تبیان، دستیار زندگی
وه صنعتی و تجاری سینما همواره بستر مناسبی برای تحقق اهداف و آرمان صاحبان ثروت بوده است . بسیاری از دستاوردهای تفكیكی و تكنولوژیكی هنر ، صنعت و سینما نیز زاییده خوی و خصلت كلان سرمایه داران برای جلب و كشاندن هر چه بیشتر توده ه...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سطحی نگری در رسانه هاسینما

وجوه صنعتی و تجاری سینما همواره بستر مناسبی برای تحقق اهداف و آرمان صاحبان ثروت بوده است . بسیاری از دستاوردهای تفكیكی و تكنولوژیكی هنر ، صنعت و سینما نیز زاییده خوی و خصلت كلان سرمایه داران برای جلب و كشاندن هر چه بیشتر توده های مردم به سالن های سینما بوده است .

آثار سطحی و كم مایه ای را نمودار می سازد كه باید در چگونگی و چرایی استقبال تماشاچیان از آنها تأمل نمود . جای تردید نیست اگر جادوگران عرصه سینما ، با شناخت آمال وعقده های سركوب شده تماشاچی ، تمنیات نفسانی و شهوانی بشر و نیز وقوف به آستانه تحریك حسی و عصبی تماشاگران ، پرده عریض سینما را عرصه و جولانگاه ارضاء و تشفی خاطر آنان قرار دهند . این واقعیت زمانی نگران كننده می گردد كه تهیه كنندگان و كمپانی های فیلمسازی همسو با سیاست های دولتهای استكباری ، سیل فیلمهای سطحی را به قصد انحراف افكار عمومی جهانیان و سرگرم ساختن ملتها به اموری بی ارزش ، روانه كشورهای مختلف جهان می كنند .

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تحولات عمیق فرهنگی و اجتماعی ، سینما به مثابه رسانه ای برای ارتقاء و رشد منزلت آدمی مورد توجه قرار گرفت . ساخت آثار ارزشمند و تأثیر گذار ، آرام آرام نشانه های دستیابی به سینمایی هم شأن با فرهنگ بومی و اسلامی را هویدا ساخت . اما در اثر اجرای برنامه های موسوم به توسعه اقتصادی – اجتماعی از اواخر دهه 60و تغییر تدریجی ارزشهای مادی و تشدید شكاف طبقاتی ، سینما نیز از این عارضه مصون نماند . البته حضور و نظارت مؤثر دولــــت ( كه در سالیان اخیر به نظارت مزاحم تعبیر می شود ! ) مانع از آن گردید كه سینما یكباره در ورطه مناسبات سرمایه داری و اقتصاد آزاد گرفتار شود . اما با وقوع تغییرات درعرصه مدیریت فرهنگی و هنری كشور ، آخرین مقاومتها نیز از بین رفت و سینما با سایر پدیده ها و مناسبات اجتماعی و فرهنگی همرنگ گردید . اكنون ساخت و عرضه آثار سطحی ، از جمله فیلمهای عاشقانه ، مظاهر كنونی سیاست های جدید اعمال شده در سینمای كشور است .

در این مقاله به اجمال ، جنبه های جامعه شناختی نضج و اشاعه این گونه فیلمهای سینمایی مورد بررسی قرار می گیرد . در این آغاز برای روشن شدن موضوع ، ارایه تعریف و ابعاد سطحی نگری در عرصه ادبیات  و نقد سینمایی ضروری به نظر می رسد .

در امر نمایش رو به تزاید انواع فیلم های عشقی و یا جوان پسند كه طی ماههای اخیر نگرانی های زیادی را به همراه داشته است ، عوامل متعددی دخالت دارند ؛ شاید انگیزه اقتصادی نزد صاحبان سرمایه و بی برنامگی مسئولان سینمایی كشور در قبال هدایت و بهبود فرهنگ عمومی جامعه از طریق سیاست گذاری بخردانه ، تنها ناظر به جنبه های محدودی از این اپیدمــــــــی می باشد .

