تبیان، دستیار زندگی
با تحلیل و بررسی جنگ نهروان در می یابیم که امام علی ـ علیه السلام ـ آگاهانه در برابر خوارج، این دزدان دین، و مقدس نماهای نادان، ایستادگی کرد، و هرگز از تهدید آن ها نهراسید، و با عزمی راسخ و آهنین و توکّلی مخلصانه به خدا، به راه خود ادامه داد، و درس شهامت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرامین فاتح خیبر به ارتشی ها!

با تحلیل و بررسی جنگ نهروان در می یابیم که امام علی علیه السلام آگاهانه در برابر خوارج، این دزدان دین، و مقدس نماهای نادان، ایستادگی کرد، و هرگز از تهدید آن ها نهراسید، و با عزمی راسخ و آهنین و توکّلی مخلصانه به خدا، به راه خود ادامه داد، و درس شهامت و دلاوری را به پیروانش آموخت، و هشدار داد که هرگاه افرادی را دیدید که زیر ماسک دین، به اصل دین ضربه می زنند، به آن ها امان ندهید.

آمنه اسفندیاری - بخش نهج البلاغه تبیان
ارتش

در سراسر تاریخ بشریت، حضرت علی (علیه السلام) امام حق طلبان و عدالت خواهان عالم، تنها کسی بود که هم در کردار و هم در گفتار خود هرگز حاضر نشد اخلاق را فدای سیاست کند؛ در مکتب او به دست آوردن همه قدرتهای عالم و در اختیار گرفتن همه امکانات جهان آفرینش اگر تنها مبتنی و متوقف بر ستاندن ظالمانه پوست جویی از دهان مورچه ای باشد، پشیزی ارزش ندارد.

در این نوشتار به بهانه روز ارتش بنا داریم تا مروری بر توصیه های آن حضرت داشته باشیم:

١ـ با تحلیل و بررسی جنگ نهروان در می یابیم که امام علی علیه السلام آگاهانه در برابر خوارج، این دزدان دین، و مقدس نماهای نادان، ایستادگی کرد، و هرگز از تهدید آن ها نهراسید، و با عزمی راسخ و آهنین و توکّلی مخلصانه به خدا، به راه خود ادامه داد، و درس شهامت و دلاوری را به پیروانش آموخت، و هشدار داد که هرگاه افرادی را دیدید که زیر ماسک دین، به اصل دین ضربه می زنند، به آن ها امان ندهید. بنابراین لحظه به لحظه رفتار حضرت با خوارج در طی جنگ نهروان می تواند برای ارتشیان و سپاهیان ما الگویی موثق باشد.
٢ـ حضرت نامه ای در نهج البلاغه به مالک نوشته اند (نامه 53 نهج البلاغه) که به عهدنامه مالک معروف است و در آن به لشکریان توصیه هایی دارند که ما برخی از آنها را برایتان بازگو می کنیم:

امام علی علیه السلام با توکل و اطمینان خاطر و آرامش قلب، در نبردگاه عبور می کرد، گوئی هیچ اتفاقی رخ نداده است، و به ما این درس را آموخت که اجل و سرنوشت قطعی به تنهایی کافی است که نگهدار انسان باشد تا اجل نیامده کسی نمی میرد

الف): ... لشکرها، به فرمان خدا دژهای استوار رعیت اند و زینت والیان. دین به آنها عزت یابد و راهها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها استقامت نپذیرد و کار لشکر سامان نیابد، جز به خراجی که خداوند برای ایشان مقرر داشته تا در جهاد با دشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهای خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد.
ب) ... آنگاه از لشکریان خود آن را که در نظرت نیکخواه ترین آنها به خدا و پیامبر او و امام توست، به کار برگمار. اینان باید پاکدامن ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند، دیر خشمناک شوند و چون از آنها پوزش خواهند، آرامش یابند. به ناتوانان، مهربان و بر زورمندان، سختگیر باشند.
ج)... باید برگزیده ترین سران سپاه تو، در نزد تو، کسی باشد که در بخشش به افراد سپاه قصور نورزد و به آنان یاری رساند و از مال خویش چندان بهره مندشان سازد که هزینه خود و خانواده شان را، که بر جای نهاده اند، کفایت کند، تا یکدل و یک رای روی به جهاد دشمن آورند، زیرا مهربانی تو به آنها دلهایشان را به تو مهربان سازد.
و در پایان دو داستان از نهج البلاغه در همین مورد نقل می کنیم که حضرت چطور در میدان جنگ نیز آرامش و شجاعت داشتند، به امید آنکه برای ارتشیان و سپاهیان ارتش اسلام الگو باشد:

آرامش علی (علیه السلام) در میدان جنگ

ابوحیان تیمی از پدرش نقل می کند که گفت: همراه علی علیه السلام در جبهه صفین بودم. آن حضرت گردانها را آماده می کرد و به خط مقدم جبهه می فرستاد، در نبردگاه، معاویه را دیدم بر پشت اسبی لمیده، آنچنان که نزدیک است به زمین بیفتد و علی علیه السلام را دیدم که در چند قدمی او سوار بر اسب شده و شمشیر پیامبر را به دست گرفته است و رجز می خواند.
در این هنگام یکی از سربازان سپاه علی علیه السلام به پیش آمد و به علی علیه السلام گفت: «ای امیرمؤمنان! خود را حفظ کن! گمانم این ملعون (اشاره به معاویه) حیله کرده که تو را غافلگیر کند»

این مطلب در نهج البلاغه در خطبه 62 آمده: در آن هنگام که آن حضرت را تهدید به قتل کردند، فرمود: «خداوند برای من، سپر محکمی قرار داده (که همان اجل است) که مرا از حوادث، حفظ می کند و هنگامی که روز (پایان عمر) من فرا رسید، آن سپر از من دور می شود و مرا تسلیم حوادث می سازد و در آن روز نه تیر به خطا می رود و نه زخم خوب می شود.»

امام فرمود: «کفی بالاجل حارساً: اجل و سرنوشت قطعی برای حفاظت انسان کافی است. (امام با این توکل و اطمینان خاطر و آرامش قلب، در نبردگاه عبور می کرد، گوئی هیچ اتفاقی رخ نداده است، و به ما این درس را آموخت که اجل (و پایان عمر) به تنهایی کافی است که نگهدار انسان باشد تا اجل نیامده کسی نمی میرد (و این همان اجل مسمّی است که در آیه 2 سوره انعام ذکر شده)  هر انسانی به وسیله فرشتگان مخصوص پاسداری و حفاظت می شود. وقتی اجل انسان فرا رسید، آن فرشتگان انسان را رها می سازند. (بحارالانوار، ج41، ص1 2 جمله «و کفی بالاجل حارساً» در نهج البلاغه، حکمت 306 آمده است)
این مطلب در نهج البلاغه در خطبه 62 آمده: در آن هنگام که آن حضرت را تهدید به قتل کردند، فرمود: «خداوند برای من، سپر محکمی قرار داده (که همان اجل است) که مرا از حوادث، حفظ می کند و هنگامی که روز (پایان عمر) من فرا رسید، آن سپر از من دور می شود و مرا تسلیم حوادث می سازد و در آن روز نه تیر به خطا می رود و نه زخم خوب می شود.»
و در کلمات قصار شماره 201 چنین آمده: انّ مع کلّ انسان ملکین یحفظانه، فاذا جاء القدر خلّیا بینه و بینه و انّ الاجل جنّةٌ حصینةٌ: «همراه هر انسانی دو فرشته است. که او را پاسداری می کنند، ولی هنگامی که مقدّرات فرا رسد او را رها می سازند. اجل سپری محکم است»

اعلام آماده باش

حضرت علی علیه السلام در جریان هجوم و غارت سپاه معاویه به شهر انبار، همچنان در اندیشه آماده سازی سپاه خود بود، تا اشغالگران را از سرزمین های غصب شده بیرون کند، آن چه توان داشت، در این راه به کار برد، ولی بی وفایی مردم عراق موجب شد که علی علیه السلام نتوانست، به این هدف برسد.
پس از القاء آن خطبه آتشین و سخنرانی انقلابی، (خطبه 27 نهج البلاغه)، وقتی که دید مردم حرکت شایسته ای نشان نمی دهند، یکی از یاران خود «حارث اعور هَمدانی» را مأمور کرد که مردم را به سوی جهاد دعوت کند.
حارث به میان مردم آمد و فریاد زد: کجایند آنان که جان خویش را به خدا بفروشند و دنیا را به آخرت تبدیل کنند؟ هر آن کس که این گونه آمادگی دارد فردا به خواست خدا در محل «رحبَه» اجتماع کند.
در روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود، وقتی که تعداد این جمعیت را به علی علیه السلام گزارش دادند، آن حضرت فرمود: اگر عده این افراد به هزار نفر می رسید، درباره آنها رأی و حکمی داشتم ولی اکنون فرمانی در این باره نخواهم داد. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص89)

خوش بود گرمحک تجربه آید به میانتا سیه روی شود آن که در او غش باشد

البته مرور خاطرات سپاهیان اسلام در زمان ما که رزمندگان هشت سال دفاع مقدس مصداق بارز آنها هستند بخوبی نشان می دهد که آن دلاورمردان پیروان واقعی امیرالمومنین علیه السلام بودند.
 

منابع:
ویستا
اندیشه قم
محمد محمد اشتهاردی - داستان های نهج البلاغه
نهج البلاغه نامه 53
خطبه 62 و 27 نهج البلاغه
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص 89
کلمات قصار شماره 201

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.