تبیان، دستیار زندگی
این سیاهه، از یک بحث ساده پیرامون یک مساله پیچیده، شروع می شود ومی رسد به تبیین یک نکته باریک و عمیق در قرآن که از ذهن مساله یاب و ژرف اندیش مرحوم علامه طباطبایی(ره)، جوشیده است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ارائه بلیط نشانه شخصیت شماست!

این سیاهه، از یک بحث ساده پیرامون یک مساله پیچیده، شروع می شود ومی رسد به تبیین یک نکته باریک و عمیق در قرآن که از ذهن مساله یاب و ژرف اندیش مرحوم علامه طباطبایی(ره)، جوشیده است.

شکوری-شبکه تخصصی قرآن تبیان


شخصیت

یک دهه پیش که هنوز خبری از اتوبوس های نونوار «چپ در»، موسوم به «بی آر تی» در خیابان های تهران نبود، اتوبوس های شرکت واحد، عمدتا بلیطی بودند و در تملّک دولت. برای استفاده از این وسیله نقلیه، اول باید از باجه سرچهارراه ها، بلیط تهیه می کردی و بعد، هنگام سوار یا پیاده شدن، آن را به راننده تحویل می دادی. یادتان که هست؟
گاهی که ایستگاه ها پر می شد از مسافر و راننده فرصت نمی کرد تک تک بلیط ها را چک کند، از مسافرها می خواست که بلیط ها را دست به دست بچرخانند  تا برسد به او. در نهایت هم بلیط ها را جلوی چشم همگان پاره می کرد و می انداخت توی نایلن کناری تا آخر شب، آمار بگیرد از بلیط های فروخته شده و بلیط های پاره شده. آمارها البته، هیچ وقت با هم، نمی خواند! چون یک عده، به خیال خودشان، زرنگی می کردند و طفره می رفتند از ارائه بلیط. تشخیص اینکه، که بلیط داده و که نداده هم سخت بود. آن روزها، دولت، چاره کار را در فرهنگ سازی دیده بود و لذا روی بدنه اتوبوس ها می نوشت: « ارائه بلیط نشان دهنده شخصیت شماست!»
همین جمله کوتاه، تا حدود زیادی بازدارندگی داشت؛ چون به طور طبیعی، هیچ کس دوست نداشت به خاطر یک بلیط کم بهاء، قدر و قیمتش در ذهن و زبان مردم، بشکند.
آری! هر کسی نگران نگاه مردم درباره شخصیتش هست و می کوشد هوای شخصش را داشته باشد تا شخصیتش در آیئنه نگاه مردم، لکه دار نشود.
شخصیت! این واژه ساده، یکی از پربسامدترین مفهوم در دانش روان شناسی است.
روان شناس ها می گویند: در یک تعریف کوتاه، «شخصیت»، یعنی تمام هویتی که فرد به واسطه افکار، اعمال و رفتارش، کسب کرده است.
این قلم، البته بنا ندارد دیدگاه روان شناسان پیرامون شخصیت را روی میز تشریح بگذارد و تحلیل کند. غرض ، چیز دیگری است. می خواهم از اینجا گریزی بزنم به آیتی از قرآن در این باب، که مشتمل است بر نکته ای باریک ولطیف! که به جرات می توان گفت جز مرحوم علامه طباطبایی(ره)، احدی، تا کنون به عمق این مساله پی نبرده است.

کلمه «شاکله»، در اصطلاح، غالبا به معنای «طریقه و مذهب» و «طبیعت و خلقت» به کار رفته اما برخی از ارباب تفاسیر مانند مرحوم گنابادی در « بیان السعاده» و میبدی در «کشف الاسرار و عده الابرار»، آن را به معنای «نیت» گرفته اند.