انواع سطحی نگری

1 – از بعد فنی

1 –1) سطحی نگری در طرح و پیرنگ داستان (ploT )

عدم بداعت و نوآوری در مرحله طراحی داستان ( توالی منطقی رویدادهای داستان بر اساس رابطه علت و معلولی ) به یكنواختی و سطحی بودن روایت داستان می انجامد . درگیر نشدن حسی و فكری مخاطب با اثر ، ناشی از بی تدبیری فیلمساز در مرحله آفرینش  داستان می باشد. اهمال فیلمساز در این مرحله ، به جلب تماشاچیان عامی و آسان پسند و گریز مخاطبان فهیم و با ذوق منجر خواهد شد .

1 –2) سطحی نگری در خلق و پرورش داستان

فیلم های داستانی خوب و تأثیر گذار ، با شخصیت های قوی و جاندارشان در ذهن تماشاچی ماندگار می شوند . هر قدر به ابعاد وجودی اشخاص اصلی داستان در درگیری با موانع موجود اهمیت داده شود ، ویژگیهای بیشتری از ضمیر آنها آشكار شده و درام، جذابیت و كشش بیشتری پیدا خواهد كرد . در اعمال و رفتار شخصیت های فاقد عمق و قوت ، كه اصطلاحاً تیپ نامیده می شوند ، كمتر می توان رد پای انگیزه و مقاصد باطنی را جستجو كرد . تیپ ها با كلیدهای رفتاری و گفتاری مشخص ، براحتی قابل شناسایی اند ، فیلمسازان كم سواد و بی بهره از جوهره خلاقیت و تفكر ، معمولاً در دایره بسته ای از تیپ های محدود اجتماعی سیر می كنند . گرایش به جنبه های ظاهری بازیگر و تأكید بر رفتار كلیشه ای وار شخصیت فیلم ، نهایت كوشش و تلاش این فیلمسازان شخصیت های داستان فیلم می باشد . بطور طبیعی سخن گفتن از تحلیل روانشناختی اعمال شخصیت در اینگونه آثار و نقد زدن نویسنده به هزار توی وجود اشخاص داستان ، امر بیهوده ای به نظر می رسد

(3-1 سطحی نگری در انتقال پیام

تحریك احساسات و هیجانات آنی تماشاچیان نتیجه عملكرد گروهی از فیلمسازان است كه به تعبیری « رگ خواب تماشاچیان را در دست دارند » و قادرند به میزان دلخواه عنان احساس مخاطب را در چنگ خود نگه دارند .

« رشته ای بر گردنم افكنده دوست          می كشد هر جا كه خاطر خواه اوست »

اصطلاح « میخكوب شدن تماشاچی بر روی صندلی » صفت واقعی اینگونه آثاراست .

اگر فیلم هایی ازاین دست ، عاری از جنبه های تخریبی و بد آموزی باشند ، عموماً در زمره آثار سرگرمی آور ، سالم و سودمند ارزیابی می گردند .

در هر صورت سطحی نگری در بعد محتوایی ، حتی بیننده متفكر و شعورمند را به چالش با درونمایه اثر فرا نمی خواند و بذر آگاهی و اطلاعات تازه را در ذهن او بارور نمی سازد .

در یك نگاه اجمالی شادی بتوان عوامل زیر رادر پیدایش و شیوع این گونه آثر سطحی مؤثر دانست :

1 – تجربه تاریخی در سینمای ایران مؤید این واقعیت است كه گروهی از فیلمسازان همانند عامه مردم متأثر از مد هستند !

استفاده مفرط از موسیقی پاپ و حتی وارد كردن شخصیت های خواننده یا نوازنده در داستان فیلم ، عقب تر بردن روسری بازیگران زن ، سود جستن از متلك و شوخی های نا پسند ، استفاده از بازیگران صرفاً خوش چهره ، طرح قصه های سانتی مانتالیستی ، انجام حركات موزون ( بخوانید رقص ) و شگردهایی نظیر آن ، كه دقیقاً در متن و لایه های زیرین فرهنگ جامعه جایی ندارند ، از جمله اقداماتی است كه برای پایداری و استمرار نمایش چنین آثاری به كار گرفته شده اند .

