«هشتنفرتانگیز» در زمره وسترنهای پست مدرن
«هشت نفرت انگیز» (The Hateful Eight) هشتمین فیلم ساخته کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino) است. هشتمین بودن هشت نفرتانگیز برای کارگردان از اهمیت بالایی برخوردار است و در همان تیتراژ ابتدایی فیلم به مخاطب گوش زد میشود. فیلم از جایی آغاز میشود که سرهنگ مارکوس وارن (با بازی ساموئل اِل. جکسون) که یک جایزهبگیر است، با سه نفر دیگر از جمله جان روث (با بازی کرت راسل) که یک جایزهبگیر دیگر است، دیزی دامرگو (با بازی جنیفر جیسون لی) زندانی جان روث و کریس منیکس (با بازی والتون گاگینز) که مدعی است کلانتر جدیدِ «رد راک» است همسفر شده و قبل از طوفان سعی در پیدا کردن پناهگاهی دارند. وقتی این چهار نفرتانگیز به پناهگاه میرسند، ما با دیگر نفرتانگیزها آشنا میشویم و ...
فیلم را میتوان در زمره وسترنهای پست مدرن دانست. وسترنهایی هم چون جانگوی رها شده (ساخته خود تارانتینو در سال 2012) الهام گرفته از فیلمهای وسترن تلویزیونی دهه 60-70 است. تعداد لوکیشنهای تصویربرداری بسیار محدود است و عمده کار داخل استودیو انجام گرفته که در آن دکورِ پناهگاه وجود دارد.که شخصیت کلیدی داستان یک سیاهپوست است نه سفیدپوست. تم فیلم در بین آثار پیشین تارانتینو، شیوه روایت هشت نفرت انگیز بیشترین شباهت را به شیوه روایت «حرامزاده های لعنتی» (Inglourious Basterds) دارد. در واقع تارانتینو که علاقه خاصی به شکستن خط زمان در آثارش دارد، این بار هم با شیوه ای اپیزودیک سعی در خلق فضایی غیر قابل پیش بینی و غافلگیرکننده در داستانش داشته است. گرچه روایت اپیزودیک جدید تارنتینو تفاوتهایی آشکار با تجربه های پیشین او دارد که جلوتر به آن اشاره خواهیم کرد.
فیلمنامه هشت نفرتانگیز چند ماه بعدازاینکه تارانتینو اعلام میکند که در حال ساخت فیلمی جدید است، لو میرود و در اینترنت پخش میشود. به همین دلیل تارانتینو تصمیم میگیرد آن را در قالب یک رمان منتشر کند که البته با فیلم ساختهشده در پایانبندی کمی تفاوت دارد. داستان فیلم روان، جذاب و گیراست. فیلم به سبک سایر کارهای تارنتینو پر از دیالوگهای تأثیرگذار و مهم است و بخش عمدهای از داستانگویی فیلم با دیالوگ جلو میرود. از ویژگیهای بارز این فیلم هماهنگی تدوین و متن است. تدوین و برشها بهصورت فوقالعادهای با صحبتها و بازی شخصیتها هماهنگی دارد بهطوریکه در بعضی از مواقع برش بین دو صحنه اصلاً دیده نمیشود. موسیقی فیلم هم برنده اسکار بهترین موسیقی فیلم شد و فکر نمی کنم نیازی به تعریف و توصیف آن باشد.
حتی اگر همهی فیلمهای سینمای جهان را دیده باشید، او شما را در جایی که میخواهد غافلگیر میکند. «غافلگیر کننده بودن» از ویژگی اصلی داستانهای تارانتینو است. البته ویژگی دیگری که باز هم در همه فیلمهای تارانتینو وجود دارد، خشونت و خون است. شاید خیلی از افراد از این خشونت زیاد و حتی بعضاً مبالغهآمیز خوششان نیاید و به فیلمهای تارانتینو انتقاد داشته باشند؛ اما این سبک اوست و عنصری کلیدی در فیلمسازیاش است که همواره از آن بهره برده است.
در مورد تدوین این فیلم به یک نکته مهم و یک حاشیه جالب میتوان اشاره کرد. نکته مهمی که در تدوین این فیلم وجود دارد این است که داستان در دو قسمت از فیلم به این صورت روایت میشود که خط زمان شکسته میشود و ما به عقب باز میگردیم. سپس داستان روایتشده تا به نقطهای از فیلم که قبلاً دیدهایم برسیم. بار اولی که شکست خط زمانی رخ میدهد در ابتدای یکی از اپیزودهای فیلم است. کارگردان با استفاده از این روش و گفتار متن اتفاقاتی را که در بازه زمانی پایان اپیزود قبل و آغاز این اپیزود رخداده روایت میکند. همچنین دلیل نامگذاری اپیزود را برای ما شرح میدهد. بار دوم نیز ما به زمانی قبل از شروع فیلم میرویم و همراه با 4 نفرتانگیز دیگر داستان را دنبال میکنیم و مجدداً به یکی از صحنههایی فیلم که قبلاً دیدیم میرسیم. اما حاشیه جالب تدوین فیلم؛ تارانتینو برای این فیلم دو تدوین انجام داده است. یک تدوین طولانیتر مخصوص جشنوارهها و تدوینی کوتاهتر برای اکران عمومی و پخش در سطح گسترده. تارانتینو علت انجام دو تدوین را این میداند که بعضی از تصاویری که با فیلم 70 میلیمتری گرفته شده است، در نمایشگرهای کوچک به خوبی قابل پخش نیستند و کیفیت لازم را نخواهند داشت به همین دلیل در تدوین مخصوص اکران و توزیع گسترده آنها را حذف و یا جایگزین کرده است!
فیلم هشت نفرتانگیز را میتوان یکی از بهترین فیلمهای 2015 دانست که هم داستانی جذاب دارد و هم خوشساخت است. اگر کسی با بخشهای خشونتآمیز این فیلم مشکلی نداشته باشد، قطعاً از دیدن این فیلم راضی و خوشنود خواهد شد.
نویسنده: علی قاسمزاده
انتهای پیام/ج