تبیان، دستیار زندگی
مجید مظفری با بازی در فیلم های سینمایی به اوج رسید و توانست استعداد خود را اثبات کند اما سریال های تلویزیونی شهرتش را رقم زدند. شاید همین است که او چندان میلی به سینما ندارد و حالا بین آخرین فیلمش و «کفش هایم کو؟» هفت سال فاصله افتاده است. اکران فیلم فرصت
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مهاجرت،آلزایمر ، تنهایی (مصاحبه)

گفت و گو با مجید مظفری به بهانه اکران «کفش هایم کو؟»

مجید مظفری با بازی در فیلم های سینمایی به اوج رسید و توانست استعداد خود را اثبات کند اما سریال های تلویزیونی شهرتش را رقم زدند. شاید همین است که او چندان میلی به سینما ندارد و حالا بین آخرین فیلمش و «کفش هایم کو؟» هفت سال فاصله افتاده است. اکران فیلم فرصتی بود برای گفت و گو با این بازیگر که در ادامه می خوانید:

مصاحبه: احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
مظفری

چرا در سینما نبودم؟
بله؛ من هفت هشت سالی در سینما كار نكردم و شایعه شده بود برای مجید مظفری پیشنهادی وجود ندارد. در صورتی كه پیشنهاد می شد منتهی به چند دلیل امكان حضورم در سینما فراهم نمی شد. یك سری فیلمنامه ها كه واقعا خوب نبودند و اصلا رغبتی برای بازی آن نقش ها نداشتم. پیشنهادهایی هم كه خوب بود و دوست داشت بپذیریم به هزار و یك دلیل امكان بازی میسر نمی شد؛ یا درگیر كارهای تلویزیونی ام بودم یا پروسه تولید شان آن قدر طولانی می شد كه فیلمنامه تغییر می كرد و بازیگر دیگری انتخاب می شد.
چه شد که برگشتم؟
 آقای ایوبی (رئیس سازمان سینمایی) متوجه شدند به دلیل آب و هوای تهران ، بنده بیمار شده ام. بدون دعوت از خبرنگار و عكاس لطف كردند و به عیادتم آمدند. از من سوال كردند چرا در سینما نیستم. توضیح دادم كه به هر حال نشده، ایشان تاكید كرد كه باید از این به بعد باشی و كار كنی. نوع برخورد و بینش او نسبت به سینما باعث شد این كار را بكنم. بعد از مدتی در رامسر (جشنواره یاس) برایم بزرگداشت گرفتند. همان جا هم یك هفته ای با آقای پور احمد بودیم و پیشنهاد «كفش هایم كو؟» مطرح شد .
فیلمنامه ای لذت بخش

خود بیماری ها جذابیت ندارند،شناخت آن ها است كه جذاب است و می تواند مخاطب را هوشیار كند كما این كه در «كفش هایم كو؟» می بینیم نه فقط مرد كه زن هم دچار لطمه شده و زندگی خوبی در خارج نداشته. از آن سو بچه شان در بین این مرد و زن و وسط دو فرهنگ مختلف ، سردرگم شده

بعد از مدتی آقای پوراحمد سناریو را داد كه خواندم و واقعا لذت بردم. پیش خودم فكر كردم بعد از سال ها همكاری با كارگردان بزرگی مثل بهرام بیضایی (وقتی همه خوابیم) چه اتفاق خوبی است كه با فیلمی از كیومرث پوراحمد به سینما باز می گردم. ضمن این كه تركیب، حرفه ای بود. در«كفش هایم كو؟» چند اتفاق دیگر هم رخ داد. علاوه بر همكاری نخست با آقای پوراحمد، خاطره خوش همبازی بودن با رضا كیانیان تكرار شد. برای اولین بار جلوی دوربین علیرضا زرین دست رفتم و خوشحالم كه بعد از سال ها بازخورد خوبی از مردم گرفته ام.
«کفش هایم کو؟» ادامه «شب یلدا» نیست
ممكن است حال و هوای یك فیلمساز در ساخته هایش جاری باشد اما واقعیت این است كه آقای پوراحمد دراین باره که میان «کفش هایم کو؟» و «شب یلدا» ربطی هست ، صحبتی با من نكردند. ضمن این كه ممكن است بعضی این طور فیلم را تعبیر كنند كه درباره یك بیمار آلزایمری و شرایط خاص اوست. در صورتی كه دیدگاه من این است كه اگر یك خانواده مستحكم نباشد و بی گدار به آب بزند و مهاجرت های بی هدف داشته باشد و ... شیرازه زندگی شان از هم می پاشد. ممكن است در این شرایط آن كسی كه حساس تر است دچار آلزایمر شود.
فیلم درباره بیماری نیست
فیلم نمی خواهد درباره بیماری آلزایمر اطلاعات بدهد و بگوید آلزایمری ها با چه مشكلاتی دست و پنجه نرم می كنند؛ بالاتر از این موارد را مد نظر دارد كه به چه دلیل مرد قصه دچار آلزایمر شده. «كفش هایم كو؟» می گوید ما باید هوشیار باشیم كه زمینه این اتفاق را فراهم نكنیم . این نكته خیلی مهم تر است. در «كفش هایم كو؟» می بینیم نه فقط مرد كه زن هم دچار لطمه شده و زندگی خوبی در خارج نداشته. از آن سو بچه شان در بین این مرد و زن و وسط دو فرهنگ مختلف ، سردرگم شده.

