گذرند و آن گاه قاتل می ماند و جنبه عمومی جرمش که تحمل حبس است حال در این میان خانواده ای را تصور کنید که عزیزشان به قتل رسیده و حالا در شب اجرای حکم قصاص به آنها گفته اند باید خودتان چهار پایه را از زیر پای قاتل بکشید. با این تصور که  حق گذشت یا قصاص، هر دو بر عهده آنهاست، در چنین شرایطی فکر می کنید چه واکنشی باید نشان دهند؟    
حال تصور کنید آنها در اجرای قصاص مصمم بوده و این حق را به جا می آورند و قاتل را قصاص می کنند. به نظر شما پس از گذشت اندک زمانی از این کار چه احساس درونی نسبت به خود پیدا می کنند، آرامش روحی و رضایت درونی؟ یا عذاب وجدان و پشیمانی؟
باید عزیزی را از دست داد تا فهمید قاتل چقدر می تواند نفرت انگیز باشد، باید ولی دم یک مقتول بود تا دانست خاطره دیدار با جسد غرق خون عزیز از دست رفته تا چه اندازه دلخراش است، باید عضوی از خانواده ای بود که جز مرور عکس های یادگاری عزیز دلبندش دستش به جایی نمی رسد، باید هر روز رو در روی خانواده ای بود که زندگی عزیزش را از اولیای دم گدایی می کند و نمی داند ولی دم، دلش بابت از دست دادن عزیزش خون است.
اولیای دم را کسی جز اولیای دم درک نمی کند. قصاص، حقی است که خدا به خانواده مقتول داده و آنها اگر بر اجرای حکم خدا پافشاری می کنند، فقط حقشان را می خواهند.
قصاص را راهی می دانند برای جلوگیری از تکرار و شیوع قتل که خشن ترین جرائم است. مراحل دادرسی در پرونده های قتل را نیز به این علت در نظر گرفته اند که قصاص قانونی، جای انتقام کور و دور از عدالت را بگیرد. با این حال گاهی جای قاتل و مقتول عوض می شود و عده ای با این فرض که مقتول مستحق بخشش است، گمان می برند اگر خانواده ای در نقطه ای از کشور بنابر دلایل و اعتقاداتی که دارد، قاتلی را بخشید، همه اولیای دم موظف به تکرار این تصمیم اند.
همین است که بر خانواده های اولیای دم فشار زیادی وارد می شود و حتی بسیاری از آنها از حضور در انظار عمومی طفره می روند تا از سنگینی قضاوت اینچنینی دور باشند.
آن ان ک ه م ی بخشند
باید محکوم به قصاص بود تا فهمید ارزش هر لحظه زندگی چقدر است. باید هر لحظه با مرگ همخانه شد و سایه اش را روی اندام ها حس کرد تا دانست فردی که محکوم به اعدام است تا چه اندازه وحشت دارد. باید در یک قدمی مرگ بود تا درک کرد کلمه بخشش چه واژه دلچسبی است. باید جای یک قاتل محکوم به قصاص بود تا حس کرد بخشش و مهربانی ولی دم تا چه اندازه شیرین است.
تا به حال محکومان زیادی طعم این شیرینی را چشیده اند، تا به حال اولیای دم زیادی بزرگوارانه از خون عزیز خویش گذشته اند و احساسات عمومی را به غلیانی مثبت انداخته اند. نظیر چنین گذشت هایی در جامعه زیاد اتفاق افتاده است اما گذشت از قتلی که در چند روز اخیر به گوش رسید خیلی به  دل نشست چرا که این گذشت تنها به احترام روز پدر رخ داد.
  رسیدگی به این پرونده پنجم تیر سال 85 با قتل مرد 54 ساله ای در زندان رجایی شهر کرج آغاز شد. با حضور تیم جنایی در زندان رجایی شهر  مشخص شد ساعتی قبل دو زندانی که به اتهام سرقت و مواد مخدر بازداشت شده بودند با یکدیگر درگیر شده که در جریان این درگیری زندانی 54 ساله به نام توحید با اصابت ضربات چاقو به سینه و پهلویش به قتل رسیده است.

در ادامه عامل جنایت به نام کاوه بازداشت و تحقیقات از او آغاز شد. زندانی 49 ساله در نخستین بازجویی به قتل هم بندی اش اعتراف کرد.  با تکمیل تحقیقات در دادسرا متهم در دادگاه کیفری  محاکمه شد.

کاوه در جلسه دادگاه در  دفاع از خود گفت: مقتول 70 هزار تومان به من قرض داد و قرار شد چند روز دیگر پول را به او پس دهم. چند روز بعد پول را برای او پس بردم؛ اما توحید ادعا کرد باید 200 هزار تومان به او پس دهم. من که شوکه شده بودم پول را به او داده و رفتم. چند روز بعد او با یک تیزی دست ساز به سراغم آمد و طلب پول کرد که من گفتم پول اضافه نمی دهم. بعد هم او را کتک مفصلی زدم و از سلولم بیرون کردم.

مرد قاتل اضافه کرد:دقایقی بعد توحید اینبار با کارد آشپزخانه به سراغم آمد و با هم درگیر شدیم. در حین نزاع من تیزی او را گرفته و در سینه و پهلویش فرو کردم که جانش را از دست داد.

با اعترافات قاتل 49 ساله او با حکم قضات دادگاه کیفری به قصاص محکوم شد که این حکم از سوی دیوان عالی کشور تائید شد.

در حالیکه قرار بود حکم متهم به زودی اجرا شود، سرانجام پس از 10 سال از جنایت ،مادر مقتول امروز با مراجعه به دادسرای امور جنایی از قصاص قاتل فرزندش به حرمت روز پدر گذشت کرد و به مرد قاتل فرصت زندگی دوباره داد.
در همین لحظه تصور کنید که چنین افرادی که  حق گذشت از قصاص خود را به اجرا گذاشته و قاتل را می بخشند، در این حالت احساس آنها نسبت به عمل انجام گرفته چه خواهد بود؟
به اعتقاد اینجانب، هر چند اجرای حق قصاص در کوتاه مدت احساس آرامش روحی و روانی خانواده مقتول را تأمین می کند اما هیچ گاه نمی تواند نسبت به اجرا گذاردن حق گذشت از قصاص که در آن شخص صاحب حق به نوعی به نفس خود غلبه کرده برتری داشته باشد.



منابع: تسنیم / روزنامه ایران / میزان