تبیان، دستیار زندگی
خسروخسروشاهی دوبلور پیشکسوت در گفتگویی از خون ریزی حنجره اش زمان دوبله یک فیلم، علاقه اش به تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در سن ۷۵ سالگی، انتقاد از فیلم و سریال های کره ای و... سخن گفت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای حنجره دوبلور معروف

خسروخسروشاهی دوبلور پیشکسوت در گفتگویی از خون ریزی حنجره اش زمان دوبله یک فیلم، علاقه اش به تماشای فیلم ها و خواندن کتاب در سن ۷۵ سالگی، انتقاد از فیلم و سریال های کره ای و... سخن گفت.

بخش سینما و تلویزیون تبیان
خسروخسروشاهی

*اکنون یکی از دلسردی های هم نسلان شما این است که فیلم های کلاسیک گذشته دیگر وجود ندارد و چون آثار خوبی ساخته نمی شوند، دوبله ها هم ماندگار نیستند.
وجود دارد ولی همکاران دیگر حوصله ندارند و کسی حاضر نیست دو بار بیشتر دیالوگ خود را تمرین کند و خسته می شود. اگر من به عنوان دوبلور حوصله کار نداشته باشم، مدیر دوبلاژ من نمی تواند کاری کند. تا یکی دو سال پیش که من برای تلویزیون کار می کردم، فیلمی را که قرار بود دوبله کنیم ابتدا تکثیر می کردم و به نقش های اصلی می دادم تا آن را ببیند و بعد قرار می گذاشتیم و درباره آن صحبت می کردیم، اما هر کسی چنین کاری را انجام نمی دهد.

*گله ای هم معمولاً از طرف دوبلورها وجود دارد که تلویزیون بیشتر فیلم ها و سریال های چینی و کره ای را دوبله می کند.
بله متاسفانه. زمانی در تلویزیون فیلم های بسیار خوبی دوبله می شد اما در این چند سال اخیر اطلاعی ندارم چه شده است که دیگر آثار خوب حریداری نمی شوند. شاید آنها که سابق بر این فیلم و سریال می خریدند اخراج شده اند! ما در تلویزیون فیلم هایی مثل «جی اف کی»، «پارک ژوراسیک»، «مخمصه» و «پدر خوانده» ها را دوبله کردیم. الان تمام فیلم ها کره ای است که در آنها عده ای شمشیر به دست و در حال مبارزه هستند. این فیلم ها بی خاصیت هستند و حرفی برای مخاطب ندارند.
زمانی دختر خانمی به من گفت دوست دارد به کره مهاجرت کند و من فهمیدم با دیدن این سریال ها به شخصیت های فیلم های کره ای علاقه مند شده است.

*گاهی هم بیان می شود این سریال ها خاستگاهی شرقی دارند.
کشور کره چند سال تاریخ دارد و چند قهرمان در تاریخش داشته است؟ موسیقی، سبک زندگی و... در کره چه ویژگی دارد که ما باید دنباله رو آنها باشیم؟
مهرجویی یک بار به من گفت باید برای گرفتن مجوز ساخت یک فیلمنامه در تلویزیون کفش آهنی داشت و آنقدر که برای ساخت سریالی (سمفونی مردگان عباس معروفی) به تلویزیون رفت و آمد داشته، خسته شده است. او گفت تا پای ساخت رفته اما در نهایت پذیرفته نشده است.

*به نظر شما کمبود بودجه چقدر در خرید و ساخت آثار خوب نقش دارد؟
- اگر تلویزیون پول نداشت که برای سریالی مثل «کیمیا» آنقدر هزینه نمی شد. سریالی که من تنها چند قسمت از آن را دیدم و به نظرم فاجعه بود. این سریال می توانست ۱۰ قسمت باشد.