واکاوی مفهوم شخصیت در قرآن

نزدیک ترین مفهوم و معادل برای واژه «شخصیت»، تعبیر «شاکله» هست در قرآن. خداوند یکجا خطاب به پیامبر(ص) می فرماید به مردم بگو: (قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلى شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدى سَبِیلًا". ) [اسراء، آیه ۸۴]
یعنی «هر کس بر اساس طینت و خلق و خوی خود، عمل می کند...»
«شاکله» از ماده شکل به کسر شین به معنای طناب و قیدی است که با آن، چارپا را مهار می کنند. از این رو به خود «مهار» می گویند: «شکال». شاکله نیز به مجموعه از خصوصیات شخصیتی، عادات و خلق و خوی های فرد گفته می شود، که آدمی را مقید می کند که بر اساس اقتضای این اخلاق و ملکات، عمل کند.(1)
این کلمه در اصطلاح، غالبا به معنای «طریقه و مذهب» و «طبیعت و خلقت» به کار رفته اما برخی از ارباب تفاسیر  مانند مرحوم گنابادی در « بیان السعاده» و میبدی در «کشف الاسرار و عده الابرار»، آن را به معنای «نیت» گرفته اند.
از منظر این آیه، هر کس سرشتی دارد و سرنوشتی. و اندک اند انسان هایی که «سرنوشت» شان را «سرشت» شان، رقم نمی زند!
این سخن یعنی چه؟ آیا نقش عنصر اختیار در سرنوشت انسان ها را یکسره باید نادیده گرفت؟
پاسخ به این سوال، نیاز دارد به تقدیم دو  مقدمه.
مقدمه نخست. در تشکیل ساختار شخصیت هر فرد، دست کم، سه متغیر دخالت دارد: یک. وراثت. دو. محیط اجتماعی و سه. اراده
تاثیر وراثت تا آنجاست که اطبا می گویند: نه فقط خصوصیات خَلقی والدین که ویژگی های خُلقی آنها نیز از طریق ژن منتقل می شود. مادری که باردار است باید بداند فکر گناه مستقیما بر جنین اثر می گذارد چه رسد به فعل گناه.
رحم مادر نخستین بستر تربیتی کودک است که اگر چه مدت درنگ کودک در اولین ایستگاه، دست کم 6 و حداکثر 9 ماه، بیش نیست اما همین مدت کوتاه می تواند در سرشت و سرنوشت او در طول دوران حیات خاکی اش، تاثیراتی ژرف و جبران ناشدنی برجای نهد.
تاثیر محیط اجتماعی هم بر کسی پوشیده نیست. فی المثل، شمار کسانی که در محیط کفر تولد و پرورش یافته و در عین حال، مومن و مقید به مذهبی خاص می شوند، نادر و در حکم کبریت احمر است.
اما باز باید تاکید کنیم که نمی توان و نباید انسان را یکپارچه، تخته بند این متغیرها انگاشت. این هر سه عنصر، عوامل موثرند نه مسلط.
مقدمه دوم. عناصری که سازه شخصیت آدم ها را می سازند، محدود به موارد گفته شده هم نیست. حتی زندگی در یک منطقه جغرافیایی گرمسیر یا سردسیر و خشک یا تر، می تواند موجب غلبه یک مزاج و آنگاه، بروز رفتار مرتبط با آن مزاج در انسان شود. همینطور است خصوصیات جسمانی افراد، مثل فربگی یا لاغری، سفیدی یا تیرگی و الخ.
گذشته از همه اینها، دوره های مختلف عمر انسان هم، اقتضاءات خاص خودش را دارد. مرحوم علامه از قول شیخ بهایی نقل می کند که کریمه«أعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد»؛ بدانید که زندگی دنیا، بازی، سرگرمی، آرایش، مفاخره و افزون طلبی در ثروت و فرزندان است(حدید/ 20)، به پنج مرحله سال های عمر انسان اشاره دارد؛ بدین ترتیب: «لعب» دوران کودکی، «لهو» نوجوانی، «زینت» جوانی، «تفاخر» بزرگسالی، و «تکاثر»، پیری.(2)

بازگردیم به بحث

اگر اهم تفاسیر شیعی و سنی را از نظر بگذرانید خواهید دید که اکثرا در تفسیر این آیه به یک بیان سطحی اکتفا کرده و گذشته اند.
عجبا که این بزرگان، به ادامه آیه کمتر توجه کرده اند و پایه سخنشان را بر مدار جزء نخست آیه و آیات پیشین استوار کرده اند. به عنوان مثال، بزرگ مفسر اهل تسنن، فخر رازی با استناد به آیات قبل که می فرماید: قرآن برای برخی، شفا و رحمت است و برای اهل ظلم، خسارت و خواری. وی بر این باور است که نفوس و ارواح انسان ها در ماهیت با هم تمایز دارند و همانگونه که آفتاب، نمک را که سفت است، سفت تر و روغن را که نرم است، نرم تر می کند، قرآن نیز، نفوس طیب و طاهر را جلا می بخشد و ارواح ظلمانی و کدر را، خزی و ضلالت.(3)
شایان ذکر اینکه، گرچه فخر رازی طریقه و مذهب را در بیان معنای شاکله ترجیح داده است، لکن تلاش می کند این معنا را معادل طبیعت نخستین(فطرت) توجیه نماید؛ به این معنا که در نظر او فطرت انسان ها از همان ابتدای تکون، ماهیاتی متمایز از هم بوده که به طور طبیعی، منشأ افعال متمایز از هم هستند؛ به عبارتی، از کوزه همان برون تراود که در اوست.(4)
اشکالی که دامن سخن فخر را می گیرد این است که نفوس، قبل از رسوخ ملکات اخلاقی، ماهیتا هیچ اختلافی ندارند، و اگر هم آثار مختلفی دارند، این آثار، حتمی و جبری نیست.
علامه طباطبایی(ره) اما تنها کسی که در اینجا حق سخن را ادا کرده است.

