زهرا كه بود بار مصیبت به شانه اش مهمان قلب ماست غم جاودانه اش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1394/12/20
امّت بى مهر
محمّد جواد غفور زاده - بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
زهرا كه بود بار مصیبت به شانه اش | مهمان قلب ماست غم جاودانه اش |
دریاى رحمت ست حریمش، از آن سبب | فُلك نجات تكیه زده بر كرانه اش |
شب هاى او به ذكر مناجات شد سحر | اى من فداى راز و نیاز شبانه اش |
باللَّه كه با شهادت تاریخ، كس ندید | آن حق كُشى كه فاطمه دید از زمانه اش |
مى خواست تا كناره بگیرد ز دیگران | دلگیر بود و كلب احزان، بهانه اش |
تا شِكوه ها ز امّت بى مهر سر كند | دیدند سوى قبر پیمبر، روانه اش |
طى شد هزار سال و، گذشت زمان نبرد | گَردِ ملال از در و دیوار خانه اش |
افروختند آتش بیداد آن چنان | كآمد برون ز سین زهرا زبانه اش |
آن خانه اى كه روح الامین بود مَحرمش | یادآور هزار غمست آستانه اش |
گلچین روزگار از آن گلبن عفاف | بشكست شاخه اى كه جدا شد جوانه اش! |
شرم آیدم ز گفتنش، اى كاش مى شكست | دستى كه ماند بر رخ زهرا نشانه اش! |
تنها نشد شكسته دل از ماتمش، على | درهم شكست چرخ وجود استوانه اش |