2 – نهادینه نشدن بخش خصوصی در ساختار اقتصاد كشور باعث گردیده تا سرمایه گذاران و تهیه كنندگان فیلمهای سینمایی برای بازگشت سرمایه و نیز كسب سود و منفعت ، به دنبال یافتن راههایی برای تضمین سود حاصل از سرمایه گذاری بر آیند . اعتنا به الگوهایی كه پیشتر شرح آن رفت ، یكی از چنین راهكارهایی می باشد. به این ترتیب تا زمانی كه سرمایه گذاری درسینمای ایران با ریسك بالا و اسیب بذیری  همراه باشد ، ساخت و عرضه آثار عامه پسند به اشكال مختلف ادامه خواهدداشت

3 – سینما همانند انواع گونه های ادبی در هر عصری ، آیینه ای از افكار ، تمایلات و هنجارهای جامعه می باشد . بر همین اساس متفكران قادرند از طریق مطالعه و مشاهده آثار ادبی و سینمایی ، مختصات فرهنگی یك جامعه را ترسیم كنند . در سالهای اخیر انتشار گسترده رمانها و پاورقی های عاشقانه گویای این حقیقت است كه شرایط اجتماعی پتانسیل احساسی جوانان را به مصرف چنین فرآورده هایی نازل و سرگرم كننده سوق داده است .

عمیق تر شدن فاصله طبقاتی ، ترویج متظاهرانه ادا و اطوار سرمایه داری به تقلید از فرهنگ غرب ، میل به خودنمایی و خود آرایی ، تغییر الگوی مصرف و پوشش ، گسترش بی ضابطه روابط دختران و پسران جوان در معابر عمومی و ... در نتیجه كمرنگ شدن ارزشهای معنوی در مقایسه با سالهای گذشته ، در مجموع فضا و موقعیتی را پدید آورده است كه پاره ای از رفتارها در اثر تكرار به تدریج شكلی از رفتار قاعده مند را به خود بگیرد . در چنین شرایطی دسته ای از نویسندگان و هنرمندان ، به صورتی كاملاً منفعلانه تحت تأثیر تغییرات اجتماعی با ادعای واقعگرا بودن ، قصه های كم مایه و بی خاصیت را دستمایه ای برای فروش فیلمهای خود قررا می دهند .

علاوه بر این انتقال الگوهای رفتاری از طریق هنر و با زبان احساس ، منجر به درونی شدن رفتار و یا هنجار می گردد ، به گونه ای كه بازیگران سینما فراتر از دنیای فیلم ، ذهن و ضمیر مخاطب را تسخیر می كنند .

توزیع عكس و پوستر بازیگران جوان مرد در بین دانش آموزان دختر و ریختن پوستر بازیگران زن در مدارس پسرانه ، شاهد گویایی برای این ادعاست كه بازیگران سینما مدتهاست به گفته جامعه شناسان به عنوان گروه مرجع جوانان مطــــرح شده اند .

4 – به دلیل تمركز نهادهای فیلمسازی و اقامت عموم فیلمسازان در كلان شهری چون تهران به طور كاملاً طبیعی ، موضوع اغلب فیلمها گرفته شده  از مسایل و اتفاقات زندگی در این شهر است ، پژوهشگران اجتماعی ، شهر تهران را به دلیل جادبه های مهاجر پذیری آن ، نمونه گویایی از شهری با خرده فرهنگ های بسیار متفاوت و حاكمیت انواع هنجارها ، و رفتارهای اجتماعی می دانند . مهاجرت سیل جمعیت به تهران در یك دهه اخیر ، با اجرای برنامه های موسوم به نوسازی و توسعه شدت یافته است . این وضعیت با توجه به عدم تكافوی امكانات اجتماعی با منویات مهاجرین ، نگران كننده می باشد . از سوی دیگر مهاجرت اقوام مختلف به شهر تهران موجب همزیستی مردمانی با آداب و عادات گوناگون شده است .