مظفری

اندازه  نقش مهم نبود
واقعا به اندازه نقش نگاه نکردم و کلیت «کفش هایم کو؟» برایم مهم بود.. معتقدم یك بازیگر در سن و سال من نباید به طول و عرض نقش نگاه كند. باید ببیند نتیجه فیلم چه می شود. سوای خود پوراحمد و فیلمنامه و زرین دست و رضا كیانیان و دیگران كه همكاری با آن ها برای من جذاب بود ، به نتیجه خود سناریو فكر می كردم و مطمئن بودم فیلم موفقی خواهد شد. خب اگر من بازی نمی كردم چه اتفاقی می افتاد؟ یا اگر بازیگری دیگر بجای من نقش را بازی می كرد چه می شد؟ یا فراتر از این ها اگر نقش من حذف می شد چه اتفاقی می افتاد؟ من با تمام آن فاكتورها كه اشاره كردم ، این را هم لحاظ كردم كه «كفش هایم كو؟» می تواند روی خیلی ها تاثیر بگذارد و بهشان تلنگر بزند. به نظر همه خانواده ها باید این فیلم را ببینند تا هم با بیماری آلزایمر آشنا شوند و هم دلیل این بیماری را بدانند. یكی از دلایلش می تواند این باشد: الان با مهاجرت ها ، طلاق و مسائل دیگر آدم ها بشدت در معرض بیماری های روحی از جمله آلزایمر هستند.
نقشم سیاه نیست
اگر توجه كرده باشید وقتی دختر ، پدرش را به كارخانه می آورد و می گوید می خواهم با پدرم به شمال بروم و بگردم ، عمو به او می گوید اگر ماشین می خواهی در اختیارت بگذارم .بعد هم اشاره می كند پنجاه در صد پولی كه خرج می شود مال بابای تو است و بعد از آن مال تو. شاید نگرانی اش به این خاطر است كه شیرازه زندگی اش به یك باره پاره نشود. وگرنه دنبال این نیست كه سهم برادرش را بالا بكشد. حتی یك دیالوگ دارد كه دختر هادی به او می گوید شناسنامه دست پدر من است و اگر می خواست تا حالا سهمش را خورده بود. هادی نگران است كه مبادا زن یا دختر برادرش شیرازه زندگی و چیزی كه هست را از بین ببرد. او یك عمر نگران برادرش بوده و حالا دوچندان شده . با تمام مشكلات وظیفه حفظ مال و زندگی خود و برادرش را بر عهده داشته. خود این آدم اصلا دنبال بالا كشیدن مال برادر نیست.
اگر نقش رضا كیانیان مال من بود
نقش رضا بسیار خوب بود و او هم عالی بازی كرد. منتهی اگر من بازی می كردم طبعا نتیجه چیز دیگری می شد. این جور نقش ها جزو نقش های خاص هر بازیگر محسوب می شود. اگر من به رضا می گفتم بعد از سال های می خواهم به سینما بازگردم ، مطمئنا قبول می كرد بازی كنم. ولی به خودم اجازه نمی دادم كه این جمله را بگویم ولی مطمئن هستم رضا می پذیرفت.