تبیان، دستیار زندگی
پای صحبت خیلی ها که می نشینی، دایم حسرت این و آن را می خورند، به خصوص افرادی که سن و سالی ازشان گذشته و آن جور که باید و شاید، از لحظه های گران بهای زندگیشان استفاده نکرده اند
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زینب عشقی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نسخه برای افرادی که عینک تیره می زنند

پای صحبت خیلی ها که می نشینی، دایم حسرت این و آن را می خورند، به خصوص افرادی که سن و سالی ازشان گذشته و آن جور که باید و شاید، از لحظه های گران بهای زندگیشان استفاده نکرده اند و لذت نبرده اند و به قول معروف، در این دنیا، کار دندان گیری نکرده اند که دلشان را به آن خوش کنند!

زینب عشقی-بخش زیبایی تبیان
زندگی

جایی که در آن زندگی می کنیم، خانواده ای که در آن به دنیا آمده ایم، فرزندانی که داریم و خلاصه خیلی از اتفاق های زندگیمان را خودمان انتخاب نکرده ایم، و شاید بخشی از رشته تحصیلیمان، همسرمان و شغلمان را هم خودمان انتخاب نکرده باشیم!
خیلی از کارها را از سر ناچاری انجام داده ایم، شاید پولمان به اندازه ی اجاره ای خانه ای کوچک و اتومبیلی با مدل پایین باشد، شاید زندگی آن طور که دلمان می خواهد پیش نمی رود، شاید تصور می کنیم که خورشید نورش را از ما دریغ می کند و آسمان بر سر ما می بارد!
بیماری همه ما یکیست،  اما نسخه اش فرق دارد، دو راه پیش رویمان است، می توانیم غصه بخوریم و رویش حسرت، که چرا من این را ندارم و آن یکی دارد، چرا من در اینجا به دنیا آمدم و خوش به حال آن ور آبی ها، آه که اگر پدر من هم ... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

همه ی ما فرزندان آدم که در این کره ی خاکی زندگی می کنیم، دل داریم و هر کس به فراخور ظرفیت و توانش، سنگی روی دل و به قول شاعر:
در این دنیا دل بی غم نباشد، اگر باشد بنی آدم نباشد.
بیماری همه ما یکیست،  اما نسخه اش فرق دارد، دو راه پیش رویمان است، می توانیم غصه بخوریم و رویش حسرت، که چرا من این را ندارم و آن یکی دارد، چرا من در اینجا به دنیا آمدم و خوش به حال آن ور آبی ها، آه که اگر پدر من هم ... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

بیماری همه ما یکیست،  اما نسخه اش فرق دارد، دو راه پیش رویمان است، می توانیم غصه بخوریم و رویش حسرت، که چرا من این را ندارم و آن یکی دارد، چرا من در اینجا به دنیا آمدم و خوش به حال آن ور آبی ها، آه که اگر پدر من هم ... و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل

نسخه دوم این است که عینک های تیره مان را برداریم و بگذاریم که نور خورشید به چشم های ما بتابد تا ببینیم اینهمه زیبایی که خدا فقط برای من و تو خلق کرده و بس.
 هنر انسانی که خدا به او افتخار می کند، این است که در سخت ترین مشکلات زندگی، زانویش خم نشود و با توکل به خدا و اراده ی انسانی که به او هدیه داده شده، این صد سال اول زندگی را به بهترین نحو سپری کند و هر جا که خسته شد، برای انرژی گرفتن به دور و اطرافش بنگرد و زیبایی های زندگی را ببیند.
گریزی می زنم به سخن شیر زنی که در بحبوحه ی قتل و خون و فراق و درد، کمر راست کرد و در برابر نامردترین ها گفت: چیزی جز زیبایی ندیدم!
بیاییم به خلقت خدا نگاهی دوباره کنیم، ببینیم چیزهایی که خدا برایمان در گوشه و کنار دنیا به هدیه گذاشته، تامل کنیم در قدرت لایزال الهی، که شاید این همان تفکری باشد که از عبادات هزار ساله برتر است.

زندگی زیباست ای زیبا پسند         زنده اندیشان به زیبایی رسند

بیایی به قول  هوشنگ ابتهاج، زنده اندیش شویم، خانه ی کوچک خود را زیبا کنیم، اصلا ببینم که خانه ای داریم که می توانیم زیر سقفش آرام بگیریم که خیلی ها در تمام دنیا ، آرزویشان سقف داشتن است، این را نگفتم که آرزوی خانه ای بزرگ نداشته باشید، گفتم که از اینی که داریم لذت ببریم که شاید به ناشکری، همین را از کف بدهیم و به شکری، صدها متر بزرگتر شود.

زندگی زیباست چشمی باز کنگردشی در کوچه باغ راز کن
هر که عشقش در تماشا نقش بستعینک بدبینی خود را شکست
علت عاشق ز علت ها جداستعشق اسطرلاب اسرار خداست
من میان جسم ها جان دیده ام
درد را افکنده درمان دیده ام
دیده ام بر شاخه احساس ها
می تپد دل در شمیم یاس ها
زندگی موسیقی گنجشک هاستزندگی باغ تماشای خداست
گر تو را نور یقین پیدا شودمی تواند زشت هم زیبا شود
حال من در شهر احساسم گم استحال من عشق تمام مردم است
زندگی یعنی همین پروازهاصبح ها، لبخندها، آوازها
ای خطوط چهره ات قرآن منای تو جان جان جان جان من
با تو اشعارم پر از تو می شود
مثنوی هایم همه نو می شود
حرف هایم مرده را جان می دهدواژه هایم بوی باران می دهد

"شهرام محمدی" (آذرخش)

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.