« به قول اولسون ( 1963 Olson ) از آنجا كه محیط ، عوض شده است و او دیگر نسبت به هنجارهایی كه در محیطش از آن پیروی می كرد ، احساس پایبندی نمی كند ؛ هرج و مرج و آشفتگی رخ می دهد . »

در چنین محیط هایی به میزان دوری آحاد جامعه از ارزشهای معنوی و معطل ماندن اصول مربوط به عدالت اجتماعی ، تظاهرات مادی و نفسانی در اشكال مختلفی مجال بروز یافته و زمینه انواع ناهنجاری های اخلاقی و اجتماعی فراهم می گردد . در آشفته بازاری كه متأسفانه حركت عمومی جامعه ، متأثر از برنامه های اقتصادی و اجتماعی ، به سوی رفاه بیشتر ، كسب در آمد و احراز موقعی های برتر اجتماعی تغییر یافته است ، تولید آثار احساسی در قالب فیلم و موسیقی و در پاسخ به نیازهای روانی و عاطفی شهروندان حسرت زده ، از جایگاه ویژه ای برخوردار می شود .

اهمیت نیازهای جسمی آدمی ( physiological  Needs ) و تأثیر آن بر رفتار فردی و اجتماعی به حدی است كه آبراهام ماسلو ( Maslow ) در تبیین نیازهای آدمی و اولویت بندی آنها ، نیازهای جسمی را در صدر حوایج می نشاند .

« ماسلو معتقد است كه نیازهای انسان درای سلسله مراتب ( hierarchy ) هستند :

نیازهای پایین یا دون و نیازهای محال . یعنی برای انسانها ابتدا نیازهای جسمی ( = نیازهای پایین ) مهم هستند . بعد از ارضاء نیازهای جسمی ، نیاز به ایمنی برای او مطرح می شود و بعد از آن روابط و بعد احترام  ، تا بالاخره در انسانهایی كه همه نیازهایشان برطرف شده است ، نیاز متعالی به تفكر در باره معنی و محتوی ( = به خود رسیدن ) مطرح می شود . »

البته نظریه ماسلو تحلیل جامعه شناختی طرح روابط عاشقانه در سینمای ایران را به عنوان گونه ای از سطحی نگری ، به سوی نظریه و نگره های روانشناسی اجتماعی سوق می دهد و جا دارد ، صاحبنظران از این زاویه نیز به كنكاش و غور در وضعیت نزار سینمای ایران بپردازند . موضوعاتی همچون بحران هویت در جوانان ، مشاهده تناقض در رفتار والدین ، معلمین و مسئولان اجتماعی یا آنچه كه به عنوان ارزش های اخلاقی و اجتماعی تبلیغ می شوند ، هجم مكاتب به ظاهر عرفانی و درون گرا كه بروز و ظهور آنها در تاریخ تحولات اجتماعی ایران تا حدی مسبوق به سابقه نیز می باشد ، عدم تعریف روشن و مقبول از مفاهیمی چون آزدی ، خطوط قرمز و ... از جمله مضامین قابل مطالعه در این زمینه میباشند . اهتمام به تجزیه و تحلیل معضل سطحی نگری و مصادیق آن از جنبه های مختلف ، این مزیت را به همراه دارد كه از یكسویه نگری و غفلت از سایر عوامل مؤثر در پیدایش « پدیده اجتماعی اشاعه فیلم های عاشقانه » جلوگیری به عمل آمده  راه برای درمان و علاج قطعی آن نیز هموارتر خواهد شد .

اما ازاین نكته نیز نباید غافل شد كه نمایش مستمر آثار كم مایه با موضوعات عشقی ، علاوه بر تخریب ارزشهای اجتماعی و تخفیف باورهای مذهبی و سنن ملی ، جایگزینی هنجارهای جدید در روابط دختران و پسران و حتی روابط زناشویی همسران جوان ، آرام آرام به تغییر و انحراف ذایقه مخاطب انجامیده و عرصه را بر میدان داری فیلم هایی با نگرش عمیق انسانی و فرهنگی تنگ تر خواهد كرد .

امید است با تلاش و همت مسئولان و برنامه ریزان كشور ، اصلاح و بهبود امور مختلف جامعه بیش ازپیش موردعنایت قرارگرفته و از رهگذر تلاش ، انضباط و وجدان كاری آحاد جامعه ، قوام و سداد نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه مؤلفه های فرهنگی و اعتقادی تقویت گردد تا با داشتن جامعه ای سالم و منزه از آلودگی ها ، فیلمسازان نیز در آسمان اندیشه و خیال ، سوژه های ناب تری رصد كنند !