*پس سریال های تلویزیونی را هم می بینید؟
بله من هم سریال های تلویزیون را می بینم و هم سعی می کنم همه روزنامه ها را بخوانم. البته این را بگویم که تاکنون هیچ یک از سریال های ترکی شبکه های ماهواره ای را ندیده ام. آنقدر فیلم های خوب می بینم که اصلا دلم نمی آید سریال های سطحی ترکی را ببینم.
فکر می کنم اکنون ذائقه ها تغییر کرده است. یک بار من و آقای حسین عرفانی در استودیو بودیم و بعد او گفت اگر همین الان داخل یک کوچه برویم و زنگ در خانه ها را بزنیم همه در حال دیدن سریال ترکی هستند. واقعیت این است که من فکر نمی کنم زندگی ترک ها آنقدر بی در و پیکر باشد که یک زن با داشتن همسر، معشوقه هم داشته باشد یا یک مرد چند زن را با هم داشته باشد. این داستان ها فقط از یک ذهن معیوب درمی آید.
مجله ای بررسی کرده بود که ترک ها بزرگترین صادرکننده سریال در جهان هستند و در بعضی از کشورها هیچ گونه نتوانسته اند از توزیع این سریال ها جلوگیری کنند. به طور مثال در نقاطی از جهان مثل مصر و پاکستان این سریال ها را تکفیر کرده اند.

*بعد از ۷۴ سال چه چیزی برای شما اهمیت دارد که همچنان مسائل و جریان ها را دنبال می کنید؟
این ویژگی آدم زنده است. چندی پیش کتابی خریدم که درباره فروغ بود و من دو ساعته و در نیمه شب آن را خواندم. صدایش را هم در دکلمه ها گوش می کنم و بسیار دوست دارم. من شب ها زودتر از ۵ یا ۶ صبح نمی خوابم گاهی ساعت ۷ که همسایه روبه رو سر کار می رود و در منزلش را باز و بسته می کند، من تازه به اتاق خواب می روم و این برای من نشانی شده بود. در این بازه زمانی فیلم و سریال می بینم و کتاب و مجله می خوانم. بالاخره شما باید بدانید که در کشورتان چه خبر است.

*اخیراً چه کارهای خوبی اعم از فیلم یا سریال از تلویزیون دیده اید که بخواهید از آنها بگویید؟
کار خوبی ندیده ام.

*چرا همکاری خود شما با تلویزیون کمتر شده است؟
همکاری دارم اما مثل قدیم نیست. پیش از نوروز همکاران من در تدارک برنامه ای بودند که درباره دوبله بود و تنها کسی که در آن شرکت نکرد من بودم چون تمایل چندانی به حضور در چنین برنامه هایی ندارم.

از طرف تلویزیون تماس های زیادی با من گرفته می شود که برای دوبله و یا همکاری بروم اما تمایلی ندارم. وقتی می بینم جوانانی برای دوبله می آیند با ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان کار می کنند، آتش به جانم می افتد. من نمی توانم به این شکل کار کنم. من همچنان ماشین مدل ۸۲ سوار می شوم چون به خاطر پول کار نمی کنم و اگر قرار بود دنبال پول و ثروت بروم، وضعم بهتر از این بود.
از طرف دیگر دوست ندارم عروسک خیمه شب بازی باشم یا با احساسات جوانان بازی کنم، آنها را بیاورم و امتحانشان کنم. تلویزیون ما شبکه «من و تو» نیست که بخواهیم مسابقه های گویندگی و... برگزار کنیم.

*شما در حوزه های دیگر مثل گویندگی که همکارانتان ورود کرده اند کمتر فعالیت دارید. چرا؟
چندی پیش شخصی با من تماس گرفت و بیان کرد که می خواهد شعرهای سهراب را دکلمه کند و یکی از آهنگسازان مطرح نیز ساخت موسیقی این اثر را برعهده داشت اما این تهیه کننده شخص حرفه ای نبود و من هم علی رغم اصرار فراوان قبول نکردم دکلمه کار را بر عهده بگیرم.