دیدگاه علامه طباطبایی درباره ارتباط اعمال آدمیان با «شاکله» وجودی آنها

مرحوم علامه معتقد است متغیرهایی که موجب شکل گیری یک شاکله رفتاری خاص در آدمیان می شود، تاثیرشان به نحو اقتضاست و مثل علت تامه نیست که اگر محقق شد، اثرش هم جبرا محقق شود. به دیگر سخن، هم متغیرهای درونی مثل صفات اخلاقی راسخ(ملکات) و مزاج ها و هم متغیرهای بیرونی مثل محیط اجتماعی، همگی تاثرشان در اعمال و رفتار آدمی، از حد اقتضاء تجاوز نمی کند و اساسا معنا ندارد که از یک سو، فطرت آدمی، او را به سوی خیر بخواند و از سوی دیگر، خلقتش او را به شر سوق دهد؛ آنهم به نحو علیت تامه!(5)
خلاصه دیدگاه علامه این است که:
ﺁﺩﻣﻰ دارای چند ﺷﺎﻛﻠﻪ است؛ یک ﺷﺎﻛﻠﻪ ﺯﺍﺋﻴﺪﻩ ﻧﻮﻉ ﺧﻠﻘﺖ ﻭ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺗﺮﻛﻴﺐ ﻣﺰﺍﺝ ﺍﻭﺳﺖ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﺩﻳﮕﺮ، ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت خلقی ﻛﻪ ﺍﺯ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺫﺍت ﺩﺭ ﺍﻭ ﭘﺪﻳﺪ ﻣﻰ ﺁﻳﺪ. اما ﺁﺩﻣﻰ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺻﻔﺖ ﺭﻭﺣﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﻋﻤﺎﻟﺶ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﻭ ﻣﻮﺍﻓﻖ ﺑﺎ ﻓﻌﻠﻴﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﺭﻭﺣﺶ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺳﺮ ﻣﻰ ﺯﻧﺪ، ﻭ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺪﻧﻰ ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺻﻔﺎﺕ ﻭ ﻓﻌﻠﻴﺎﺕ ﺭﻭﺣﻰ ﺭﺍ ﻣﺠﺴﻢ ﻣﻰ ﺳﺎﺯﺩ، ﻫﻢ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺘﻜﺒﺮ ﻣﻐﺮﻭﺭ ﺍﻳﻦ ﺻﻔﺎﺕ ﺭﻭﺣﻴﺶ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﭘﺎﻯ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﺳﻜﻮﺕ ﻭ ﻗﻴﺎﻡ ﻭ ﻗﻌﻮﺩ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﻭ ﺳﻜﻮﻧﺶ ﻣﻰ ﺑﺎﺭﺩ ﻭ ﺷﺨﺺ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺫﻟﻴﻞ ﻭ ﻣﺴﻜﻴﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻣﻰ ﺣﺮﻛﺎﺕ ﻭ ﺳﻜﻨﺎﺗﺶ ﺫﻟﺖ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻰ ﺧﻮﺭﺩ، ﻭ ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ ﺷﺠﺎﻉ ﺑﺎ ﺗﺮﺳﻮ، ﻭ ﺳﺨﻰ ﺑﺎ ﺑﺨﻴﻞ ﻭ ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎ ﻋﺠﻮﻝ ﻭ ﻫﺮ ﺻﺎﺣﺐ ﺻﻔﺘﻰ ﺑﺎ ﻓﺎﻗﺪ ﺁﻥ ﺻﻔﺖ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ.
اما ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺑﻪ ﺻﻴﻐﻪ ﺍﻓﻌﻞ تفضیل ﺩﺭ ﻛﻠﻤﻪ" ﺍﻫﺪﻯ" در ادامه ایه، می رساند که ﺷﺎﻛﻠﻪ ﻭ ﺻﻔﺎﺕ ﺩﺭﻭﻧﻰ ﺩﺭ ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻋﻮﺕ ﻟﺎﺯﻡ ﻭ ﺣﺘﻤﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻧﺘﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﺨﻠﻒ ﻛﺮﺩ، و مثلا ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﻇﻠﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﺍﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺯﺷﺖ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻟﻮ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻰ ﻭ ﻛﻨﺪﻯ ﺭﺍﻩ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﭘﻴﺶ ﺑﮕﻴﺮﺩ ﭼﻴﺰﻯ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪﻩ ﺷﺎﻛﻠﻪ ﻋﺪﺍﻟﺖ، ﺗﻨﺪﺗﺮ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﭘﻴﺶ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ.(6)

پی نوشت ها:

1. بنگرید به: مفردات، راغب اصفهانی، ذیل واژه شاکله.
2. المیزان، ج 19، ص 164
3. تفسیر فخر رازى، ج ۲۱، ص ۳۶٫
4. مجله انسان پژوهی دینی، شماره 28، صص31-51
5. المیزان، ج13، ص264
6. همان، ص267