اما در شرایط حاضر مدیریت سینمای كشور فقط به عنوان یك ناظر ، وظیفه رسالت خود را نباید در صدور پروانه ساخت و نمایش فیلم ها فارغ از محتوی ، جهت گیری ها و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی آنها محدود سازد و با ارایه آمار ركورد شكن فروش فیلم های مبتذل عشقی از استقبال تماشاچیان فریاد شادی سر دهد ؟ ! هیهات !

جان كلام :

جدا از مجاهدت مسئولان برای حل بنیادین مشكلات اجتماعی و اقتصادی جامعه ، به نظر می رسد اگر مدیریت سینمای كشور در مقام دفاع از آثار سطحی بر آیند و یا حداقل با سكوت خود مؤید آن باشند و هر گونه اعمال محدودیت  بازنگری در شرایط پدید آمده را تضییع حقوق شهروندی سینماگران و مخل روح آزاد منشی آنان پندارند ، هیچ امیدی به اصلاح و بهبود این معضل نیست و ادامه روند كنونی به جلوه گری فرهنگ منحط غربی و مظاهر مغایر با هویت ایرانی – اسلامی در قاب سینما منجر خواهد شد . لابد در چنین شرایطی هر نغمه مخالفتی كه  علیه ارزش های منفی فیلم های سطحی و گیشه پسند از سوی دلسوزان برخیزد ، به مثابه توهم توطئه ای از جانب مخالفان آزادی و انبساط فرهنگی قلمداد خواهد شد !

اما اگر به جوشش حمیّت و غیرت مسئولان امیدوار باشیم ، انتظار می رود مدیران ارشد و سیاست گذاران سینمای ایران به صرافت نقد و درمان ابتلایات وخیم سینما افتاده و برای حفظ طراوت و شادابی نهال نو پای سینمای نجیب ایران ( آنچه كه مایه افتخار ریاست محترم جمهوری اسلامی و عموم فرهنگ دوستان است ) به حرس علف هرزه هایی كه توسط فرصت طلبــــان و كج اندیشان غرس شده اند ، همت گمارند .

در نخستین گام ضروری است مسئولان با هدف توجیه و اقناع منطقی فیلمسازان ، مراتب ناخشنودی خود را از رواج فیلم های نازل  خیابانی ! ابراز داشته و سپس درعمل به تخفیف درجه كیفی چنین آثاری و قطع هر گونه حمایت و یارانه ، نگاه خود را معطوف به مؤلفه های بومی و فرهنگی سازند .

در پایان ذكر این نكته خالی از فایده نیست كه چرا صاحبنظران و كارشناسان تربیتی ، مشاوران و مربیان آگاه كشور در قبال بلیّه فرهنگ سوزی كه موریانه وار ، كالبد سینمای كشور را در معرض نابودی قرار داده است و متعاقب آن ، سالن سینماهای كشور ار از حیز انتفاع برای استفاده ساقط خواهد كرد ، با زبان منطق شیرین خود ، در صدد آسیب شناسی فیلــــــــــم ها بر نمی آیند ؟! دغدغه ها و نگرانی های خویش را به خاطر آسیب های  ناشی از تماشای بعضی از فیلم ها به روح و روان جوانان و نوجوانان ، مطرح نمی سازند ؟!

سنت دیرینه و مألوف آنست كه فیلمسازان با تولید فیلمهای مناسب و برخوردار از مضامین تربیتی ، مدد رسان صاحبنظران و مشاوران تربیتی باشند . زیرا بیان نافذ و غیر مستقیم در بسیاری از مسایل ، در قالب داستانهای جذاب ، به مراتب تأثیرات ماندگارتری را برای مخاطب باقی خواهد گذاشت . اما متأسفانه در شرایط كنونی باید از مربیان و مشاوران استمداد طلبید كه در فهرست تبیین مشكلات فردی و جمعی شهروندان ، سینمای ضد اجتماعی را نیز بیفزایند ، شاید كه گوش شنوایی برای نصایح خویش بیابند .