*وضعیت دوبلورها در این سال ها چه تغییری کرده است؟
- وضعیت در این سال ها بدتر شده است. احمدی نژاد برای صنف هنرمندان کارهای خوبی برای بیمه انجام داد که تا مبلغ ۴۰ تا ۵۰ میلیون پول بیماری ها را می داد. اکنون در بیمه ما عمل قلب و بسیاری از مواردی که لازم است وجود ندارد. حسین فرحبخش تعریف می کرد که شبی ساعت ۲ و نیم بامداد نزد احمدی نژاد رفته بود و گفته بود که اوضاع هنرمندان خوب نیست. احمدی نژاد هم همانجا نام شخصی را می برد و می گوید شمارش کند که چند نفر به پول نیاز دارند تا مبلغی به حسابشان ریخته شود. احمدی نژاد ۴۰۰ هزار تومان نقد و حدود ۲۰۰ هزار تومان هم به عنوان کالا برای هنرمندان قرار داد.

*فکر می کنید صدای خاص شما در همه این سال ها باعث شد به جایگاهی که دارید، برسید یا تکنیک هایی که در این سال ها آموختید؟
در اجتماع چندان صدای من شناخته شده نیست و اگر بیرون بروم، کمتر مرا می شناسند.

*خاطره ای نقل شده بود که شما تصادف می کنید و خانمی شاکی می شود که چرا با آن لحن و صدای خاص که با آن معروف شده اید در آن لحظه سخن گفته اید.
بله این یک شوخی بود که دوستان منتقدم از جمله هوشنگ گلمکانی در مجله فیلم ساختند و صحت ندارد. آنها به من گفتند چنین اتفاقی برایت رخ داده است و من پرسیدم چطور که بیان کردند که خودشان ساخته اند.
تنها یک بار به یکی از فروشگاه محصولات فرهنگی رفتم، آنجا خانم و آقای میانسالی حضور داشتند که در حال انتخاب فیلم برای نوه های خود بودند. زمانی که از فروشنده سوالی پرسیدم، آن خانم به من اشاره کرد و به همسرش گفت این همان است که می گوید «امنِ»، آنها زبان آذری حرف می زدند و من هم با اینکه متوجه می شدم اما حرفی نزدم. همسرش هم به او پاسخ می داد «یوخ» یعنی که خیر این شخص او نیست. آنها از فروشگاه خارج شدند ولی باز برگشتند و بعد همسر آن خانم از من پرسید آقا شما همان هستید که همسر من می گوید و من هم تایید کردم آن وقت همسرش به او گفت « تو آنقدر بی حواس هستی که هنوز وقتی پسرمان از خارج زنگ می زدند می پرسی شما؟» و این تنها زمانی بود که یک نفر مرا شناخت.

*روزی چند ساعت فیلم و سریال می بینید؟
- معمولا سعی می کنم یک سریال را حداقل یک قسمتش را تمام کنم و بعد استراحت می کنم. درباره فیلم ها به جزئیات و حواشی از جمله لانگ شات و دیگر نکات فنی هم توجه دارم.

*این همه فیلم دیدن انگیزه بسیاری می خواهد.
بله دوستانی دارم که برای من فیلم می آورند. حدود ۲ تا ۳ سال پیش هم در انبار چند گونی فیلم را که همه وی اچ اس بود، دور ریختم. فیلم هایی که برای دوبله برایم فرستاده بودند و یا عده ای از دوستان داده بودند.

خسروخسروشاهی

*قرار بود در فیلمی از پیمان قاسمخانی بازی کنید، چرا به نتیجه نرسید؟
- بله اگر ساخته می شد بسیار جالب بود اما من از زیر بار آن فرار کردم. قصد این بود که من در این فیلم زندگی خود را با نام خسروشاهی بازی کنم و سفری هم به فرانسه داشته باشم، آلن دلون هم حضور داشته باشد اما نشد و با خود فکر کردم بازی در این سن و سال کار من نیست.

*شما در انتخاب فیلم ها و نقش و حتی پیشنهادهایی برای کارهایی مثل بازیگری و گویندگی به شکل گزیده عمل می کنید یا چندان علاقه ای به ریسک ندارید؟
- کل زندگی ما ریسک است. دیالوگ و رل گفتن ها و کاری که داریم ریسک است. در حین کار ممکن است از حنجره شما خون بریزد به گونه ای که وقتی به پزشک مراجعه می کنید، می پرسد اسید خورده اید و باید بگویید داد زده ام. می پرسد حرفه شما چیست؟ بعد می گوید اگر یکی از تارهای صوتی ات پاره شود چه خواهی کرد؟ مگر چقدر درآمد دارید که اینگونه از خود کار می کشید؟

*این اتفاق در دوبله چه فیلمی رخ داد؟
- فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف. او صبح همان روز که دچار خون ریزی شدم مرا به بیمارستان برد و دکتر آنجا به من گفت یک مشت دیوانه دور هم جمع شده اید.اینها ریسک است که شما با زندگی خود دارید. ممکن است کمتر فریاد بزنید و کسی هم اعتراضی نکند اما خود شما رضایتی ندارید.

*اتفاقا من فکر می کردم شخصیت جانبازی که موجی می شد و شما جای او سخن می گفتید صدایی آرام تر دارد و نمی دانستم که حنجره شما در این فیلم دچار خون ریزی شده است.
- چرا وقتی او را به اتاق عمل می برند و یا موجی می شود فریادهای بلندی می زند.

*تعطیلات برای شما با ایام دیگر چه تفاوتی دارد؟
- هیچ فرقی ندارد، همان زندگی خود را دارم. کتاب می خوانم، فیلم می بینم.

*آخرین فیلمی که دیدید چه بوده است؟
- چندی پیش فیلم «بازگشته» را دیدم. به نظرم باید صحنه هولناک این فیلم را که خرس به دی کاپریو حمله می کند یک بار بدون صدا دید، آن وقت می فهمید که این صحنه هیچ حسی و هیچ ترسی ندارد و تازه شما متوجه عیب ها می شوید. فکر می کنید خرس با او بازی می کند و به یک شوخی تبدیل می شود.

*فکر می کنم آرشیو بزرگی از فیلم داشته باشید.

- البته من فیلم های بسیاری داشتم که دیگران آنها را از من گرفته اند و دیگر نیاوردند. زمانی در دفتر محمد صالح علا بودم که دیدم فیلم «سرپیکو» روی میز اوست. پرسیدم این فیلم را از کجا آورده ای و او پاسخ داد که از مسعود کیمیایی گرفته است و دیگر هم نمی خواهد به او بازگرداند. به او گفتم این فیلم من است و تعریف کرد که کیمیایی به او توضیح داده است فیلم امانت است اما او آن را گرفته و دیگر هم نمی خواهد به او پس بدهد.

*و دیگر فیلم را نگرفتید؟
- خیر! بر باد رفت. همانطور که گفتم فیلم های زیادی داشتم، همه را از من می گرفتند. بابک بیات به منزل من می آمد و هر بار ۷ تا ۸ فیلم می گرفت. از او می پرسیدم چطور این همه فیلم را می بینید که می گفت همه فیلم ها را خودش نمی بیند و چند تا را هم برای شاملو می برد. این ماجرا مربوط به زمانی می شد که پای شاملو را قطع کرده بودند.

*چرا شما موبایل ندارید؟
- فکر می کنم لازم نیست، هیچ گاه نداشته ام و حتی بلد نیستم با آن کار کنم. یک روز با دوستان صحبت شد جلال مقامی گفت سه ماه است موبایلش زنگ نخورده است. تلفنی که چندان زنگ نمی خورد داشتنش فایده ای ندارد.

*این خاصیت این سنین است که ممکن است ارتباط آدم با جهان پیرامون کمتر شود؟
- ارتباط من با پیرامون کم نشده است من با فرزندانم که خارج از ایران هستند و خواهرم هفته ای چند بار صحبت می کنم. قبل از نوروز هم با همسایه رفتیم و نهالی برای درختکاری خریدیم اما با همکاران ارتباطی ندارم. از روزنامه ها بیشتر می فهمم که همکارانم در حال چه کاری هستند.
تا زمانی که کار بود ارتباط داشتیم. نمی دانم یک کارمند بانک یا دیگر مشاغل هم به همین شکل است و اگر بعد از ۳۰ سال مثلا بازنشسته شوند ارتباط ها قطع می شود؟ اکنون تنها با یک یا دو نفر بیشتر ارتباط دارم و از باقی همکاران اطلاعی ندارم.



منبع: مهر